کتاب «خموشان: داستانهای کوتاه آلبر کامو» یک مجموعه داستان کوتاه است. داستانهای این کتاب شامل «زن هرجایی»، «مرتد یا ذهن پریشان»، «خموشان»، «مهمان»، «ژناس یا هنرمند مشغول کار» و «سنگی که میروید» میشود که نقطهی اشتراک همگی آنها، درونمایهی فلسفیشان است. آلبر کامو این کتاب را در سال 1957 میلادی به زبان فرانسوی نوشت. او در داستانهای خود از تنهایی، انزوا، تبعید روح، جنگ، هنر و سایر مسائل اجتماعی و سیاسی برای ما سخن میگوید.
شما میتوانید با مطالعهی کتاب «خموشان: داستاهای کوتاه آلبر کامو» با ترجمهی محمدمهدی شجاعی، با یکی از شاهکارهای ادبی قرن بیستم آشنا شوید و انعکاسی از آلبر کامو را در شخصیتهای کتاب ببینید.
تیم، مخاطب انگلیسیزبان کتاب از وبسایت گودریدز، نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «آلبر کامو داستانهایی با رنگوبوی واقعیت مینویسد و کاری میکند تا مخاطب آگاه شود؛ آگاه از بینش و ذهنیتِ خود نسبت به زندگی. کامو شخصیتهایی خلق کرده است که هر کدام به دنبال چیزی در زندگیشان هستند و حاضراند که هر بهایی که لازم باشد بپردازند تا به چیزی که میخواهند دست یابند؛ حتی اگر بهای آن کنار گذاشتن اخلاقیات و ارزشهای جامعه باشد. بههرحال این کتاب آلبر کامو از آن دسته آثاری است که باید حتما بیشتر از یک بار بخوانید تا محتوایش را دریابید. به نظر من باید کتابهای کامو را در طول مراحل مختلف زندگی، همانطور که رشد میکنیم، بخوانیم.»
«موضوع تمام داستانهای این کتاب، تبعید است و ماجراهای آن در شهرهای مختلف جهان از شمال آفریقا گرفته تا برزیل و فرانسه، جریان دارد. چیزی که در این داستانها نظر من را جلب کرد، امید بود. شما میتوانید در عمق پوچی و بیتفاوتی داستانها، امید را پیدا کنید. عجیب است ولی حقیقت دارد. هر کدام از شخصیتهای کتاب، بارقهای از امید را در دل خود دارند. من از همه بیشتر، داستان «ژناس یا هنرمند مشغول کار» را دوست داشتم. این داستان ما را به قلب زندگی یک هنرمند میبرد. او همزمان از هنر و شهرت، لذت میبرد و در عین حال در رنج است! بههرحال این کتاب عالی است و خواندن آن را به شما پیشنهاد میکنم.» این نظر سوها، یکی از خوانندگان کتاب از لبنان بود.
آرمان، یکی از مخاطبان فارسیزبان کتاب از شهر اصفهان، چنین نظری دربارهی کتاب «خموشان: داستانهای کوتاه آلبر کامو» داده است: «من از میان داستانهای کتاب، «مرتد یا ذهن پریشان» را بیشتر از بقیه پسندیدم. دلیل آن هم، روایت اول شخص داستان بود که موجب شد ساختاری پیچیده و جالب پیدا کند. علاوه بر «مرتد»، دیگر داستانهای این کتاب هم من را یاد «آدم اول» کامو انداخت. شخصیتهای بسیار واقعی در موقعیتهایی عجیب قرار میگرفتند و واکنشهای جالبی از خود نشان میدادند. قصهها، فضاها، آدمها و موقعیتهای هر داستان بهقدری با یکدیگر فرق دارند که گویی هر داستان این کتاب را یک نویسندهی متفاوت نوشته است. به نظر من این مجموعه داستان یکی از بهترین آثار کامو است که قدرت داستانگویی او را بهخوبی نشان میدهد. ترجمه هم روان بود و مشکلی نداشت. داستانهای این کتاب را میتوان بارها و بارها خواند و با هر مطالعه، نکات جدیدی از آن پیدا کرد. فقط آرزو میکردم که این کتاب کامو، بیشتر مورد توجه خوانندگان ایرانی قرار میگرفت.»
