جستجوی شما نتیجه‌ای نداشت.

هورلا

قیمت:
40,000 تومان
مشخصات کتاب هورلا
کشور مبدا
تعداد صفحات
192 صفحه
شابک
9789646194410
سال خلق اثر
1887
سال انتشار
1399
قطع
رقعی
جلد
نرم
نوبت چاپ
5
این کتاب در یک نگاه

«هورلا» کتابی است از «گی دو موپاسان»، نویسنده شهیر فرانسوی است که نخستین‌بار در سال 1887 همراه با داستان‌های دیگر منتشر شد. داستان کوتاه هورلا، بی‌تردید اصلی‌ترین و ترسناک‌ترین داستان در بین تمام داستان‌های خیره‌کننده موپاسان است.






بیشتر بخوانید
خلاصه کتاب هورلا

داستان هورلا دربارهٔ نویسنده‌ای است که شروع به تجربهٔ حوادث عجیب و ترسناکی می‌کند. او احساس می‌کند که یک نیروی ماورا طبیعی یا موجودی ناشناخته به نام «هورلا» به زندگی او رخنه می‌کند. این موجود نه‌تنها در وجودش تغییرات ظاهری و روانی ایجاد می‌کند؛ بلکه قدرت‌های فوق‌العاده‌ای نیز به او می‌بخشد. هورلا توانایی‌هایی دارد که می‌تواند از طریق آن‌ها اطرافیان را تحت‌تأثیر خود قرار دهد و باعث کنترل ذهن آن‌ها شود.

در طول داستان، نویسنده پیوسته با نگرانی‌ها و ترس‌هایی از خود و اطرافیانش مواجه می‌شود؛ زیرا او نمی‌تواند با این موجود مبارزه کند و تحت‌تأثیر آن قرار می‌گیرد. او به‌تدریج به تجربه‌های تجزیه شخصیت دچار می‌شود و اعتقاد خود به واقعیت زندگی را از دست می‌دهد.

موپاسان برای نوشتن هورلا، اطلاعاتی را از دکتر شارکو، متخصص مشهور روان‌رنجوری و هیستری جمع‌آوری کرد. اما مهمتر از همه، این موضوع است که داستان از زندگی خود او الهام گرفته شده است که احتمالاً در آن زمان از اختلالات عصبی رنج می‌برد. اختلالاتی که شروع به نابودی او کرده بود. کتاب هورلا فقط داستان کوتاه هورلا را ندارد؛ بلکه مجموعه دوازده داستان کوتاه است که خون عناصرِ واقع‌گرایانهٔ موپاسان در آن‌ها جریان دارد. به این داستان‌ها ترکیب بی‌رحمانۀ ظلم روانی و بدبینی اجتماعی که مشخصۀ همه آثار اوست را نیز اضافه کنید.

نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب هورلا چیست؟

خواننده‌ای نوشته است که قهرمان‌های موپاسان همگی نوعی جنون دارند و درگیر توهم هستند. این همان چیزی است که خود او نیز در اواخر عمرش درگیر آن شد و در ۴۲ سالگی درگذشت.

دیگری موپاسان فرانسوی را با «آنتوان چخوف» روسی مقایسه و هر دو را در داستان کوتاه، سرآمد دیگران توصیف کرده است. او می‌گوید موپاسان نه‌تنها داستان‌سُرای چیره‌دستی است؛ بلکه نویسنده عمیقی نیز هست.

جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند

بیایید کمی از متن کتاب را بخوانیم تا بیشتر بدانیم چرا ‌موپاسان را استاد توصیف می‌نامند: «چیستند این تأثیرات اسرارآمیز که خوشبختی و اعتماد به نفس ما را به اندوه تبدیل می‌کنند؟ می‌گفتند که هوا، هوای نادیدنی پر از نیروهای ناشناخته است و ما جبرا به همنشینی اسرارآمیز با آن‌ها تن داده‌ایم. من سرشار از شادمانی و همراه با میلی در حنجره برای آواز خواندن از خواب برمی‌خیزم. چرا؟ به ساحل می‌روم و ناگهان پس از گردشی کوتاه، اندوهگین باز برمی‌گردم. گویی نوعی بدبختی در خانه انتظارم را می‌کشد. چرا؟ آیا این لرزهٔ سرما است که پوست مرا می‌خراشد، اعصابم را مرتعش و روحم را تیره می‌کند؟ آیا شکل ابرها یا روشنایی روز، نور اشیایی که این قدر گوناگونند و از مقابل چشمانم می‌گذرند، اندیشه‌ام را بر آشفته‌اند؟ چه کسی می‌داند؟ آنچه پیرامون ماست، همهٔ چیزهایی که نگاهشان می‌کنیم ولی نمی‌بینیمشان، همهٔ آنچه با ما تماس پیدا می‌کنند و ما آن‌ها را باز نمی‌شناسیم، همهٔ آنچه لمس می‌کنیم، بی آنکه به جنبش واداریمشان، همهٔ چیزهایی که رویاروی ما هستند و تمیزشان نمی‌دهیم، بر ما، جسم ما و از طریق آن بر اندیشه‌های ما و حتی قلبمان تأثیرات سریع، غافلگیرکننده و تفسیر ناشدنی دارند.»

