جستجوی شما نتیجه‌ای نداشت.

آخرین هدیه

قیمت:
220,000 تومان
مشخصات کتاب آخرین هدیه
جوایز
کشور مبدا
تعداد صفحات
328 صفحه
شابک
9786227600926
سال خلق اثر
2011
سال انتشار
1401
قطع
رقعی
جلد
نرم
نوبت چاپ
1
این کتاب در یک نگاه

کتاب «آخرین هدیه» اثری از عبدالرزاق گورنه، رمان‌نویس تانزانیایی مقیم انگلستان است که در سال 2021 موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. کتاب آخرین هدیه روایت مهاجرت و زندگی  در غربت است. موضوعی که خیلی از جوامع را به خود مشغول کرده است. گورنه در این رمان با قلم منحصربه‌فردی که دارد، صدای مهاجرانی است که مجبور به ترک وطن خود شده‌اند؛ ولی همچنان ریشه در زادگاهشان دارند.


بیشتر بخوانید
خلاصه کتاب آخرین هدیه

رمان آخرین هدیه زندگی خانواده‌ای را روایت می‌کند که از زادگاه خود در تانزانیا به انگلستان مهاجرت کرده‌اند و همچنان دلتنگ هستند. «عباس» و «مریم» پدر و مادر خانواده شخصیت‌های اصلی داستان هستند که تصمیم گرفته‌‌اند علت مهاجرتشان را به فرزندانشان که در انگلستان متولد شده‌اند بازگو نکنند. گورنه آن‌چنان عمیق و دقیق به این شخصیت‌ها پرداخته که خواننده به‌خوبی می‌تواند با حال و هوای آن‌ها و دلتنگی‌هایشان همدردی کند.   

 نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب آخرین هدیه چیست؟

«جیمی»، «فلیج» و «ایمی» از کاربران سایت‌های خارجی هستند که کتاب را این‌چنین توصیف می‌کنند: «این کتاب به زیبایی با روایت‌های در حال تغییر در میان والدین و فرزندان بزرگسال‌شان که خودشان در اوایل زندگی بزرگسالی هستند، گره خورده است. موضوعاتی مانند بیکاری، خیانت و عشق به والدین در این روایت‌ها جریان دارند.»

«من عاشق این کتاب بودم. حقایق زیادی در مورد ذات انسان وجود داشت. آن‌چنان به زیبایی شخصیت‌هایش را توصیف می‌کند که قلب شما را آب می‌کند.»

«داستانی جذاب از رازهای خانوادگی و اتفاقاتی که منجر به افشاگری می‌شود. کتاب شخصیت‌هایی با جزئیات زیبا داشت. من مطمئن نبودم که در پایان داستان درباره آن چه بگویم؛ اما واقعاً از کتاب لذت بردم.»

جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند

در بخشی از کتاب از احساس عباس به مهاجرت و زندگی در غربت می‌خوانید: «عباس فکر می‌کرد احتمالاً هیچ‌وقت حالش دوباره خوب نخواهد شد. سال‌ها پیش، از فرا رسیدن چنین روزی به هراس افتاده بود؛ فرا رسیدن این ترس، مردن در سرزمینی غریب که او را نمی‌خواست. این مربوط به سال‌ها پیش بود، و این کشور هنوز هم برایش غریب بود. هنوز هم دلش می‌خواست یک روز از این کشور برود. بعضی از بنادری که سال‌ها سال پیش به آنها سفر کرده بود، محله‌های سومالیایی‌ها یا فیلیپینی‌ها یا چینی‌ها، و با فکر کردن به آنها می‌شد مدت کوتاهی فراموش کند در انگلستان است. ساکنان این محله‌ها باوجود سرووضع ژولیده و مندرس خود نسبت به غریبه‌ها هشیار و مراقب بودند. آنها دور از وطن برای امنیت بیشتر کنار یکدیگر جمع شده و مجبور بودند کاملاً مراقب شرف خود که همان زن و اموالشان بود باشند. اما دور از این بنادر قدیمی و بزرگ گاهی به پیرمردهای سیاهی برمی‌خورد که تنها بودند (بیشتر پیرمردها نه پیرزنان) و دلش برای آنها می‌سوخت. آنها خیلی غریب به نظر می‌آمدند، این پیرمردها، با آن موهای سفید فرفری و پوست سیاه چرم‌مانند، مثل حیواناتی بودند که از محیط طبیعی خود دور شده باشند. آنها در خیابان‌های انگلیس راه می‌رفتند و به جانوران پوست‌کلفتی شبیه بودند که در پیاده‌روهای سیمانی می‌لولیدند. آن زمان به خودش می‌گفت من اجازه نمی‌دهم به چنین روزی بیفتم، نمی‌گذارم در سرزمینی غریب که مرا نمی‌خواهد بمیرم، ولی حالا اینجا بود، و چرخی که اجساد را به کوره مخصوص سوزاندن اجساد می‌بُرد در یک‌قدمی‌اش قرار داشت.»

