«راهآهن زیرزمینی» یکی از بهترین و پرطرفدارترین رمانهای «کولسون وایتهد» است که برای اولینبار، در سال 2016 منتشر شد. «راهآهن زیرزمینی» رمانی رئالیستی و تاریخی است که برههای از تاریخ دلخراشِ بردهداری در آمریکا را بازگو میکند.
«راهآهن زیرزمینی» روایتی از دل تاریخ تیره و تارِ بردهداری در کشور آمریکا که دو راوی متفاوت دارد: «کورا» و مادربزرگ او. در این داستان تاریخیِ دردناک و ضد بشری، سیاهپوستان آمریکایی بردگان سفیدپوستانی بودند که با آنها، بدترین و خشنترین رفتارها را داشتهاند. این رمان سرگذشت بردگانی را روایت میکند که سعی در شکستن زنجیرهای بردگی خود را دارند و در این راه، با تراژدیهای بزرگی مواجه میشود.
یکی از کاربران سایت «طاقچه» با ستایش شخصیت اصلی داستان «راهآهن زیرزمینی»، این رمان را این چنین توصیف کرده است:
«داستاناش عالی بود. تمام وقایع و بدبختیهای دوران بردهداری سیاهپوستان و جنایتهای سفیدپوستها را با جزئیات شرح داد.. از سرسختی و تسلیم نشدن شخصیت اصلی بسیار خوشام آمد. برعکس خیلی از کتابها پایان تخیلی نداشت و به نوعی، انگار که خود نویسنده تکتک اتفاقات کتاب را تجربه کرده بود.»
این کاربر سایت «گودریدز» در ضمن بیان نظر خود از کتاب، بخشی بسیار زیبا از کتاب را در جهت تایید حرفهای خود نقل کرده است:
«کتاب درباره چهره واقعی آمریکا و بردهداری و پایمال کردن حقوق انسانی سیاهپوستها است. داستان کتاب و ایدهاش به شدت جذاب و قوی بود و حقایق لختِ و عریان را، در اختیار خواننده میگذارد. بعضی وقتها خواندن بیرحمیهایی که انقدر با خونسردی بیان میشدن یا اتفاق میافتند سخت میشد. نویسنده خیلی هوشمندانه و در عین حال ادبی توانسته بود واقعیت آمریکای اون دوران را به تصویر بکشد. جملهای که در کتاب خیلی دوست داشتم، جملهای بود که مردی که کورا را فراری میدهد به او میگوید:، "وقتی رفتی توی قطار بیرون رو نگاه کن اون وقت آمریکای واقعی رو میبینی، و کورا بیرون قطار رو نگاه میکنه و فقط سیاهی میبینه..."»
یکی دیگر از نظرات خوانندگان رمان در سایت «گودریدز» را با هم بخوانیم:
«چند لحظهای میشود که کتاب را تمام کردم و سر و سینهام سنگینه از وزنی که روی وجودم گذاشته. قبلا هم کتابهایی درباره تبعیض و خشونت علیه سیاهپوستها خواندهام، یادم نمیاد آن دفعهها چطور بوده، اما الان حالی که دارم کاملا ناآشناست برایم. یکی از بهترین کتابهایی بود که خواندم. روند داستان، احساسات، جوری بود که خط به خط با کورا پیش رفتم. از تونلهای تاریک راهآهن زیرزمینی گذشتم، در سوراخ زیرشیروانی قایم شدم، به کف گاری صیاد برده زنجیر شدم، فرار کردم، زنده ماندم، مرگ همه را دیدم و زنده ماندم و رفتم... ولی چطور؟ نمیدانم. چیزی که از کتاب با خودم به یادگار میبرم این است که گاهی یک توهم مفید، بهتر از یک حقیقت بیفایدهست. همه چیز به ما میگفت که آزادی یک فریب است، با این حال ما امروز اینجاییم...
ما نمیتوانیم همه را نجات بدهیم، اما این حقیقت باعث نمیشود که تلاش هم نکنیم.»
