مفهوم شبکه و حلقههای پنهان قدرت، سلسله مراتبی هستند که به گفتهی نیل فرگسن نویسندهی کتاب «برج و میدان» در دل تاریخ نیز وجود داشته و به طور مثال از دستگاه چاپ به عنوان نمونهای از شبکهها یاد میکند که به نوعی همسان با رسانههای شخصی امروز ما فعالیت داشتند. «برج و میدان» به این استدلال میپردازد که شبکهها اصلا پدیدهی جدیدی نیستند، از مبلغان دینی تا چاپخانهدارها همانا کسانی بودند که نظم و سامان پاپها و پادشاهان را برهم زدند.
این کتاب به ظهور و سقوط شبکهها پرداخته است، قرن فعلی را که در انباشت شبکهها فرو رفته مورد بررسی قرار داده و نشان میدهد که چگونه تئوری شبکه مفاهیمی چون خوشهبندی، درجات جدایی، سرایتها و.... در زندگی و ادراک ما تاثیر دارد. این کتاب در 9 بخش اصلی نوشته شده است:: «مقدمه: شبکه و سلسلهمراتب»، «امپراتوران و سیّاحان»، «نامهها و لژها»، «بازگشت سلسلهمراتب»، «شهسواران میزِ گرد»، «بیماریهای همهگیر و بیزنان»، «صاحب جنگل باش»، «کتابخانه بابِل» و «نتیجهگیری: مواجهه با فضای سایبری». پیش از شروع اینفصول هم ۳ بخش «فهرست تصویرها»، «فهرست عکسها» و «پیشگفتار: تاریخدان شبکهای».
در مجلات مختلف معرفی کتاب و وبسایتهای رسمی در کشورهای مختلف این کتاب را شگفتانگیز و خواندنی معرفی کردهاند، یکی از خوانندگانی که این اثر را مطالعه کرده است نوشته: «یک کتاب عالی از نشر نو، برج و میدان استعارهای است که فرگسن از ابتدای کتاب با مثالهای تاریخی و دیگر حوزهها سعی در تشریح آن دارد، برج نشان از سلسله مراتب (بروکراسی) و میدان نشان از شبکه (حالت تخت) دارد که در ظهور و سقوط حکومتها و کسب و کارها و... بررسی میکند. پیشنهاد میکنم مطالعه کنید.»
این کتاب که تمرکز ویژهای روی شبکههای جدید معاصر داشته در قسمتی از متن به مفاهیم فراماسونری نیز پرداخته است: «فراماسونریْ «عصر خِرد» را به اساطیری پرقدرت، ساختار تشکیلاتیِ بینالمللی، و آیین و مناسکی پرشاخوبرگ مجهز کرد که پیشبینی میشد نوآموزان را همچون برادرانی مجازی به یکدیگر پیوند دهد. فراماسونری نیز، مانند بسیاری چیزهای دیگر که دنیای قرن هجدهم را دگرگون کردند، خاستگاه اسکاتلندی داشت. یقینا سنگتراشان اروپایی در قرون وسطی خود را در قالب لژهایی سازمان داده بودند، و (همانند سایر صنوف قرون وسطی) میان کارآموز و کارگر نیمهماهر و استادکار تمایز قائل بودند، ولی این سازمانها و تشکیلات تا پیش از اواخر قرن چهاردهم میلادی چندان سر و سامان پیدا نکرده بودند. در سال ۱۵۹۸، در لژهای اسکاتلند مجموعه قواعد تازهای برقرار شد که مطابق با نامِ ویلیام شاو، «استادکار اعظمِ مقام سلطنت»، «مقررات شاو» نامید شد. اما تازه در نیمه قرن هفدهم بود که فراماسونری به چیزی بیش از شبکه سستپیوندی مرکب از صنوف صنعتگران ماهر بدل شد، با لژهایی در کیلوینینگ و ادینبورو که به فراماسونهای «اندیشهوَر» یا «پذیرفتهشده» (یعنی غیرعامل [به پیشه بنّایی]) اجازه ورود میداد.»
آگاهی ما از فضای شبکهها و تاثیرات آن بر ادراک ما نسبت به وقایع موجود، میتواند به تحلیل ما نسبت به پیرامونمان کمک کند، در جایی دیگر از این اثر نیل فرگوسن میخوانیم: « به نظر میرسد امروز شبکه ها در همه جا هستند. در هفته نخست سال ۲۰۱۷، نیویورک تایمز ۱۳۶ داستان به چاپ رساند که در آنها واژه شبکه» به کار رفته بود، تقریبا بیش از یک سوم داستانها درباره شبکههای تلویزیونی بود و دوازده داستان راجعبه شبکههای کامپیوتری و ده داستان در مورد انواع گوناگون شبکههای سیاسی، اما برخی از آنها نیز در خصوص شبکههای حملونقل، شبکههای مالی، شبکههای تروریستی، و شبکههای بهداشتی و درمانی بود . بگذریم از شبکههای اجتماعی و آموزشی و جنایی و مخابراتی و رادیویی و الکتریکی و اطلاعاتی خواندن همه این داستانها به معنی نگریستن به جهانی است که طبق کلیشه رایج در این باره «همه چیز در آن به هم متصل است، بعضی شبکهها نظامیان را به یکدیگر پیوند میدهد، برخی دیگر پزشکان، و بعضی نیز دستگاه های خودپرداز را. شبکه مبتلایان به سرطان و شبکه رزمندگان جهادی و شیک نهنگهای قاتل هم وجود دارد.»
همسویی بعضی از شبکهها با قدرتها و بلعکس مفاهیمی خواندنی از بررسی تاریخی وقایع نیز به حساب میآید، چنان که در کتاب «برج و میدان» میخوانیم: « اما در ژوئن ۱۷۸۴ دولت بایرن نخستین حکم از احکام سهگانهای را صادر کرد که با محکوم کردن ایلومیناتی به «خیانت به دین و خصومت با آن» عملا فعالیت این انجمن را ممنوع میکرد. کمیته تحقیق و تفصی با جدیت به دنبال پاکسازی دانشگاهها و دستگاههای اداری از اعضای ایلومیناتی رفت، برخی از بایرن گریختند. عدهای دیگر شغلشان را از دست دادند یا تبعید شدند. دستکم دو نفر به زندان افتادند، خود بنیانگذار ایلومیناتی به گوتا پناهنده شد. در انتهای سال ۱۷۸۷ ایلومیناتی عملا از فعالیت باز مانده بود. اما بدنامیاش تا مدتها باقی ماند.»
نیل فرگسن در 1964 به دنیا آمد و به عنوان مورخی مشهور و تاریخ شناس اقتصاد شناخته شده است و در دانشگاه هاروارد نیز تدریس میکند. او را عمدتا با دیدگاههای سیاسی و موضعگیریهای ویژهاش میشناسند، از آثار او که به فارسی ترجمه شده میتوان به «آیا قرن بیست و یکم به چین تعلق دارد؟» و «بر آمدن پول» اشاره کرد.