کتاب «چرا عقبماندهایم: جامعهشناسی مردم ایران» نوشتهی علیمحمد ایزدی را نشر نی منتشر کرده است. علیمحمد ایزدی در کتاب «چرا عقبماندهایم: جامعهشناسی مردم ایران» با نگاهی نقادانه به روحیات و خلقیات مردم ایران نگریسته است. این کتاب برای کسانی که به جامعهشناسی، روانشناسی، تاریخ و شناخت بیشتر فرهنگ مردم ایران علاقه دارند، مناسب است.
کتاب «چرا عقبماندهایم: جامعهشناسی مردم ایران» نوشتهی علیمحمد ایزدی را نشر نی منتشر کرده است. علیمحمد ایزدی در کتاب «چرا عقبماندهایم: جامعهشناسی مردم ایران» با نگاهی نقادانه به روحیات و خلقیات مردم ایران نگریسته است. این کتاب برای کسانی که به جامعهشناسی، روانشناسی، تاریخ و شناخت بیشتر فرهنگ مردم ایران علاقه دارند، مناسب است.
علیمحمد ایزدی در این کتاب، ابتدا ما را با دو نگاه کلی (بیرونی و داخلی) آشنا میکند. در نگاه بیرونی به شخصیت اخلاقی ایرانیان برخی از دیدگاههای هرودت، گزنفون، گرنت واتسون، جیمز موریه، شاردن، گوبینو، ونسان مونتنی، هانری گوبلو و... و در نگاه داخلی به خلقیات مردم ایران، برخی از دیدگاههای سعدی، فردوسی، قائممقام فراهانی، ابوالقاسم حالت، میرزا آقاخان کرمانی، محمدعلی جمالزاده، سیمین بهبهانی، مهدی بازرگان، فریدون توللی و... را آورده است. این دو بخش از کتاب، برای اینکه ما با پیشینه رفتاری و اخلاقی مردم ایران آشنا شویم، بسیار سودمند و خواندنی است. بعد از آن به سراغ معایب خُلقی و رفتاری مانند غیبت، بدگمانی، فرار از نظم، ترسوبودن، رشوهگرفتن و رشوهدادن، فیس و افاده به جای عزت نفس، علامه دهر دانستن خود، عجلهورزیدن و... رفته و نقصها و ضعفهای اخلاقی را به دقت واکاوی کرده است. البته نویسنده چند پیشفرض را نیز در مقدمه مطرح کرده که اشاره به آنها اهمیت دارد. اول؛ قبول اینکه جامعه ما عقبافتاده است. به این معنی که در آن جهل و ظلم و فقر وجود دارد. دوم؛ پذیرش اینکه اکثر افراد جامعه ما از نظر روانی آسیبدیده هستند و خلقیات و عقبماندگیهایمان معلول آن است. سوم؛ اینکه این آسیبدیدگی خود علتی دارد. چهارم؛ اینکه این آسیبدیدگی خوشبختانه علاجپذیر است. پنجم؛ اینکه راههای درمان فراوان هستند. البته راهی که نویسنده فکر میکند بهتر است، راهی است که پیامبران رفتهاند. یعنی تبعیت از قانون طبیعی بشر و اصلاح باورهای منحرفشده مردم. همچنین تأکید دارد که وقتی نکتههای انتقادی مطرح میشوند مقصود این نیست که همهی ایرانیان چنین هستند، و باز مقصود این نیست که این خلقیات فقط در میان ایرانیان وجود دارد و در ملل دیگر یافت نمیشود. اما او باور دارد که بسیاری از گرفتاریها و عقبماندگیهای مردم ایران ریشه در همین خلقیات دارد و اگر این خلقیات اصلاح نشوند، کاری از پیش نخواهد رفت. به نظر ایزدی، رانندگی آینه تمامنمای فرهنگ و رفتار ایرانیان است و یک بخش از کتاب را به همین موضوع اختصاص داده است. به این صورت که مردم در هنگام رانندگی در شکلهای مختلف به حقوق دیگران تجاوز کرده، و با رفتارهای پرخطر و تنشزا بر اعصاب