بالزاک نویسندهی سرشناس فرانسوی، آثاری جاودانه در ادبیات فرانسه دارد که هرکدام شخصیتهایی ماندگار را خلق کردهاند. «گوبسک رباخوار» تمایزاتی خواندنی نسبت به اثر جاودانهی دیگر از بالزاک، باباگوریو دارد. در این رمان با پیرمردی روبهرو هستیم که از رباخواری لذت میبرد. «گوبسک رباخوار» شخصیتی پیچیده و مخوف است که به صرف ثروتاندوزی سراغ رباخواری نرفته، بلکه از سر لذت و علاقه این پیشه را برای زندگیاش انتخاب کرده است.
در این رمان به دختر بیبندوبار باباگوریو پرداخته شده است، باباگوریویی که خودش به تنهایی بخش اعظمی از کمدی انسانی به او اختصاص پیدا کرده است. آثاری که بالزاک خلق کرده از جامعهی فرانسهی روزگارش برخواسته و از تمام اقشار و طبقات اجتماعی استفاده کرده و از آنها در داستانهای مختلفش بهره جسته است.
در نقد و بررسی این اثر بسیار نوشتهاند، کتابی که درونمایهاش بازتاب فروختن وجدان آدمیست. در بریدهای از این رمان چنین میخوانیم: «من بسیار سفر کردهام، سرتاسر این جهان یا پوشیده از دشت است یا کوه: دشتها ملالآورند و کوهها خستهکننده، بنابراین مکانها هیچ اهمیتی ندارند، اگر از خلق و خوی بشر بپرسید، باید بگویم که انسان در همه جا یکی است… همه جا لذتها یکسان است… خواه مسافرت کنید، خواه در کنار بخاری پیش همسرتان بمانید، به هر حال سرانجام به سنی پا میگذارید که میبینید زندگی چیزی نیست جز انجام کاری که بدان عادت کردهاید، آن هم در محیطی که برگزیدهاید. بنابراین خوشبختی در انطباق تواناییهای ما با واقعیت نهفته است. بیرون از این دو قانون همه چیز خطاست.»
انوره دو بالزاک در 1799 در فرانسه به دنیا آمد، او را پیشگام مکتب واقعگرایی اجتماعی میدانند. کمدی انسانی نامیست که بالزاک برای مجموع آثار خود که از رمانها و داستانکوتاههای بسیاری گردآوری شده است، لحاظ کرده. او در ابتدای نویسندگیاش به نوشتن رمانهای تاریخی پرداخته که آنها را مزخرفات ادبی میداند.
بالزاک در زندگی شخصیاش با زنان بسیاری رابطهی عاشقانه داشت و از آنها در نوشتن و خلق آثارش بهره برد. از آثار او که به فارسی نیز ترجمه شدهاند میتوان به «زن سی ساله»، «چرم ساغری»، «آرزوهای بربادرفته» و «پیردختر» نیز اشاره کرد. این نویسندهی سرشناس و صاحبسبک در 1850 درگذشت و در گورستان پرلاشز پاریس به خاک سپرده شد.