رمان کوتاه فانفارلو تنها اثر داستانی بودلر است. یکی از اولین نوشتههای او، هجو بیرحمانه و طنزآلودی است که از افسون ابدی شاعر نسبت به زن حکایت دارد. این داستان در عین کوتاهی شاهکاری است از ظرافت، نکتهسنجی، مسائل روانشناسانه، با گفتاری فاخر و خوشایند. فانفارلو توصیفی از اخلاق و روحیات خود نویسنده است و ساموئل کرامر، شخصیت اصلی داستان کسی نیست جز بودلر…
همۀ جزئیاتی که در این کتاب آمده، همان چیزهایی است که خودش میپسندد: ریاکاری و تزویر برای دستیافتن به زنی پاکدامن، حیله و ترفند برای ربودن معشوقۀ شوهر این زن، حرکتها، رفتار، گفتار و حتی طرز لباس پوشیدن و آرایشی که از او میطلبد، همگی در زندگی خودش دیده میشوند.
«مجسم کنید در لحظهای که به فرد برگزیدهتان تکیه دادهاید و به او میگویید که با هم پرواز کنیم و در ژرفای آسمان غوطه زنیم، ناگاه صدایی ناآرام و خشک کنار گوشتان بگوید، عشق ما دروغی بیش نیست.»