ماندن با احساس تزلزل - یعنی ادامهدادن با قلبی شکسته، با شکم گرسنه، با احساس درمانگی و میل به انتقام - مسیر بیداری حقیقی است. رها نکردن آن بلاتکلیف، یادگرفتن قلق ریلکس بودن در میان آشوب، و یادگیری نترسیدن، مسیر معنوی است. سالک مبارز بودن یعنی پیدا کردن قلق به دام انداختن خود، به دام انداختن مهربانانه و مشفقانه خود. ما هزاران بار خود را با ناخشنودی، تلخی و انزجار حق به جانب به دام میاندازیم و خشک و سخت میشویم. ما به هر طریقی خشک و سخت میشویم، حتی با احساس تسکین یا الهام.
هر روز میتوانیم به خشونت در جهان فکر کنیم. در سراسر جهان، همه مدام دشمن را هدف حمله قرار میدهند و مدام درد تشدید می شود. هر روز میتوانیم در اینباره بیاندیشیم و از خود بپرسیم: آیا میخواهم به خشونت موجود در جهان بیافزایم؟ هر روز، در هر لحظهای که اوضواع وخیم میشود، میتوانیم از خودمان بپرسیم: آیا میخواهم صلح را تمرین کنم یا بجنگم؟