هرکس که اندکی با توماس هابز آشنایی داشته باشد و نام او را شنیده باشد، میداند که به محض شنیدن اسم او، باید سریعا سراغ فلسفه سیاست و بحثهای پیچیده را گرفت. هر خوانندهای که به بافت تاریخی اندیشه و تفکر و توماس هابز علاقهمند است، خواندن کتاب «بهیموت» برای او یک ضروریت ناگزیر است.
هابز، این فیلسوف بزرگ در کتاب مشهور دیگرش به نام لویاتان، چارچوبی تحلیلی برای بحث در مورد فتنه، عصیان و تجزیه سلطه ارائه کرده بود. اما از کاربرد این چارچوب در مسائل انضمامی تا حدودی طفره رفته بود و سر باز زده بود. او برای رفع این مشکل و شاید ادای دینی به خودش، کتابی دیگر را از خود به جا گذاشت و به مخاطبان وفادارش عرضه کرد. کتابی با عنوان «بهیموت» که حدود سال ۱۶۶۸ به اتمام رسید و در اصل بهعنوان کتابی تکمیلکننده در کنار لویاتان قرار میگیرد. نثر روان هابز حتی پیچیدهترین مفاهیم را به سادهترین شکل ممکن در دسترس خواننده قرار میدهد و لذت خواندن کتاب را دو چندان میکند.
لاله در سایت good reads در مورد کتاب میگوید: «این کتاب، برای خواننده تازهکار، کتاب خوب و مناسبی برای ورود به فلسفه نیست و ممکنه یه جاهایی خستهاش کنه، اما برای کسی که اندکی با مفاهیم آشنایی داشته باشه کتاب بسیار خوبی هست و میتونه اطلاعات بسیار خوبی به خواننده بده و ذهنیت اون رو نسبت به مسائلی که در کتاب مطرح شده، شفاف کنه.»
فرزاد در سایت طاقچه این کتاب را خوانده است و نظرش را اینگونه بیان میکند: «این کتاب قطعا مکمل کتاب لویاتان است. نویسنده بهخوبی توانسته است موضوعات را کالبدشکافی کند و به بطن همهچیز نفوذ کند. یک لطف بزرگ در حق خودتان بکنید و لذت خواندن این کتاب را از دست ندهید. پشیمان نمیشوید.»
پاراگرافی از کتاب که اشارهای مختصر به گفتوگوی سوم کتاب دارد را در زیر میخوانیم: «در گفتوگوی سوم، هابزاز ظهور الیور کرامول به عنوان سردار برجستهی سپاه پارلمان و از محاکمه و محکومیت پادشاه به اعدام به تفصیل سخن میگوید. علت اصلی شکست چارلز طبق تحلیل هابز فقدان منابع کافی برای مقابله با پارلمان بود. عامل دیگر تغییر مواضع سیاسی افراد در طی جنگ بود. به ویژه حق قدیمی پادشاه برای گردآوری سپاه از بین زمینداران و اشراف نادیده گرفته شد. با ظهور کرامول در سال ۱۶۴۴ و پیروزی او در نبرد مارستون مور، برتری سپاه پارلمان آشکار شد. هابز به تفصیل از نقش تعیین کنندهی سپاه سبک جدید در شکست و تسلیم پادشاه سخن میگوید. وی پس از آن جریان مبارزهی قدرت میان کرامول، در رأس آن سپاه و پارلمان را طی سالهای ۱۶۴۷ و ۱۶۴۸ شرح میدهد. کرامول به سرعت مبانی قدرت خود را تحکیم میکند و سرانجام بر پارلمان استیلا مییابد. با حذف مخالفان از پارلمان طولانی آنچه پارلمان ناقص خوانده میشود، باقی میماند. همین پارلمان است که پادشاه را به اعدام محکوم میکند.»
در پاراگراف زیر، مختصری از گفتوگوی اول کتاب را میخوانیم: «گفتوگوی اول دربارهی علتهای انقلاب یا جنگ داخلی در انگلستان است و تحلیل رخدادهای سالهای ۱۶۴۰ تا ۱۶۴۲ را دربر میگیرد. پرسش اصلی شاگرد این است که چرا شهریار پر شوکت و قدرتمندی چون چارلز اول باید با بحران و طغیان عمومی روبهرو گردد. استاد در پاسخ، ظهور هفت فرقه را عامل عمدهی نفاق و گسترش مخالفت بر ضد پادشاه میداند. هر یک از این فرقهها، انگیزهها و منافع خصوصی جداگانهای دارند. از میان آنها به ویژه سه فرقه با پادشاه شدیدا عناد میورزیدند. یکی فرقهی هواداران پاپ که هر حاکمی را که از کلیسای روم اطاعت نمیکرد، محکوم میکردند و البته چارلز هوادار کلیسای انگلیکن و مخالف سلطهی پاپ بود؛ دوم اعضای فرقهی پروتستان مشایخی که هم ضد هواداران پاپ بودند و از این رو چون همسر چارلز کاتولیک بود با او عناد میورزیدند و هم با نظام کلیسای انگلستان که تحت سلطهی پادشاه قرار داشت مخالفت میکردند. فرقهی مستقل و دیگر گروههای پروتستان مذهب هواخواه میزانی از آزادی و حق انتخاب در امور مذهبی بودند اما به هر حال پیروی از مذهب کاتولیک را برنمیتافتند.»
توماس هابز، زاده ۵ آپریل ۱۵۸۸ و درگذشته ۴ دسامبر ۱۶۷۹، فیلسوف برجسته انگلیسی بود که بیشتر به خاطر فعالیتهایش در عرصه فلسفه سیاسی شناخته میشود. مخالفت او با تفکیک ذهن و جسم در دوگانگی دکارتی، باعث شد خود را ماتریالیستی تمامعیار بخواند و مفهوم ذات یا جوهر غیرمادی را بهعنوان عبارتی متناقض رد کند.