«چگونه در انتخابات پیروز شویم» نوشتۀ کوئینتوس تولیوس سیسرون، برای نخستین بار در سال 2012 منتشر شد. مارکوس سیسرون که درصدد کسب منسب کنسولی روم است، باید رقبای کاربلدش را از میدان بهدر کند. «چگونه در انتخابات پیروز شویم» برگرفته از نامهای است که کوئینتوس با هدف پیروزی برادرش در انتخابات، برای او فرستاد.
رقابت بر سر کسب یک منسب والامقام، همواره نیاز به ذکاوتی بیبدیل دارد که بتواند با استفاده از ترفندهای سیاسی و اجتماعی نظر رأیدهنگان را به خود جلب کند. انگیزۀ اصلی نوشتن این کتاب، یاری برادر مارکوس به او است که میخواهد صاحب کنسول روم شود. برادر کوچکتر که میداند مارکوس لیاقت این جایگاه را دارد، دست بهکار شده و جزوهای مینویسد و به برادرش، ریزترین نکات جلب نظر عموم را میآموزد. در این کتاب به عوامل اثرگذار بسیاری برای پیروزی در انتخابات، مانند جدی گرفتن وعدههای انتخاباتی، نقش ارتباطات با صاحبمنسبان والامقام، برقراری رابطهای صمیمانه به مردم و در نظر گرفتن نیاز آنها، اشاره شده است. جالب توجه است که مارکوس با استفاده از همین ترفندهای سیاسی توانست پیروز انتخابات شود.
یکی از خوانندگان کتاب نوشته است:
«این کتاب علاقهمندان حوزۀ تاریخ و سیاست را به وجد میآورد. با وجود اینکه نویسندۀ کتاب آن را قرنها پیش نوشته است، تازگی و ناب بودن مطالب هنوز به چشم میخورد. شاید در نگاه اول از عنوان کتاب اینگونه استنباط کنید که این کتاب فقط مناسب کاندیدهای انتخاباتی است؛ باید بگویم سخت در اشتباهاید. این کتاب در زمینههای پیشرفت فردی و برقراری ارتباطات سازنده، آموزههای بیشماری برای شما به ارمغان میآورد. مطمئن باشید در هر سن و از هر جایگاه اجتماعی که هستید، از خواندن این کتاب پشیمان نخواهید شد.»
خوانندگانی دیگری نیز به ترجمۀ روان و فهمشدنی کتاب اشاره کردهاند.
در قسمتی از کتاب به توصیههای نویسنده به برادرش مارکوس، اشاره شده است:
«اگر چه پیش از این، همۀ مهارتهایی را که یک مرد میتواند از طریق توانایی طبیعی، تجربه و کارِ سخت کسب کند، داری. اما به دلیل مهر و محبتی که بین ماست، دوست دارم آنچه را که روز و شب در مورد مبارزات انتخاباتی قریبالوقوع تو فکر میکنم با تو در میان بگذارم. تو به توصیۀ من نیاز نداری، اما چنین اموری ممکن است آنقدر آشفته بهنظر برسد که گاهی بهترین کار این است که چیزها را در یک جا بچینیم و نظمی منطقی به آنها بدهیم. همیشه به یاد داشته باش که این چه شهری است، در پی رسیدن به چه مقامی هستی، و تو که هستی. هر روز که به محل اجتماعات میروی، باید به خودت بگویی: «من بیگانهام. من میخواهم کنسول شوم. اینجا رم است.» هر انتقادی که به جایگاه تو وارد کنند، تا اندازۀ زیادی با نیکنامی تو در سخنوری سبک میشود.»
در قسمت دیگری از کتاب، نویسنده به نقش اساسی ارتباط با اشخاص مهم میپردازد:
«تو باید با جدیت، ارتباطات خود را با این افراد ممتاز تقویت کنی. تو و دوستانت باید آنها را متقاعد کنید که تو همیشه سنتگرا بودهای. هرگز نگذار فکر کنند که تو تودهگرا هستی. به آنها بگو که اگر اینطور به نظر میرسد که بر سر این یا آن موضوع طرف تودۀ عوام هستی، دلیلش این است که باید نظرها را به طرف پومپیوس جلب کنی. تا او بتواند از نفور زیاد خود به نفع تو استفاده کند یا دستکم آن را علیه تو بهکار نگیرد. تلاش کن و مطمئن شو که جوانانِ خانوادههای اعیان طرف تو را میگیرند و طرفدارت میمانند. آنها برای مبارزات انتخاباتیات خیلی بدرد میخورند و میتوانند وجهۀ خوبی از تو به نمایش بگذارند.»
در بخشی از کتاب به حالوهوای روم در سالهای تحریر کتاب اشاره شده است:
«روم در ایام برادران سیسرون امپراتوری پهناور بود، اما چنان اداره میشد که گویی هنوز شهری کوچک است که در میان هفت تپه در کنار رودخانه تیبر آرمیده است. سیاست عمیقاً شخصی بود و سررشتۀ آن در دست چند خانواده پیشرو شهر قرار داشت و متمرکز بر محل اجتماعات رومی در مرکز شهر بود. اگرچه شهروندان رومی در پهنۀ ناحیۀ مدیترانهای زندگی میکردند، چیزی به نام رایگیری پستی وجود نداشت. همۀ مبارزات انتخاباتی را کاندیداها در داخل شهر روم یا در شهرهای اطراف انجام میدادند. هر رومی که سودای کنسول شدن در سر داشت، لازم بود پس از خدمت نظام وظیفه، اول در رشتهای از مقامهای رده پایینتر، یا راه افتخارات خدمت کند.»
کوئینتوس تولیوس سیسرون، یک دولتمرد و رهبر نظامی رومی بود که در سال 102 قبل از میلاد در جنوب شرقی روم به دنیا آمد. در حدود سال 70 پیش از میلاد با خواهر دوستش ازدواج کرد و حاصل این ازدواج پسری بود که فرجام خوشی نداشت. در سال 43 پیش از میلاد، در پس بلوای قتل جولیوس سزار، مارک آنتونی دستور داد تا کوئینتوس و پسرش، به همراه برادرش مارکوس به عنوان افراد ممنوعه کشته شوند.
شهرت اصلی کوئینتوس تولیوس سیسرون به واسطۀ برادرش، مارکوس است که برای چندین سال به مقام کنسولی مشغول بود.