در بخشی از رمان آخرین هدیه می‌خوانید: «مدت‌ها قبل از شروعِ دردسرها، روزی بدون اینکه کلمه‌ای به کسی بگوید بی سروصدا از آنجا رفت و دیگر برنگشت. بعد، روزی دیگر، چهل و سه سال بعد، دقیقا در آستانه‌ی در ورودی خانه‌اش، در شهری کوچک در انگلیس از حال رفت و نقش بر زمین شد. اواخر روز بود که هنگام برگشتن از سرِ کار این اتفاق افتاد، بله، آخرای روز. خیلی خیلی وقت پیش بود که همه چیز را رها کرده بود و هیچ‌کس هم جز خودش مقصر نبود.»

«احساس کرد دارد شروع می‌شود، دارد از حال می‌رود. نگران شد، نه به خاطر ترس از مردن، مرگ تا به یاد می‌آورد همیشه کنارش پرسه می‌زد، بلکه به خاطر این احساس که چیزی مثل ضربه‌ای نبود که از آسمان به او وارد شود، بلکه بیشتر شبیه جانوری بود که به آرامی سرش را به سوی او بر می‌گرداند، او را می‌شناخت و بعد دستش را دراز می‌کرد تا او را خفه کند. در حالی که از ضعف بدنش به تحلیل می‌رفت، گیج نبود و فکرش خوب کار می‌کرد. در این حال به شکلی بی‌معنی فکر می‌کرد این همان چیزی است که هنگام مرگ از گرسنگی یا سرما یا افتادن سنگی روی بدن شما و بند‌آمدن نفستان احساس می‌کنید. با وجود نگرانی، از این این مقایسه چهره‌اش درهم شد: ببین خستگی می‌تواند چه داستانی بسازد؟»

درباره نویسنده کتاب آخرین هدیه

عبدالرزاق گورنه رمان‌نویس تانزانیایی مقیم انگلستان سال ۱۹۴۸ در یکی از جزایر زنگبار به دنیا آمد و بزرگ شد. دهه ۱۹۶۰ در زمان انقلاب زنگبار به همراه خانواده خود به انگلستان مهاجرت کرد. گورنه از زمان تحصیل، نوشتن را با ویراستاری و مقاله‌نویسی تمرین کرد. پس از پایان تحصیلات به‌عنوان استاد ادبیات در دانشگاه «کنت» به تدریس مشغول شد و نوشتن داستان‌های بلند را آغاز کرد.

در سال ۲۰۲۱ برای «نوشته‌های رسوخگر و دلسوزانه در زمینه تأثیرات استعمار و سرنوشت پناهجویان در شکاف میان فرهنگ‌ها و قاره‌ها» موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. از مهم‌ترین و معروف‌ترین کتاب‌های گورنه «بهشت» است که در ۱۹۹۴ نامزد دریافت جایزه بوکر شد. از دیگر آثار او می‌توان «قلب شنی»، «ورای زندگی‌ها» و «سکوت تحسین‌بر‌انگیز» را نام برد.

دیدگاه‌های کاربران درباره‌ی کتاب «آخرین هدیه»
0 دیدگاه
0
(0 رای)
امتیاز شما به این کتاب:
دیدگاه خود را بنویسید:
ثبت دیدگاه
کتاب‌های پیشنهادی کتاب‌های پیشنهادی
عضویت در خبرنامه‌ی بوک‌لند
برای اطلاع از تخفیف‌ها، فروش‌های ویژه و پیشنهادها، در خبرنامه‌ی ما عضو شوید.