کتاب «آدمخواران» یک رمان تاریخی است که حالوهوایی ترسناک و جنایی دارد. ژان تولی، نویسندهی مشهور فرانسوی، این کتاب را در سال 2009 میلادی بر اساس یک داستان واقعی نوشته است. او در رمان کوتاه خود، ماجرای مردی به نام آلن دو موریس را روایت میکند.
آلن دو موریس که داوطلب اعزام به جنگ است، به بازار محلی یک روستا به نام «هوتفای» میرود. اما دو ساعت بعد از رسیدنش، مردم روستا به شکلی جنونآمیز او را کشته، جسدش را تکهتکه کرده و آن را خوردهاند! چه میشود که در طول دو ساعت چینن حادثهی هولناکی رقم میخورد؟ جواب این پرسش را میتوانید در کتاب «آدمخواران» با ترجمهی احسان کرمویسی پیدا کنید. ژان تولی با جزئیاتی بینظیر این واقعهی تاریخی شرمآور را بازگو کرده است.
سارا بخشیانی، مخاطب کتاب از گرگان، نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «حقیقتا از خواندن این کتاب بسیار حیرتزده شدم. کتاب را چند وقتی میشد که خریده بودم اما یک روز آن را به دست گرفتم و دیگر نتوانستم زمین بگذارمش. با توصیفات نویسنده از شکنجههای موجود در داستان، درد را احساس کردم. به نظر من کتاب خوبی بود و به آن امتیاز کامل را میدهم؛ چون واقعا هیجانانگیز بود و من را سرجایم میخکوب کرد. وقتی هم فهمیدم که کتاب براساس داستان واقعی نوشته شده است، با خودم گفتم که چطور یک گروهی به اصطلاح «آدم» میتوانند به یکباره چنین خشمی درونشان به وجود بیاید که حتی اطرافیانشان را هم نشناسند و باعث رخ دادن یک فاجعه بشوند. راستی یک نکتهی جالب برای من، سیستم قضایی فرانسه در آن زمان بود که بسیار قدرتمند و دقیق عمل میکرد.»
«کتابی خوب با جزئیاتی به یادماندنی بود. این رمان به شما میگوید که چگونه یک گروه انسانی میتواند به جنون دستهجمعی برسد. این¬که نویسنده تلاش کرده است تا تکتک صحنهها، عواطف، احساسات و واکنشها را به قلم درآورد، یک ویژگی بسیار خوب کتاب است. فکر میکنم که طی انقلاب فرانسه هم ماجراهایی مشابه به این داستان رخ داده باشد. بههرحال شیوهی روایت داستان را هم بسیار دوست داشتم. از نظر من، این کتاب یک رمان قدرتمند با پیامی روشن است، هر چند که میتواند بسیار ترسناک و زجرآور هم باشد!» این نظر امانوئل، یکی از خوانندگان کتاب از ایالات متحده آمریکا بود.
نیلوفر، یکی دیگر از مخاطبان فارسیزبان کتاب از وبسایت گودریدز، چنین نظری دربارهی کتاب «آدمخواران» داده است: «این کتابی است که حتی یک لحظه هم نمیتوان آن را زمین گذاشت. کتابی است که یک واقعیت تاریخی را توصیف میکند؛ قتل وحشتناک نجیب زادهای از فرانسه. در این ماجرا جهل، نادانی، بیسوادی و تعصب دست به دست هم دادهاند. کتاب بهخوبی خوی وحشی و پست آن انسانها را در واقعیت نشان داده است. هیچ قتلی وحشتناکتر از این مرگ را نمیتوان تصور کرد و هیچ موجودی پستتر از این مردمان که مرتکب چنین قتلی شدهاند، وجود ندارد. اگر نمیدانستم که داستان واقعی است، تصور میکردم که یک رماننویس جنایی با تخیل خود، این مطالب را نوشته است اما افسوس که واقعیت دارد. آلن دو موریس، مردی نازنینی بود که به همه خوبی کرد و میخواست که برای کشورش مبارزه کند. او با وجود آنکه پایش لنگ بود و امتیاز این را داشت که به خاطر موقعیت خانوادگی به جنگ نرود، داوطلب شد تا از کشورش دفاع کند. متاسفانه او قربانی بیرحمی و جهل مردم خودش شد. بههرحال این رمان، واقعا کتاب خاص و تاثیرگذاری بود.»
در ابتدای داستان، اهالی روستا به دور آلن حلقه میزنند و از این نقطه است که اتفاقات تراژدیک ماجرا آغاز میشود. به این قسمت از کتاب توجه کنید: «آنها دور آلن حلقه زدند و شروع کردند به خندیدن به او. دندانهای کثیفشان را به هم نشان میدادند و سعی میکردند یکدیگر را تحتتاثیر قرار دهند. خیلیهایشان طرفدار ناپلئون سوم بودند. آنها یقین داشتند که هیچ پروسیای نمیتواند سرشان را شیره بمالد. درست فکر میکردند؛ فقط مشکل اینجا بود که آلن پروسی نبود.»
در کتاب، شیوهی قتل وحشیانهی دو موریسِ بیگناه شرح داده شده است که بخشی از آن را با یکدیگر میخوانیم: «آلن را کف زمین به پشت خواباندند و دست و پایش را مثل ستارهی دریایی از هم باز کردند. برادران کامپو مچ پا و قوزکهای متورم آلن را محکم با طناب بستند و به چهار جهت، دست مردم دادند تا بکشند. آلن میان زمین و هوا معلق شد. طنابها او را حدود یک متر بالای زمین نگه داشته بودند. همه از شوق فریاد میزدند. وقتی شکنجهگران طناب را میکشیدند، آلن به هوا میرفت و وقتی طناب را شل میکردند دوباره به کف سفالی زمین میخورد. حرکاتشان ریتم هماهنگی داشت... مردم میخندیدند و روی خون آلن پسوپیش میرفتند. این کار برایشان سرگرمی شده بود...»
نویسنده همچنین لحظات مربوط به بعد از قتل آلن دو موریس را هم شرح داده است. بخوانید که مردم روستا چگونه نسبت به قتل یک انسان بیگناه بیتفاوت بودند: «جمعیت همه شاد و شنگول بودند. سوختن آدم زمان زیادی میبرد. خورشید، در افق، خون گریه میکرد. منظرهی مخوفی بود. باد خاکستر آلن را به همه طرف پراکنده میکرد. قدری از این گرد سیاه به زیر پای مردمی رفت که دهنهای چربشان را با آستینهای چرکشان پاک میکردند. آنها سیر و خوشحال بودند.»
ژان تولی، نویسنده، کارتونیست و فیلمنامهنویس مشهور فرانسوی، زادهی سال 1953 میلادی در شهر سنلو است. مشهورترین اثر ژان تولی، کتاب «مغازهی خودکشی» است که در ایران نیز طرفداران بسیار زیادی دارد. این رمان یکی از درخشانترین آثار کمدی سیاه بوده که انیمیشنی به نام «مغازه خودکشی» با اقتباس از آن در سال 2012 میلادی ساخته شده است. از سایر آثار ژان تولی میتوان به رمانهای «فرشته مسموم» و «چارلی، شماره نه» و همچنین فیلمهای «عزیز» و «رنگینکمان برای ریمبو» اشاره کرد.