کتاب «باید به هم گوش بدهیم» نوشتهی کیت مورفی یکی از کتابهای مطرح در زمینهی خودیاری است که روزنامهی گاردین و آدام گرانت، نویسندهی پرفروش نیویورک تایمز، به نکوداشت آن پرداختهاند. «باید به هم گوش بدهیم» توسط علی موسوی ده شیخ به فارسی برگردانده شده و در انتشارات مون به چاپ رسیده است.
گوش دادن فعال با شنیدن منفعلانه زمین تا آسمان فرق دارد. تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چقدر در روابطتان به دیگران گوش دادهاید و چقدر حرفهایشان را شنیدهاید بدون اینکه بتوانید به عمق مطلب پی ببرید؟ آیا میدانید تفاوت شنیدن منفعلانه و گوش دادن فعالانه چیست؟ پاسخ این سوال را در کتاب «باید به هم گوش بدهیم» پیدا خواهید کرد. ما در زندگی روزمره، غرق در تکنولوژی و فناوری، روزبهروز از مفاهیم سادهی انسانی دور میشویم و چه چیزی تلختر از این؟
اگر شما با جان و دل به حرفهای کسی گوش دادید بدون اینکه در ذهن خود به دنبال پاسخی برای حرفهایش باشید یا به دنبال نظری یا انتقادی که در میان صحبتهایش به زبان بیاورید، به این معنی است که شما دارید فعالانه به طرف مقابلتان گوش میدهید.
این کتاب به دلیل اهمیت محتوایش در روابط انسانی به یکی از موثرترین کتابهای خودیاری تبدیل شده، خوانندهای در مورد این اثر نوشته است: «از خواندنش لذت بردم مخصوصاً وقتی متوجه شدم چقدر در روابطم سهلانگاری کردم و به همین دلیل دوستانم را از دست دادم، به یک دلیل خیلی ساده! من به آنها گوش نمیدادم.»
خوانندهای دیگر با تحسین کتاب کیت مورفی نوشته است: «چقدر خوب بود اگر میتوانستیم به همهی مسائل مهم و حیاتی در روابطمان بپردازیم. خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد میکنم چرا که میتواند شما را یک قدم به اطرافیانتان نزدیکتر کند.»
یکی دیگر از مخاطبین کتاب که در حوزهی روانشناسی مشغول به کار است در رابطه با تاثیر این کتاب در زندگی روزمره و بهبود روابط زناشویی اینگونه مینویسد: «طی 8 سال کار من در اتاق درمان و ملاقات با خانوادههای متعدد به یک مشکل عمده و تکراری بین آنها برخوردم و متوجه شدم مسألهی اصلی آنها شاید اختلاف نظر یا بحث و جدلهای معمولی نیست؛ بلکه آنها نمیتوانند به هم دیگر گوش بدهند. پس از معرفی این کتاب به آنها و تشویقشان به استفاده از گوش دادن فعالانه، اکثر مشکلاتشان رفع شد.»
کیت مورفی در قسمتی از کتاب به توصیف روابط در عصر تکنولوژی میپردازد: «در موقعیتهای مختلف اجتماعی، به جای توصیف دیدهها یا تجاربمان، گوشیهای تلفن همراهمان را دستبهدست میکنیم تا تصاویری را به یکدیگر نشان دهیم. به جای یافتن طنزی مشترک در یک گفتوگو، به سراغ موارد خندهدار منتشر شده در اینترنت میرویم و ویدئوهای یوتیوب را به یکدیگر نشان میدهیم. اگر هم اختلاف نظری وجود داشته باشد، گوگل بین ما داوری خواهد کرد. اگر شخصی ماجرایی را تعریف کند که بیشتر از سی ثانیه طول بکشد، سرها به پایین خم میشوند؛ نه برای تفکر، بلکه برای خواندن پیامهای متنی، بررسی نتایج مسابقات ورزشی یا دیدن موضوعات داغ فضای مجازی. توانایی گوش دادن به هر شخصی جای خود را به توانایی نادیده گرفتن همگان داده است؛ به ویژه آنهایی که با ما مخالفاند یا سرعتشان برای رفتن سر مطلب اصلی کافی نیست.»
مورفی در ادامه به نحوهی گوش دادن رهبران سیاسی در جلسات رسمی، خرده میگیرد: «رهبران سیاسی ما نیز الگوی خوبی نیستند که بخواهیم گوش دادن را از ایشان بیاموزیم. مشاجرههای جلسات رسمی کنگره در ایالات متحده را در نظر بگیرید که در آنجا عمل شنیدن چندان اتفاق نمیافتد؛ در آن جلسات فرصتی برای سناتورها و نمایندگان فراهم میشود تا به اظهار فضل، واسطهگری، سرزنش کردن و گوشمالی دادن بپردازند یا اگر نه تمام اینها، دست کم، حرف هر بخت برگشتهای را کهروبهرویشان قرار بگیرد قطع کنند. رایجترین عبارت در متن پیاده شدهی جلسات کنگره «تداخل صداها» است که نشان میدهد همگی همزمان در حال حرف زدن هستند و کسی که حرفهای آنها را به صورت متن در میآورد یا کسی که بحثها را ضبط میکند، نمیتواند بفهمد آنها چه میگویند.»
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «شنوندگانِ بد لزوما آدمهای بدی نیستند. شاید یکی از دوستان عزیزتان، عضوی از خانوادهتان یا شریک عشقیتان شنوندهی افتضاحی باشد. شاید شما خودتان شنوندهی خوبی نباشید. البته میتوان از تقصیر شما گذشت، زیرا از جهات زیادی شرطی شدهاید که گوش ندهید. به زمانی فکر کنید که کودک بودید. اگر یکی از والدین به شما میگفت: «به من گوش بده!» (شاید شانههای شما را هم محکم چسبیده بود) به احتمال قوی آنچه پس از آن بیان میشد خوشایندِ شما نبود. وقتی معلمتان، مربی تیم جوانان یا مشاور اردوگاه با جملهی «همگی گوش بدهید!» شما را فرامیخواند، آنچه در ادامه میآمد معمولاً مُشتی مقررات و دستورالعمل بود که خوشگذرانی شما را محدود میکرد. اغلب رسانهها و فرهنگ عامه هم چیزی از فواید گوش دادن نمیگویند.» گوش دادن فعالانه نیاز به یادگیری و تمرین دارد که متاسفانه در جوامع امروزی به این موضوع پرداخته نمیشود.
کیت مورفی روزنامهنگار اهل ایالات متحده آمریکا است که در نیویورک تایمز مشغول به کار است. گوش دادن فعال به او در کار خبرنگاری کمک به سزایی کرده است و او را به این فکر انداخته است که کتابی در این رابطه بنویسد تا بتواند به اهمیت این امر بپردازد. از دیگر آثار این نویسنده میتوان به کتاب «حواست نیست» اشاره کرد.