خلاصه کتاب غربت
ماتیلد، دختر بالابلند آلزاسی، در بحبوحهی جنگ در 1944 دلباختهی سربازی مراکشی میشود که برای ارتش فرانسه میجنگد.
حالا دیگر جنگ تمام شده است. امین عروس فرنگیاش را به سرزمین پدری میبرد، به دشتهای سنگلاخی و زمینهای خشک و بیآبوعلف. ماتیلد باید اینجا فرزندانش را بزرگ کند، باید راهی به قلب سنگی مراکشیها باز کند و غریبه نباشد.
و غربت روایت زندگی این زوج است در یک دههی طوفانی مراکش، سالهای مبارزه با استعمار و راندن فرانسویها. ماتیلد در این دههی طوفانیِ به استقلال رسیدن مراکش و بیرون آمدن از تحتالحمایگی فرانسه، در جستوجوی هویت خود و خلاصی از غربت است.
ظرافت داستانپردازی نویسنده در این رمان به اوج خود رسیده است. او دست روی ترسهای آدمی گذاشته؛ پذیرفته نشدن و غریبه ماندن در میان اجتماع.