این پاراگراف نمونهی خوبی از توانایی نویسنده در توصیفهای ادبی کتاب میباشد:
«موسیقی قطع شد و حلقه از هم پاشید. گاهی برده در گرداب کوچک آزادی گم میشود. در تکانههای خیالی ناگهانی یا میان شیارهای مزرعه، یا وقتی که اسرار رویایی صبحگاهی را میشکافد. درمیان آواز خوانی یک شب گرم یکشنبه، همیشه فریاد یک ناظر، فراخوان به کار یا سایه ارباب از راه میرسد تا یادآوری کنند برده تنها برای لحظهای خُرد در ابدیتِ تا بردگی، انسان به حساب میآید.»
بخش زیر یکی از توصیفات جالب راجعبه زندگی بردگان است:
«خبر فرار سر ذوقشان میآورد. به مزارع که مخزن اصلی بود و میزبانان سیاهسوخته ترسان و لرزانشان را بازجویی میکردند؛ هجوم میبردند. سیاهپوستهای آزاد میدانستند چه در انتظارشان است و اشیاء ارزشمندشان را پنهان میکردند و وقتی سفیدپوستها اسباب خانه و بلورجاتشان را خرد میکردند؛ زاری میکردند. به جز لذت شرمنده کردن یک برده جلوی خانوادهاش یا ادب کردن یک مرد سیاه بیتجربه که به آنها چپ چپ نگاه کرده بود، عواید دیگری هم حاصل میشد.»
یکی از ویژگیهای رمان «راهآهن زیرزمینی»، وجود خشونت و تراژدیهای بزرگ در آن است که پاراگراف زیر را میتوان از تأثربرانگیزترین این موارد دانست:
«زنهایی که با شلاق چند شاخه گوشتشان شکافته شده بود و به استخوان رسیده بود. بدنهایی که زنده یا مرده روی توده هیزم کباب شده بودند. پاهایی که بریده شده بودند تا فرار نکنند و دستهایی که قطع شده بودند تا دیگر ندزدند. پسرها و دخترهای کوچکتر از این را دیده بود که کتک خورده بودند و کاری نکرده بودند. امشب دوباره آن احساس قلبش را پرکرد و عنانش را به دست گرفت و پیش از آنکه بخش بردۀ وجودش بخش انسان وجود او را مهار کند، بدنش را چون سپری بر روی بدن پسرک خم کرد. عصا را در دستهایش مثل شکارچی که مار بگیرد، گرفته بود و تزیینات رویش را میدید. گرگ نقرهای دندانهای نقرهاییش را نشان میداد. عصا از دستش در آمد و روی سرش دوباره فرود آمد. این بار دندانهای نقرهای چشمهایش را پاره کردند و خونش روی خاک پاشیده شد.»
«کولسون وایتهد» نویسندۀ مشهور آمریکایی است که تاکنون 8 رمان از او به انتشار رسیده است. او در سال 2020 با نوشتن رمان «پسران نیکل» با تقریب خوبی توانست موفقیتهای رمان «راهآهن زیرزمینی» را برای خود تکرار کند و دوباره برندۀ جایزۀ «پولیتزر ادبیات داستانی» در سال 2020 شود. رمان «پسران نیکل» تنها رمانی است که در کنار رمان حاضر، از کولسون وایتهد به فارسی ترجمه و چاپ شده است.
وایتهد این رمان را تلاشی برای درک آمریکا و تاریخ آن توصیف کرده است. او بیان کرده است که این رمان از تکامل شهروندی سیاه پوستان و ماهیت دمدمیمزاجانهی وعدههای آمریکایی روایت میکند. او از توانایی رمان برای بازگو کردن بخشی از زندگی سیاهپوستان در آمریکا ابراز رضایت کرده است.
نظرات برخی از نشریات مشهور راجع به رمان راهآهن زیرزمینی بدین صورت است:
اگر اولین باری است که از بوکلند خرید میکنید، میتوانید کتاب راهآهن زیرزمینی را با 25 درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوه خرید آنلاین کتاب میتوانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.
اگر به ادبیات داستانی علاقهمندید، به صفحه خرید رمان هم سری بزنید.