و روان دیگران فشار وارد میکنند. همچنین به قانونگریزی هم اشاره دارد که برخی از شهروندان تا جایی که بتوانند از قانون و قواعد رانندگی گریخته و تلاش میکنند تن به قوانین ندهند. نویسنده با انتخابی درست، و آوردنِ مثالهای گوناگون از طرز رانندگی برخی از مردم، عمق فاجعهای به نام رانندگی که گویای رفتارهای ناشایست و مهلک است را نشان داده است. ایزدی یکی از نویسندگانی است که در نگاه به مسائل و مشکلات جامعهی ایرانی، به جای آنکه به سراغ اقتصاد یا سیاست برود و ریشه همه مشکلات را در آنها جستجو کند، دست روی فرهنگ میگذارد. به نظر او، ریشهی تمام عقبماندگیها، کجرویها و مفاسدی که در ایران وجود دارد از فرهنگ ماست و تا اصلاحِ فرهنگی صورت نگیرد، اصلاح در امور سیاسی یا اقتصادی موثر نخواهد بود. زیرا هر اصلاحی هم که در آن دو سطح صورت بپذیرد، پس از چندی به علتِ ضعف فرهنگی باز سر بر میآورد. اگر به سیر مباحثی بنگریم که دربارهی موانع توسعه در جریان بوده، بهخوبی روشن است که همواره توجه ویژهای به مقولههای سیاست و اقتصاد وجود داشته است. کارشناسان و متخصصان، همواره یکی از این دو یا هر دو را در ناکامیهای ایران در مسیر توسعه به بحث گذاشتهاند و علل عقبماندگی را تشریح کردهاند. با این حال، برخی از نویسندگان که تعداد بسیار اندکی هم هستند، جور دیگری به مسئله نگاه میکنند. به نظر ایزدی، تا زمانی که دروغ و دروغگویی در میان ما از میان نرفته، و جایی و مجالی برای صداقت و راستی وجود ندارد، اصلاحِ وضع موجود نیز ممکن نیست. زیرا وقتی قرار است مردمی در دروغ زندگی کنند، و از راستی و حقیقت چشم بپوشند، وضعیت بهتری را هم نمیتوان متصور شد.
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
در بخش نگاه داخلی به خلقیات و روحیات مردم ایران، به آرای مهندس مهدی بازرگان هم اشاره شده است. مهندس بازرگان مینویسد: «سرّ بقای ایران پفیوزی ماست، وقتی بنا شد ملتی به طور جدی با دشمن روبرو نشود، تا آخرین نفس نجنگد و بعد از مغلوبشدن سرسختی و مخالفت نکند، بلکه تسلیم اسکندر شود و آداب یونانی را بپذیرد، اعراب که آمدند کاسه گرمتر از آش شده، صرف و نحو بنویسد یا کمر خدمت برای خلفای عباسی بسته دستگاهشان را به جلال و جبروت ساسانی برساند، در مدح سلاطین ترک چون سلطان محمود غزنوی که بر تختش مینشیند آبدارترین قصاید را بگوید، غلام حلقه به گوش چنگیز و تیمور و خدمت گزار و وزیر فرزندانشان گردد، یعنی هر زمان به رنگ تازه درآمده، به هر کس و ناکس تعظیم و خدمت میکند. دلیل ندارد که نقش و نام چنین مردمی از صفحه روزگار برداشته شود. سرسختهای یکدنده و اصولیها هستند که در برابر مخالف و متجاوز میایستند و به جنگش میروند، یا پیروز میشوند و یا احیاناً شکست میخورند و وقتی که شکست بخورند، حریف چون زمینه سازگاری نمیبیند و با مزاحمت و عدماطاعت روبرو میشود، نابودشان میکند.» ایزدی در این کتاب با بهره از نوشتههای دیگران، و ارائه نقد و نظر خویش، اثری تحلیلی پیش روی خوانندگان گذاشته است.