«زازی در مترو» رمانی کاملا متفاوت و منحصربهفرد از «رمون کنو» است که در سال 1959، برای نخستین بار منتشر شد. در فرانسه و در سراسر دنیا استقبال گستردهای از رمان «زازی در مترو» صورت گرفت و در سال 1960، فیلمی اقتباسی از آن ساخته شد. این رمان نهتنها به خاطر پیرنگ و درونمایۀ ساتیری و عجیب آن، بلکه به دلیل زبان محاورهای خاص استفاده شده در آن معروف شده است؛ زبانی که به «نئو-فرانسوی» معروف بود و بعدها، به عنوان «زبان زازی» در میان مردم شناخته میشد.
«زازی در مترو» داستان دختری بد دهان و اهل حومه شهر به نام «زازی» است. روزی مادر زازی برای رسیدن به معشوقش، زازی را در مترو رها میکند تا آخر هفته را با عمویش «گابریل» سر کند. زازی به محض رسیدن پیش عمویش از او درخواست میکند تا از متروی پاریس دیدن کند اما عمویش او را از این کار منع می-کند و میگوید مترو به دلیل اعتصاب تعطیل است. این میشود که زازی مجبور میشود تا به همراه عمو و دوست عمویش، «چازلر»، به خانۀ او برود. از اینجای رمان است که تازه ماجراهای جالب و عجیب زازی شروع میشود... .
خلاصه از چند نظر ثبت شده راجعبه رمان «زازی در مترو» از سوی خوانندگان انگلیسیزبان کتاب در سایت «گودریدز» را با هم بخوانیم:
«یک ماجراجویی کمیک، وحشیانه و بازیگوشانه که در دنیای زیرزمینیِ پاریس اتفاق میافتد و ایدۀ آن، به وضوح مدیون جیمز جویس است. این رمان پر از ابدعات زبانی است و با کلمات ترکیبی و انواع کنایهها و بازی با کلمات غنی شده است. بعد از خواندن این رمان آدم احساس میکند که کنو، مانند قهرمان داستانش زازی، زندگی را به عنوان یک بازی میدیده است که در آن، هیچ چیز اهمیت زیادی ندارد. خلاصه و خیلی، اگر این کتاب را دوست نداشتید، اساساً مشکل از خود شماست! پیشنهاد من یا کمک پزشکی خواهد بود یا اگر میخواهید در زمان صرفهجویی کنید، خود را زیر نزدیکترین مترو بیاندازید! رمون کنو در این رمان از طریق چشمان کنجکاو زازی، و از طریق چشمان افراد جالبی که در زازی سفرهای پاریسیاش ملاقات میکند، شور و نشاط و احساس خوشایندی را به مخاطب القا میکند. زازی دختر خوبی است، اما برخی از کارهای او واقعا مشکوک هستند. با این وجود، بعد از یک ساعت یا بیشتر از اینکه اجازه دادم افکارم درگیر او شوند، دلم برایش تنگ شده است.»
این گفتگو در کتاب، از بهترین دیالوگهای قابل تأمل در آن است:
«گابریل با ابهت ادامه داد: زازی، اگه واقعا دوست داری می برمت انْولید آرامگاه واقعی ناپلئون رو ببینی. ــ ناپلئون کدوم خریه. اصلا برام جذاب نیست، مرتیکه ی کودن با اون کلاه احمقانه ش. ــ خب پس چی برات جذابه؟ زازی جواب نداد. شارل با مهربانی غیرمنتظره ای جواب داد: آره خب، چی برات جالبه؟ ــ مترو. گابریل گفت: وای شارل، دیگه هیچی نگو. بعد دوباره گفت: آه! زازی که باز عصبانی شده بود، گفت: این اعتصاب کی تموم می شه پس؟ ــ من هم نمی دونم. از سیاست سر در نمی آرم. شارل گفت: سیاست کجا بود! این ها برای نونه.»
«رمون کنو» نویسنده، شاعر، منتقد و ویرایشگر ادبی فرانسوی بود. کنو بیشتر عمرش را صرف کار کردن در انتشارات مشهور گالیمار کرده است.
از او آثار متعددی به فارسی ترجمه و چاپ شده است، از جمله کتابهای «پرواز ایکار»، «آزار و فیسیل»، «یکشنبه زندگی» و «قصهای به شیوهی شما».