در بخشی دیگر از کتاب فضای دهشتناکی را نویسنده توصیف می‌کند که با هم می‌خوانیم: «ناگهان، لرزی مرا فراگرفت. لرز سرما نبود. لرز غریب دلهره بود. در حالی که از تنهایی در آن بیشه بیمناک بودم، آهنگ گام‌هایم را سرعت بخشیدم. بی‌دلیل از تنهایی ژرف خود، هراسان و دستپاچه شده بودم. ناگهان به نظرم رسید که کسی تعقیبم می‌کند و کاملا نزدیک به من، پا جای پایم می‌گذارد. با حرکت تندی رو برگرداندم. تنها بودم. پشت سرم چیزی جز جادهٔ راست و باریک خالی و به راستی خالی وجود نداشت. جاده در سوی دیگر، پنهان از چشم من امتداد می‌یافت و این هراس‌انگیز بود.

چشم‌هایم را بستم. چرا؟ مانند فرفره‌ای روی یک پاشنه پا سریع چرخیدم. نزدیک بود بیفتم. چشمانم را باز کردم. درختان می‌رقصیدند؛ زمین جست و خیز می‌کرد. باید می‌نشستم. سپس آه، دیگر نمی‌دانستم، از چه راهی آمده‌ام. شگفتا! حالت غریبی بود. دیگر هیچ نمی‌دانستم، از راهی که در سمت راستم بود، خارج شدم و به جاده‌ای رسیدم که از آنجا به جنگل رفته بودم.»

درباره نویسندهٔ کتاب هورلا

گی دو موپاسان (۱۸۹۳-۱۸۵۰)، نویسندهٔ برجستهٔ فرانسوی در قرن نوزدهم است که با آثار واقع‌گرا و نمایانگر خود، روایتگر زندگی روزمرهٔ مردم عادی بود. او به‌عنوان یکی از پدران داستان کوتاهٔ مدرن شناخته می‌شود. زندگی او پر از تلاطمات روانی و رویدادهای مختلف بود که تأثیر عمیقی بر آثار او داشت.

معروف‌ترین داستان‌های او در ایران «تپلی و چند داستان دیگر»، «اولین برف» و «گردنبند» هستند. مترجم کتاب اول، مترجم نامی معاصر ما، محمد قاضی است و کتاب دوم را مهدی سحابی ترجمه کرده است. داستان گردنبند نیز در کتاب‌های ادبیات دورهٔ دبیرستان، تدریس می‌شود.

در کل، موپاسان با استفاده از زبانی ساده و واقع‌گرا به نقل داستان‌های زندگی روزمرهٔ مردم عادی و کاوش احساسات و تجربیات انسانی پرداخت و آثاری را خلق کرد که همچنان در قلب ادبیات جهان جای دارند و خوانندگان هنوز که هنوز است، شیفتهٔ داستان‌های کوتاه او هستند.

دیدگاه‌های کاربران درباره‌ی کتاب «هورلا»
0 دیدگاه
0
(0 رای)
امتیاز شما به این کتاب:
دیدگاه خود را بنویسید:
ثبت دیدگاه
کتاب‌های پیشنهادی کتاب‌های پیشنهادی
کتاب‌های پیشنهادی خریداران این کتاب، کتاب‌های زیر را هم خریده‌اند
عضویت در خبرنامه‌ی بوک‌لند
برای اطلاع از تخفیف‌ها، فروش‌های ویژه و پیشنهادها، در خبرنامه‌ی ما عضو شوید.