کتاب «آدم اول» با عنوان لاتین The First Man نام رمانی است که توسط نویسنده مشهور فرانسوی، آلبر کامو نوشته شده است. نوشتن کتاب «آدم اول» توسط آلبر کامو از سال ۱۹۵۷ شروع شد اما بعد از مرگ ناگهانی او در پی تصادف رانندگی در سال ۱۹۶۰، ناتمام باقی ماند و در سال ۱۹۹۴ توسط دخترش که دستنوشتههایش را نگه داشته بود، منتشر شد.
این کتاب، داستان خود کامو است و در آن داستان زندگی کودکی و جوانی خود را به تصویر میکشد. رمان بهصورت خاطراتی نوشته شده است که به بررسی موضوعاتی مانند ریشهها، هویت فردی و خانوادگی، معنا و ارزش زندگی، و ارتباط بین انسانها میپردازد.
آلبر کامو در این کتاب تلاش میکند تا ریشههای خود را درک کند و به این سؤالات پاسخ دهد که چگونه وی به شخصیتی تبدیل شده است که هست و زندگی و ارزشمندی که دارد را تعریف کند. او به دنبال درک و فهم عمیقتری از والدین، فرهنگ و جوامعی است که در آن بزرگ شده است..
علیرضا در سایت طاقچه نظرش را در مورد کتاب، اینگونه بیان میکند: «این کتاب، خودِ آلبر کامو است. فقط تنها افسوس این است که خودش نتوانست کتابی که خودش را توصیف میکند، به اتمام برساند و شاید این اتفاق قسمت از تراژدی دنیای او بود. قلم کامو خودش را بارها و بارها ثابت کرده است. او را باید خواند و لذت برد. انسانی چون او، باید خوانده شود توسط هر انسانی که به ادبیات و کتاب علاقهمند است.»
کتاب با پاراگراف زیر آغاز میشود: «بر فراز دلیجانی که در جادهی ریگزار حرکت میکرد، ابرهای درشت و پرپشت، تنگ غروب به سوی مشرق روان بودند. سه روز پیش این ابرها بر فراز اقیانوس اطلس جمع شده و منتظر مانده بودند تا باد مغرب برسد، راه افتاده بودند، نخست آهسته آهسته و رفته رفته تندتر، از فراز آبهای شبتاب پاییزی گذشته و راست به سوی خشکی رفته بودند، بر قلههای کوههای مراکش نخ نخ شده بودند، بر بالای بلندیهای الجزایر باز دسته دسته شده بودند و اکنون در نزدیکیهای مرز تونس تلاش میکردند که به دریای تیرنه برسند تا در آنجا محو شوند. پس از نوردیدن هزاران کیلومتر بر فراز این جزیره مانند پهناور که شمالش را دریای سیال و جنوبش را امواج جامد شنها و پس از گذشتن از فراز این اقلیم بینام با شتابی اندکی بیش از شتابی که امپراتوریها و قومها در هزاران هزار سال به خرج دادهاند، شوقشان فرو کشیده بود و پارهای از آنها از همان وقت آب شده و به صورت قطرههای درشت و کمیاب شده بودند.»
پاراگراف دیگری از این کتاب را در زیر میخوانیم: «چهل سال بعد مردی در راهرو قطار سن بریو با قیافه ناخرسندی میدید که در زیر آفتاب رنگ پریده بعد از ظهر بهار، منطقه باریک و هموار پوشیده از دهکدهها و خانههای زشت که از پاریس تا مانش کشیده شده رد میشود. مرغزارها و کشتزارهای زمینی که تا آخرین مترمربع آنها از صدها سال پیش کشت میشد پشت سر هم از جلو چشمانش میگذشت.
این مرد با آن سر سر برهنه، موهای از ته زده صورت دراز و خطهای ظریف چهره، قد و بالای خوب چشمان آبی و نگاه مستقیم، با آنکه چهل سالی داشت هنوز در بارانی خود لاغر مینمود، دستش را محکم روی میله قطار گذاشته بود و تمام سنگینی تنش را فقط روی یک پایش انداخته بود و با آن بالاتنه راحت معلوم بود که از آسودگی و نیرومندی برخوردار است. در این لحظه قطار کند کرد و سرانجام در ایستگاه کوچک و محقری ایستاد. لحظهای بعد زن جوانی که نسبتاً خوش لباس بود از پایین دری که مرد به آن تکیه داده بود، گذشت. زن ایستاد تا چمدان را از این دست به آن دستش بدهد و در این لحظه مسافر را دید، مسافر لبخندزنان به زن نگاه میکرد.»
آلبر کامو نویسنده و اندیشمند فرانسوی در ۷ نوامبر سال ۱۹۱۳ در الجزایر متولد شد. زندگی این نویسندهی تأثیرگذار همزمان با جنگ جهانی اول، اسارت الجزایر و بقیه مستعمرهها، ظهور فاشیسم، نازیسم و کمونیسم در دنیا و جنگ جهانی دوم بود.
او در یک خانوادهی فقیر کودکیاش را گذراند و پدرش را در جنگ جهانی اول از دست داد. او از کودکی به فوتبال و نوشتن علاقه داشت و تحصیل در رشتههای فلسفه، جامعهشناسی و روانشناسی را دنبال کرد. او با قلم توانایش و انتشار آثار ویژهاش توانست مفاهیم خاص در فلسفه را با ادبیات پیوند دهد و تحسین ژان پل سارتر، فیلسوف و اگزیستانسیالیست اهل فرانسه را برانگیزد.
از کتابهای دیگر او میتوان «دلهرۀ هستی»، «طاعون»، «انسان طاغی» و «بیگانه» را نام برد.