این کتاب در یک نگاه
بالزاک اولین منتقدی که دست به قلم برد و به نقد کتاب صومعه پارما استاندال پرداخت، در وصف این شاهکار نوشت: « هر صفحه این اثر بهخودی خود یک رمان است…استاندال شهریار مدرن را به رشتهی تحریر درآورده است، رمانی که اگر ماکیاولی در ایتالیا در قرن نوزدهم میزیست مینوشت…شهریاران، وزیران، درباریان و زنان هیچگاه اینچنین وصف نشدهاند، دقت نظر استاندال در ترسیم جزئیات دستکمی از نقاشان هلندی ندارد.»
صومعه پارما سراسر شور و تهور است، مالامال از دسیسه های سیاسی و در عین حال، قصه دلدادگی و دلسپردگی. این رمان از زمان انتشارش (1839) تا به امروز همواره تحسین و تجلیل نویسندگان هر عصر و کشوری را برانگیخته، طوری که ایتالو کالوینو صومعه پارما را «زیباترین رمان جهان» می شمارد و هنری جیمز می نویسد: «این رمان همواره در میان ده رمان برتر جای خواهد داشت.» آندره ژید در جواب روزنامهای که از او خواست ده رمان برتر ادبیات فرانسه را معرفی کند، صومعه پارما را در جایگاه نخست قرار داد و نوشت: «صومعه پارما همواره بیهمتاست و امتیازی جادویی دارد: هربار که آن را می خوانی گویی برایت تازگی دارد... استاندال با چه ملاحتی بر جزئیات تکیه می کند! جملاتش چه ظرافتی دارند و با چه دقتی از پرگویی می پرهیزد! صومعه پارما در وصف نمی گنجد! راز بزرگ این تازگی همه جانبه در این است که استاندال نمی خواهد چیزی را اثبات کند. من شیفته صداقت او هستم، آن جا که می نویسد: می ترسم خام اندیشی فابریس باعث شود خواننده به حال او دل نسوزاند. در هر صورت، او این گونه بود و چرا درباره او اغماض کنیم و تافته جدابافته اش بدانیم؟ کما این که من درباره کنت موسکا و شهریار نیز به هیچ وجه اغماض نکرده ام.»