کتاب خداحافظ گاری کوپر با نام اصلی «Adieu Gary Cooper» پرخوانشترین اثر رومن گاری است که در سال 1965 نوشته شد و چهار سال بعد، در سال 1969 به چاپ رسید. این کتاب ابتدا به انگلیسی نوشته شده بود و ولگرد اسکیباز نام گرفت. سپس رومن گاری تصمیم گرفت نام آن را به خداحافظ گاری کوپر تغییر دهد. سروش حبیبی این کتاب را در سال 1351 به فارسی برگرداند و نشر نیلوفر آن را به چاپ رسانده است.
کتاب خداحافظ گاری کوپر با نام اصلی «Adieu Gary Cooper» پرخوانشترین اثر رومن گاری است که در سال 1965 نوشته شد و چهار سال بعد، در سال 1969 به چاپ رسید. این کتاب ابتدا به انگلیسی نوشته شده بود و ولگرد اسکیباز نام گرفت. سپس رومن گاری تصمیم گرفت نام آن را به خداحافظ گاری کوپر تغییر دهد. سروش حبیبی این کتاب را در سال 1351 به فارسی برگرداند و نشر نیلوفر آن را به چاپ رسانده است. خداحافظ گاری کوپر مضمونی فلسفی و سیاسی دارد و از زمان انتشار با استقبال گستردهای در سراسر دنیا روبهرو شده است. در این رمان با نویسنده همراه شده و با عقاید و فلسفهی زندگی لنی آشنا میشویم. لنی 21 سال دارد و از آمریکا به کوههای سوییس مهاجرت و در آنجا اقامت کرده است. او از جنگ متنفر است و از دست جهان مدرن و تمام اقتضائاتش، به دل کوهستان پناه برده است. او در خانهی دوست روشنفکر خود، باگ، زندگی میکند. تنها چیزی که لنی با خود میبرد، عکسی از گاری کوپر است که گاه و بیگاه باعث دلگرمی او میشود. نویسنده، بهویژه در فصل اول، با زبانی تند، گزنده و نفرتآمیز دربارهی جنگ، سیاست و حکومتها صحبت میکند و بیزاری خود را نسبت به آنان بروز میدهد. وقایع زمانه و دنیای بیرحم امروز باعث میشود با نویسنده و روایت او احساس همذاتپنداری کنید.
مریم اسلامی در یکی از سایتهای ارزیابی کتاب نظر خود را اینگونه انعکاس داده است: «بر هر کتابخوانی واجب است که خداحافظ گاری کوپر را بخواند. آرزو میکردم این امکان وجود داشت که ذهنم را پاک کنم و هر بار لذتی را که ناشی از اولین بار خواندن این کتاب بود، ببرم. فوقالعاده... جز این نمیدانم چه بگویم.» شیما سلیمانی نوشته است: «خداحافظ گاری کوپر یک از بهترین کتابهایی است که تا به امروز خواندهام. خواندم و نفهمیدم؛ فهمیدم و دوباره خواندم. لنی را بارها تصور کردم و بارها زندگی کردم. لنی را دوست دارم به دلیل آزادی از قید تعلقش و از اینکه چیزی باشد گریزان بود. شخصیتپردازی، شوخیهای سیاسی، اندیشههای فلسفی و نقد تمدن و تنهایی انسان را به بهترین شکل ممکن در یک قاب دیدم و جان گرفتم.» پویا رضوی نظر خود را اینطور بیان کرده است: «من هم نسخهی فرانسوی و هم نسخهی فارسی کتاب را مطالعه کردم و این دو را با هم مطابقت دادم. به نظر بنده از میان ترجمههای موجود، ترجمهی آقای سروش حبیبی بسیار دقیق و روان بود و بسیار از خواندن آن حظ بردم. علاوه بر مترجم، دربارهی کتاب باید بگویم یکی از بهترین کتابهایی است که تا به حال خواندهام. دیالوگهای بسیار دقیق و ظریف نویسنده تا ابد در ذهن من ماندگار شد. نثر روان او با چاشنی طنز این اثر را به اثری ماندگار تبدیل کرده است. ساختار داستان سیاسی و فلسفی است و حداقل با سلیقهی من که بسیار جور درآمد. با شخصیتهای این کتاب زندگی کردم و هنوز لنی از ذهنم پاک نشده. ای کاش این کتاب را زودتر از اینها خوانده بودم.»
