کتاب «مولن کوچک» اثر ژان لویی فورنیه، داستانی روان و طعنهآمیز است که در بطن یک خانوادۀ روستایی میگذرد. فورنیه با قلم آغشته به طنز و بذلهگویی، بهخوبی جریان این داستان را به دست میگیرد. «مولن کوچک» اولینبار در سال ۲۰۰۴ منتشر شده است.
«مولن کوچک» روایتگر خانوادهای روستایی است که فضای تبعیضآمیز گستردهای بین فرزندانش حاکم است. پسر بزرگتر که اگوستن نام دارد، عزیزدُردانۀ پدر و مادر است و همواره توجه و محبت خانواده را از آن خود میکند. آنتوان پسر کوچکتر خانواده است که برای مقابله با این احساسات آزاردهنده به جنگ برادر بزرگش میرود. او تنها راه نجاتش از این بخت شوم را در پناه بردن به طنز پیدا میکند و اینگونه، انتقام سختی از برادرش میگیرد.
خوانندۀ فرانسویزبانی با اشاره به کوتاه بودن داستان مینویسد: «کتابی روان و جذاب است که بهسرعت خوانده میشود و برای خوانندگانی مناسب است که بهانۀ کمبود وقت دارند. هر فصل آن را میتوانید در چند دقیقۀ کوتاه تمام کنید.»
خوانندۀ دیگری با اشاره به ظرایف نوشتۀ حاضر میگوید: «جریان داستان بسیار گیرا و کشش آن وصفنشدنی است. پایان غافلگیرکنندۀ آن نیز، جذابیت داستان را دو چندان میکند.»
در ابتدای کتاب، ژان لویی فورنیه در پاسخ به تشابه نامش با نویسندۀ کتاب «مولن بزرگ» که آنری آلبان فورنیه نام دارد، مینویسد: «از آنجا که اسمم فورنیه است گاهی از من میپرسند آیا «مولن بزرگ» را من نوشتهام؟ من هم مجبور میشوم بگویم نه. و هر بار احساس میکنم که مخاطبم را مأیوس میکنم. به همین دلیل تصمیم گرفتم «مولن کوچک» را بنویسم. حالا میتوانم بگویم؛ شاید «مولن بزرگ» را ننوشته باشم، ولی مولن کوچک را نوشتهام.»
فورنیه سخنش با مخاطبان را اینگونه آغاز میکند: «ممکن است طرفداران «مولن بزرگ» از برخی مطالب این کتاب جا بخورند. آنها باید مولن کوچک را عفو کنند، چون آدمها عادت دارند چیزی را که دوست دارند، مسخره کنند. او برادر بزرگتر خودش را مسخره میکند و با تمام این اوصاف، دوستش دارد. محبت او به برادر بزرگتر و ترحمش نسبت به کسی که بعد از اوریون، رمانتیسم گرفته است از لابهلای ریشخندها، مبالغهها و شوخیهایش کاملاً مشخص است. این کتاب در هر صورت فرصت خوبی است برای خواندن یا خواندنِ مجدد «مولن بزرگ».
وقتی عنوان «مولن کوچک» را میخوانیم گمان میکنیم یک اشتباه بزرگ چاپی رخ داده است، خطای کارگر چاپخانه و یا بدتر، یک نوع بازی تحریکآمیز با کلمات برای خنداندنِ مردم بوده است. موضوع این نیست. مولن کوچک وجود دارد و من او را دیدهام.»
در بخش دیگری از کتاب به خصوصیات برادر کوچکتر و جایگاهش در خانواده پرداخته میشود: «مولن کوچک از پس این مشکل برآمد چون ذات پاک و شعور روستایی خوبی داشت. او فهمید تنها با ترک خانوادهاش میتواند شکوفا شود، خانوادهای که در آن کسی جز سهرهاش او را نمیپذیرفت و دوست نمیداشت: «وقتی به خانه برمیگردم تنها سهرهام خوشحال به نظر میآید.» مولن کوچک با مهربانی و بیرحمی، همانطور که خصلت کودکان است، خاطراتش را برای ما نقل میکند. درست است که مولن بزرگ جان سالم بهدر نمیبرد، اما نمیتوان گفت که روحیۀ انتقامجویی بر برادر کوچکتر چیره شده است: «نباید تصور کنید که میخواهم انتقام بگیرم، چون به هر حال او را دوست داشتم.»
قصۀ او نور تازهای بر شخصیت مولنِ بزرگ میتابد. عدم تعادل روانی و علاقۀ شومِ او که اکنون برملا شده است، شخصیتش را برای ما رقتانگیز و صمیمیتر میکند. و البته ما که مولن را در جوانی ترک کردیم تا به سوی ماجراهای تازه برویم، اکنون با دیدنِ مجددِ او در پنجاه سالگی با شگفتی بزرگی روبهرو میشویم.»
ژان لویی فورنیه، در دسامبر 1938 در فرانسه متولد شد. او به سبب تشابه نامش با «آنری آلبان فورنیه» ملقب به آلن فورنیه، توجه فراوانی را به خود معطوف کرد. داستانهای شخصی زیادی از این نویسنده بر جای مانده است که موفق شد، نظر مخاطبان و منتقدین بسیاری را به خود جلب کند. «کجا میرویم بابا؟» نوشتهای است که به رابطۀ فورنیه با دو پسر معلولش، توما و ماتیو، میپردازد. این کتاب بر خلاف انتقادهای فراوانی که برای فورنیه به وجود آورد، توانست جایزۀ فمینا را به دست بیاورد.
«آداب معاشرت برای دختران و پسران جوان» و «بابام هیچوقت کسی را نکشت» از دیگر آثار این نویسندۀ بزرگ است که میتوان به آنها اشاره کرد.