کتاب «جانِ شیفته» اثری حجیم از رومن رولان، نویسندهٔ بزرگ فرانسوی است. رمان جان شیفته از یک اثر جذاب و دلنشین است که مفاهیم عمیق انسانی را به تصویر میکشد و با زبانی شفاف و زیبا، خواننده را به دنیای خود میبرد و تجربهٔ لذتبخشی را به او هدیه میدهد. این کتاب مناسب برای هر سن و سطح ادبی است و باعث میشود خواننده با داستان همراهی کند و با شخصیتهای آن همدلی کند.
داستان این کتاب دربارهی زنی به نام آنت است. دختری که با مردی از خانواده ثروتمند و اصیل نامزد کرده است اما در آستانه عروسی از ازدواج کردن پرهیز میکند. این کتاب عواطف و زندگی یک زن و چالشها و مسائل آن را به تصویر میکشد.
خوانندهای در آبانماه سال ۹۴ نوشته است: «میتوانستم برای جان شیفته، ریویو (review) بنویسم. برایم صرفا یک داستان نبود. بیشتر از آن، رفیق بود و دوست. نمیتوانستم تمام آنچه از آنت و رودخانهای که در جانم جاری بود را در کلمه بنشانم و توصیف کنم. یک شیفتگی بود که بیانش از عمقش میکاست. تجربه نابی بود که به من هدیه شده بود. یک تصویر ژرف بود از زندگی که در قابِ قصه برایم روایت شده بود. شراب نابی بود که به کامم نشسته بود و مرا شیدای خویش کرده بود و من میدانستم که تا سالها در مستیاش غوطهورم.»
کتاب جان شیفته، واقعیتی است که از جهتهای گوناگون میتوان به آن نگاه کرد و حقیقتهای آن را پیدا کرد. مخاطبی از جایگاه یک زن به کتاب خیره میشود تا احساس خود را در نهایت چنین بنویسد: «جان شیفتهٔ رومن رولان به زنهای بسیاری در ایران در سالهای بیهویتی کمک کرد که بیشتر به خود بیندیشند و به هویت خود بهعنوان یک زن و مادر. آنت، خواهر و مادر ما بود در زمانی که ذهنمان را میخواستند با زنان بیهویتی پُر کنند که کاری جز رخت شستن نداشتند. متشکریم رومن رولان، متشکریم آنت.»
سارا خسروی نیز نوشته است: «جان شیفته چیزی بیش از یک کتاب است که جملات آن به عظمت زندگی و از جنس زندگی است! نمیتوانم ابداً به خودم این اجازه را بدهم که راجعبه این کتاب نظری بدهم و طبق معمول مینویسم که برای بعدها یادم بماند. فقط میتوانم پیشنهاد بدهم که بخوانیدش! با هر سنی که دارید و درگیر چالشهای هر مقطعی از زندگی که هستید. میتوانم پیشنهاد بدهم که این جملات فوقالعاده را هدیه بدهید به دختر، همسر، مادر و هر زنی از زندگیتان که میخواهید به او یاد بدهید که قهرمان باشد و بجنگد. جانِ شیفته، کتاب خیلی وسیعی است که همهٔ ابعاد زندگی را در بر میگیرد. شخصیتپردازی، جزئیات و توصیفاتِ نویسنده شگفتانگیز است. ترجمهٔ این کتاب آنقدر بینظیر است که باور نمیکنید این روایتِ زندگی متعلق به مترجم نیست. جانِ شیفته برای من کتاب سنگینی بود؛ حتی زمانهایی بود که ذهنم خسته میشد اما تا روزی که زندهام، درسهایی که از آن یاد گرفتهام را در قلبم نگه میدارم و شاید روزی برسد که آنقدر قوی بشوم تا بتوانم آنت ریویرِ زندگی خودم باشم.»
کتاب اینگونه شروع میشود: «دم پنجره نشسته پشت به روشنایی داشت، چنان که پرتو آفتاب فروشونده بر گردن و پس گردن ستبرش میتافت. تازه رسیده بود. پس از ماه ها اینک برای نخستین بار روزی را بیرون، در دشت و روستا، گذرانده بود، راه رفته و از این آفتاب بهاری سرمست گشته بود. آفتابی همچون می ناب مستیزا، که هیچ سایه ای از درختان برهنه بدان نمیآمیزد بلکه از خنکی هوای زمستان روبه زوال نیرو هم میگیرد. آنت زمزمهها در سر داشت رگهایش میطپید، چشمانش سرشار از سیلابهای روشنایی بود. سرخ و زریّن، زیر پلکهای بسته، زرین و سرخ، در پیکرش. همچنان که بیحرکت و کرخ گشته روی صندلی نشسته بود، یک دم در بیخودی فرو رفت...»
آدمها گاهی بدون اینکه علت خاصی داشته باشد، مودهای مختلفی را تجربه میکنند که احساسات گوناگونی را در آنها بهوجود میآورد. در بخشی دیگر از کتاب بهزیبایی میخوانیم: «همچنان که در زندگی اجتماعی، در زندگی هر کسی مدهایی برای احساس هست که به دنبال هم میآیند بی آنکه به هم شبیه باشند. به هنگام روایی یک مد، هر کسی در کمال جد بدان کار میکند و برای مدهای مسخرهٔ منسوخ جز نظر تحقیر ندارد، و یقین هم میداند که مد امروزش بهتر از همه است و همیشه هم خواهد بود. آنت در آن روزگار از مرحلهٔ مد سختدلی میگذشت...»
در جلد سوم کتاب میخوانیم: «پس از آن، آسیا به اتاق خود بازمیگشت تا، با شکمی خالی و مغزی پر، آنچه جو خورده بد نشخوار کند. و او، برای فریب معدهاش که تیر میکشید، پوست خشکیده و هستههای پرتقالی را که دیروز خورده بود میجوید.
پس از دو سالی زندگی بدین شیوه روزهداری قهرمانانه، که در آن گاه گاه به خوراکی اتفاقی دست مییافت، آسیا نمرده بود، اما زندگی تازهای برای خود پرداخته بود. همان انعطافپذیری نگران کنندهٔ اسلاوها در او بود، که گذشت قرنها بدیشان آموخته است که هر رنجی را تحمل کنند و دوام بیارند. و باز آن قدرت معجزه آسای رستاخیز در او بود که نعمتی است که به جانهای برگزیده بخشیدهاند.»
رومن رولان (۱۹۴۴-۱۸۶۶) نویسندهٔ فرانسوی است که بهعنوان یکی از نویسندگان برجسته در دنیای ادبیات شناخته میشود. نویسندگی رومن رولان بر اساس طیف وسیعی از موضوعات انسانی، اجتماعی و فلسفی و به طور کلی در سبک واقعگرایانه و روانشناسانه هستند. او به بررسی مسائل اجتماعی و فرهنگی مختلف میپرداخت و تلاش میکرد نقش ادبیات را در ایجاد و تقویت ارتباطات انسانی و صلح جهانی تأکید کند.
همه اینها او را به یکی از نویسندگان برجسته و محبوب در دنیای ادبیات تبدیل کرده است که در نهایت، همه این موارد باعث شد که او در سال ۱۹۱۵ برنده نوبل ادبیات شود. از کتابهای او میتوان به «سفر درونی»، «زندگی میکل آنژ» و «مهاتما گاندی» اشاره کرد که کتاب آخری با ترجمه محمد قاضی، نویسنده محبوب ایرانی، در ایران منتشر شده است.