مترجم کتاب، محمدمهدی شجاعی، در ابتدای کتاب مقدمهای نوشته است که به تحلیل داستانهای کوتاه کامو میپردازد. آن را با یکدیگر میخوانیم: «در این داستانهای کوتاه با کامویی مواجهایم که در آن دوران بسیار درگیر جنگ الجزایر بوده است و این دغدغهها را در بیشتر داستانهای این مجموعه میبینیم، خصوصا در داستان مهمان. سلطنت و قلمرو شخصیتهای این داستانها فروریخته است، شخصیتهای این داستانها معمولا تنها هستند و از جامعهی خود بیرون زدهاند. معصومیت خود را از دست دادهاند و گاه موقت و از روی توهم آن را بازمییابند. انزوا مضمون دیگر این داستانهاست، تنهایی خودخواسته یا ناخواسته. سَبک از دغدغههای کامو در این کتاب است. گویی مضمون انزوا را با چند سبک متفاوت نوشته است، از مونولوگ گرفته تا واقعگرایی محض. تخیل او در مواجهه با بیابان احساس رهایی میکند و پر میکشد و تصاویری زیبا خلق میکند.»
به این قسمت از کتاب توجه کنید که دربارهی صحرا و معنای زندگی است: «در این سرزمین، شهرها بودند که به دنیا میآمدند، جلوهای کوتاه و بیاثر از خود به نمایش میگذاشتند و خیلی زود از پهنهی بیرحم آن سرزمین ناپدید میشدند. انسانها هم همین سرگذشت را تا رسیدن به همین سرنوشت طی میکردند. به هم عشق میورزیدند یا گلوی هم را میجویدند و بالاخره میمردند. در این صحرا هیچکس، نه او و نه مهمانش، هیچ چیز به شمار نمیآمدند و معالوصف، خارج از همین صحرای بیرحم، هم برای او و هم برای دیگران، زندگی خالی از معنا به نظر میرسید.»
توصیفها و جزئیات داستانهای آلبر کامو بسیاز زیبا و بینظیر هستند. برای نمونه این بخش از کتاب را که متعلق به داستان «مهمان» است، بخوانید: «وقتی بیدار شد، آسمان صاف بود؛ از پنجره که خوب بسته نمیشد هوایی سرد و تمیز وارد اتاق میشد. عرب خواب بود، حالا زیر پتوهایش کز کرده بود، با دهان باز، کاملا آسوده. اما وقتی دارو تکانش داد، از جا پرید، وحشتزده، دارو را نگاه میکرد و او را به جا نمیآورد، با چشمانی دیوانه و حالتی چنان ترسیده که معلم گامی پس رفت. «نترس. منم. باید چیزی بخوریم.» عرب سرش را تکان داد و گفت «بله.» آرامش به چهرهاش بازگشت، اما حال و روزش همچنان پریشان و آشفته بود.»
آلبر کامو نویسنده، فیلسوف و روزنامه نگار مشهور فرانسوی، زاده سال 1913 میلادی در الجزایر است. او که فارغالتحصیل کارشناسی فلسفه از دانشگاه الجزیره بوده، نوشتن را با روزنامهنگاری آغاز کرد. آلبر کامو اولین رمان خود را با نام «بیگانه» در سال 1942 میلادی تالیف کرد که به یکی از 100 کتاب پرفروش قرن بیستم تبدیل گشت.
او همچنین مقالاتی علیه مجازات اعدام نوشت که باعث شد جایزهی نوبل ادبی را در سال 1957 میلادی دریافت کند. آلبر کامو در سال 1960 میلادی، به دلیل سانحه تصادف رانندگی از دنیا رفت. از مشهورترین آثار او میتوان به کتابهای «طاعون»، «بیگانه»، «انسان طاغی»، «سقوط» و «افسانه سیزیف» اشاره کرد. غالب این کتابها در سبک اگزیستانسیالیسم ادبی نوشته شدهاند.