در بخشی از کتاب این توصیفات را میخوانیم: «پدر و مادرش این خانه کوهستانی را در ارتفاع دو هزاروسیصد متری برایش ساخته بودند، زیرا در این ارتفاع از تنگی نفس اثری نبود. اما باگ در این ارتفاع هم نفس راحت نمیکشید. روان پزشکش در «زوریخ» میگفت: «این از ایدهآلیسم او است.» او حاضر نبود خود را بپذیرد. ضدطبیعت بود. اما یک ضدطبیعت نخبه. خلاصه بدشانسی از این بدتر چه میخواهید؟ این خانه خیلی گران تمام شده بود. سنگهایش را یکییکی با سورتمه تا نوک کوه بالا کشیده بودند. به یک قلعه جنگی میمانست که روی یک صخره برپا شده باشد. دهکده ولن (Wellen) هفت صد متر پایینتر از آن بود. ابیگ (Ebbing) از آنجا پیدا بود. آنجا ابرها را زیر پای خود میدیدی. دور و بر آن از هر جای دیگری، شاید به جز هیمالیا، برف بیشتر بود. همهچیز در این خانه زیبا بود و شکوهمند.» در یکی از تکاندهندهترین قسمتهای کتاب میخوانیم: «اصول معتبر زندگی لنی یکی این بود که هر وقت با چیزی مخالف بود بگوید موافقم. چون کسانی که عقاید احمقانهشان را ابراز میکنند، اغلب بسیار حساسند. هر قدر عقاید کسی احمقانهتر باشد کمتر باید با او مخالفت کرد. باگ میگفت حماقت بزرگترین نیروی روحانی تمام تاریخ بشر است. میگفت باید در برابر آن سر تعظیم فرود آورد، چون همه جور معجزهای از آن ساخته است.» این کتاب شما را شگفتزده میکند: «میدونی چیه؟ بگذار برایت بگم. از گاری کوپر دیگه خبری نیست. هیچوقت هم دیگه پیدا نمیشه. آمریکایی خونسردی که محکم روی پاهای خودش وایساده بود و با ناکسا میجنگید و از حق دفاع میکرد و آخر سر هم پوزه اشرار رو توی خاک میمالید، او ممه رو لولو برد. آمریکای حق و درستی، خداحافظ! حالا دوره ویتنامه. دوره شورش دانشگاههاست، دوره دیوار کشیدن دور سیاه محلههاست. چاو، خداحافظ گاری کوپر!»
رومن گاری نام مستعار رومن کاتسف، نویسندهی توانمند روسی است که در می 1914 متولد شد. او همچنین با نامهای مستعار فوسکو سینی و امیل آژار نیز کتاب نوشته است. به همین دلیل است که میتوانیم رومن گاری را تنها نویسندهای بنامیم که تاکنون دو بار موفق به دریافت جایزهی ادبی گنکور شده است. علاوه بر خداحافظ گاری کوپر، «زندگی در پیش رو» و «میعاد در سپیدهدم» از مشهورترین کتابهای رومن گاری هستند. «شب آرام خواهد بود» از دیگر آثار ترجمهشدهی او به فارسی است. او در یکی از شبهای ماه دسامبر سال 1980، یک سال بعد از مرگ همسرش، با شلیک گلوله به زندگی خود پایان داد. البته به گفتهی خود او خودکشیاش به دلیل همسرش نبوده، بلکه دیگر کاری در این جهان نداشته است. او بیان کرده علت کار من را در کتاب «شب آرام خواهد بود» خواهید یافت. در این اثر جملات تکاندهندهی مرتبطی یافت میشود: «واقعاً به من خوش گذشت، متشکرم و خداحافظ».
برای مشاهده محصولات مرتبط دیگر میتوانید از دسته بندی خرید رمان نیز بازدید فرمایید.