کتاب «همه حقیقت» از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز است که در فهرست نامزد جایزه بهترین کتاب غیرداستانی گودریدز، فهرست برترین کتابهای علمی، کتابهایی که زندگیتان را دگرگون میکنند قرار دارد و همچنین از کتابهای برگزیده به انتخاب بیل گیتس و باراک اوباما است. کتاب ده دلیل میآورد، تا ثابت کند ما درباره جهان اشتباه فکر میکنیم و اتفاقات جهان از آنچه به نظر میرسند، بهتر هستند. کتاب «همه حقیقت» نوشته «هانس روسلینگ» است که با ترجمههای مختلف در بازار کتاب ایران موجود است. این کتاب با عنوان متفاوتتری هم به فارسی ترجمه شدهاند؛ مانند واقعنگری، واقعیت و زندگی بر محور حقیقت.
کتاب همه حقیقت قدرت این را دارد تا دیدگاهمان را به زندگی تغییر دهد. روسلینگ در کتاب تلاش میکند تا با ارائه آمار و اطلاعات بتوانیم با خطای کمتری به تحلیل پیرامون خود بپردازیم. روسلینگ از ما میخواهد تا از تفکر بدبینانه دست بکشیم و کمی خوشبینانهتر به جهان نگاه کنیم، و همانطور که از اسم کتاب مشخص است، واقعبینانه حقیقت را بپذیریم و جهانبینی دلهرهآور خود را کنار بگذاریم.
بیل گیتس که نیاز به معرفی ندارد، درباره کتاب و اهمیت آن میگوید: «این کتاب تقریبا بیش از هر کتاب دیگری که خواندهام، توضیح میدهد که چرا درک پیشرفت برای مردم تا این حد دشوار است. وی مشاورهای عملی و شفاف ارائه میدهد که چگونه بر تعصبات ذاتی خود غلبه کنیم و جهان را با واقعیت بیشتری ببینیم. این یکی از آموزندهترین کتابهایی است که من تاکنون خواندهام و فکر میکنم همه میتوانند از بینش کتاب همه حقیقت بهرهمند شوند.»
باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا، کتاب را اینگونه توصیف میکند: «همه حقیقت نوشته هانس روسلینگ، کارشناس برجسته بهداشت عمومی بینالمللی، کتابی امیدوارکننده در مورد پتانسیل پیشرفت انسانی است؛ زمانی که ما بر روی واقعیتها کار میکنیم نه سوگیریهای ذاتی خود.»
همایشهای جهانی تد درباره کتاب مینویسد: «در دست هانس روسلینگ، دادهها آواز میخوانند. روندهای جهانی در بهداشت و اقتصاد زنده میشوند و تصویر بزرگ توسعه جهانی - با برخی خبرهای شگفتآور خوب - در کانون توجه قرار میگیرد.»
«تی. دانگ» از کشور سوئد در سایت آمازون مینویسد: «به عنوان یکی از اعضای هیئت علمی دانشکده بازرگانی، بیشتر حقایق موجود در این کتاب برای من جدید هستند (همانطور که نویسنده به درستی پیشبینی کرده است). بابت نگارش این کتاب بسیار سپاسگزارم که آگاهی مهمی برای همگان است.»
عارف از کاربران شبکههای اجتماعی درباره تاثیر کتاب در وضعیت کنونی جامعه ما مینویسد: «در این زمانه پرهیاهو و در خفقان خبرهای بد، مرگ و میرها و شرایط بد اقتصادی، این کتاب میتواند نور امیدی باشد و به خواننده یاد بدهد که چطور با وجود این مشکلات واقعبین باشد.»
جملاتی تاثیرگذار از کتاب را میخوانیم:
«تغییرات مثبت شاید بیشتر اتفاق بیفتند؛ اما به گوش شما نمیرسند. خودتان باید آنها را پیدا کنید.»
«زمانی که ترس، ذهنمان را به اشغال خود در میآورد، جایی برای حقایق باقی نمیماند.»
«شکلدهی نگرشتان به جهان با اتکا بر رسانهها مثل این است که تنها با نگاه به تصویری از پای من، دربارهی کلیت من نظر بدهید.»
«ارزشهای منسوخی که این روزها در بسیاری از کشورهای آسیایی و آفریقایی دیده میشود، نه ارزشهای آسیاییاند و نه ارزشهای آفریقایی. نه ارزشهای اسلامیاند و نه ارزشهای شرقی. آنها صرفاً ارزشهای مردسالارانهای هستند که شصت سال پیش در سوئد نیز وجود داشت و با پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی، از بین میروند؛ همانطور که در سوئد.»
«جهانبینیِ فوقدراماتیک است که افراد را بهسمت دراماتیکترین و منفیترین پاسخها میبَرد. مردم هنگام فکرکردن، حدسزدن یا اطلاعیافتن دربارهی جهان، بهطور پیوسته و غریزی به جهانبینیهایشان رجوع میکنند. بنابراین اگر جهانبینی انسان نادرست باشد، بهشکل سیستماتیک حدسهای اشتباه خواهد زد.» «آمارهای صحیح باعث میشود احساس مثبتی پیدا کنند. فهمیدن اینکه دنیا بهتر از تصوراتمان است، هم تسلابخش است و هم انگیزهدهنده. نوعی قرص شادیآور است که بهصورت آنلاین و کاملاً مجانی در دسترس همه است!»
قسمتی از کتاب که در پشت جلد هم آمده است: «در یکی از روزها، نزدیک بود سوءتفاهم یکی از دانشجویان دربارۀ زندگی در کشورهای سطح دو به قیمت جان او تمام شود. ما مشغول بازدید از یک بیمارستان هشت طبقۀ خصوصی و زیبا در استان کرالا در کشور هند بودیم. در لابی بیمارستان منتظر دانشجویی بودیم که دیر کرده بود. پس از پانزده دقیقه، تصمیم گرفتیم که دیگر برای او صبر نکنیم و از مسیر راهرو به سمت آسانسور بزرگ راه افتادیم؛ آسانسوری که اندازۀ آن برای جای دادن چندین تخت بیمارستانی کافی بود. میزبان ما، یعنی رئیس واحد مراقبتهای ویژه، دکمۀ طبقۀ شش را فشار داد. همان طور که درِ آسانسور داشت بسته میشد، دیدیم که دختر جوان با موهای بلوند با عجله وارد لابی بیمارستان شد. دوست او، که پاهای خود را برای جلوگیری از بسته شدن درهای آسانسور در بین آنها قرار داده بود، از لای در فریاد زد: «زود باش، سریع تر بدو!» پس از آن چندین اتفاق به سرعت رخ داد. درها بسته شدند و پای دانشجوی من لای درگیر کرد. او گریه میکرد و ترسیده بود... .»
«هنس روسلینگ» سال 1948 در سوئد متولد شد. او در رشته پزشکی تحصیل کرد. در سال 1981 نوعی بیماری به نام فلج کانزو را کشف و تحقیقاتی پیرامون آن انجام داد. روسلینگ مشاور سازمان سلامت بهداشت جهانی بود و خدمات شایانی به بهداشت و سلامت، بهویژه در مناطق دورافتاده ارائه داده است. «چگونه یاد گرفتم دنیا را بفهمم» کتاب دیگر روسلینگ است.
سخنرانیهای تد روسلینگ در جهان بیش از 35 میلیون بار دیده شده است؛ همچنین نامش به عنوان یکی از 100 فرد تاثیرگذار مجله تایم ثبت شده است. وی آخرین سالهای عمر خود را صرف نوشتن کتاب همه حقیقت کرد. سرانجام وی در سال 2017 از دنیا رفت.