کتاب اوراکل اثر هما پوراصفهانی است. این کتاب دو جلدی را انتشارات سخن منتشر کرده است. داستان کتاب اوراکل پیرامون تاجری جوان و موفق به نام مهراد صباغ اتفاق میافتد. فردی که در حال فرار است و باید بیگناهیش را اثبات کند. اما گناهش چیست؟ قتل!
در این حین همسرش هم دنبال طلاق گرفتن است و داستان در چند رشته نخ جریان دارد. ما با یک داستان پلیسی و جنایی سر و کار داریم که تعقیبوگریز در همه جای کتاب دیده میشود. از آن داستانهایی که فراز و فرودهای فراوانش شما را سرگرم میکند.
در زیر نظر خوانندگان که در طاقچه نظر خود را ثبت کردهاند را میخوانیم. خوانندهای با نام آراسته، در مقام دفاع از این کتاب آمده است و مینویسد: «این داستان و بقیه داستانهای خانم پوراصفهانی بیشتر جنبهی فانتزی و رومانتیک دارد یعنی اصلا شبیه واقعیت نیست. شاید یک نفر با خواندن این کتاب و بقیه کتابهای ایشان بگوید «اَه...چقدر لوس و چندش و دیگری بگوید چقدر جذاب و اغوا کننده.» باید دید خود فرد چه چیزی را میپسندد. اگر دنبال این هستید که نکتهای یاد بگیرید یا برایتان مفید باشد و این حرفها به نظرم سمت این نویسنده نیایید ولی اگر دنبال این هستید که چند دقیقه هم که شده از این دنیا جدا بشوید و بروید در یک دنیای رنگی، و اگر همچنین میخواهید عشق و دوست داشتن را با پوست و استخوانتان لمس کنید، حتما و حتما رمانهای این نویسنده را بخوانید. و در آخر، عزیزان، اگر شما دنبال داستانهای واقعی هستید و گِله میکنید که بیش از حد تخیلی هستند، چرا رمان میخونید؟ بهتر است سرگذشت زندگی دیگران و داستانهای واقعی بخوانید نه رمان!» کاربر دیگری با نام حدیث این کتاب را به دیگران پیشنهاد میدهد: «من نسخهی چاپی این کتاب را دارم و به دوستانی که رمانهای معمایی با ژانر عاشقانه را دوست دارند پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را بخوانند و البته اینکه غیر قابل حدس بودن داستان به جذابیتهای کتاب افزوده است.» مخاطب دیگری در مقام ستایش و تمجید از کتاب آمده است و نوشته است: «کتابی سراسر هیجانی و جذاب بود که بیوقفه مشغول خواندن آن شدم و از آن لذت بردم.»
نویسنده در همان ابتدای کتاب سعی میکند که ژانر هیجانانگیز کتاب را معرفی کند و مقدمهچینی را نیاز نمیبیند: «دیگر جز خواب هیچ چیزی نمیتوانست برایش تسکین باشد. از بیرون اتاق صدا میآمد. صدای پا...کسی داشت میدوید. ترسان و هراسان میدوید! تنها عکسالعملش به صداهای رعبآور این بود که از دنده چپ بچرخد و طاقباز شود. خوابش سنگینتر از این حرفها بود که با صدای پایی بیدار شود. در اتاقش ناگهانی باز شد و محکم توی دیوار پشتش خورد. این دیگر صدایی نبود که بیدارش نکند. خواب از چشمانش گریخت. لای پلکش را به زحمت باز کرد و به کسی که بین چهارچوب در ایستاده و به او خیره مانده بود نگاه انداخت.» در جایی دیگر از کتاب با سبک نگارش کتاب بیشتر آشنا میشویم: «مهراد لب تخت دونفرهای نشست که داخل اتاق بود و ساکش را هم انداخت کنارش. آرنجهایش را به زانویش تکیه داد و سرش را روی کف دستهایش گذاشت. موهای پرپشت سیاهش روی پیشانیاش وِلو شدند. نمیخواست پایان عمرش را طنابِ دار تعیین کند. هنوز هزار آرزو داشت که به هیچ کدام نرسیده بود. نمیخواست به آن زودیها تبدیل شود به سنگِ سردِ مرمری در آرامگاه خانوادگیشان. پس مجبور بود بجنگد.» در ادامه قسمتی دیگر را که بهخوبی ویژگیهای پلیسی و جنایی آن را نشان میدهد، میخوانیم: «تماس قطع شد و قدمهای مهراد سرعت گرفت. با تمام سرعتی که میتوانست خودش را به دیوار انتهایی رساند. دیوارها بلند بودند، اما درختهای اطراف دیوار میتوانستند کمک خوبی برایش باشند که خودش را بالا بکشد. با هر زور و ضربی که بود خودش را از درخت بالا کشید و بعد از آن پرید لب دیوار و به دور و برش از بالا خیره شد. خبری از ماشین پلیس نبود، ولی باید به لباس شخصیها هم شک میکرد.»
هما پوراصفهانی نویسندهای ایرانی و پرکار است که آثار متعددی منتشر کرده است. او کتاب دو جلدی اوراکل را در ۲۹ سالگی نوشته است. از کتابهای زیاد او میتوان به «شام مهتاب»، «توسکا» و «سیگار شکلاتی» نام برد. همه کتابهای وی را انتشارات سخن به چاپ رسانده است.
برای مشاهده موارد مرتبط به دستهبندی خرید رمان مراجعه کنید.