کتاب «عصیانگر» را آلبر کامو، یکی از تأثیرگذارترین متفکران معاصر نوشته است. از نظر آلبر کامو، میل به شورش یکی از ابعاد اساسی ماهیت انسانی است که در مبارزه انسان علیه شرایط وجودیاش و نیز قیامهای مردمی علیه نظمهای مستقر در طول تاریخ نمایان میشود. تاریخ انتشار «عصیانگر» به سال ۱۹۵۱ برمیگردد.
همانطور که گفتیم میل به شورش ابعد اساسی انسان است و این در تاریخ به کرات تکرار شده است اما با این حال، با نگاهی به انقلاب فرانسه و جنایتهای آن، نشان میدهد که چگونه سیر انقلاب به استبداد منجر میشود، در حالی که رژیمهای قدیمی در سراسر جهان فرو میریزند، شورشی به عنوان صدایی پرشور، شیوا و فوقالعاده منطقی طنینانداز میشود.
کتاب «عصیانگر»، اولین بار در سال 1951 منتشر شد، این کتاب یک بررسی فلسفی عمیق از نقش شورش و انقلاب در جامعه بشری است، با تاکید ویژه بر نقش هر یک در تاریخ مدرن پس از انقلاب فرانسه. موضوعات مختلفی که در این موضوع مطرح میشود - از جمله تجربه و محدودیتهای آزادی انسان، ایده عدالت و تلاش برای جامعهای بهتر و وسوسههای تمامیتخواهی - برای کامو از نظر شخصی و فکری اهمیت داشت. کامو که مادامالعمر به مسائل اگزیستانسیالیستی علاقه داشت، شیفته پیچیدگی فکری این موضوعات شد.
انتشار این کتاب به تثبیت شهرت کامو بهعنوان یک شخصیت ادبی مهم در داستانها و آثار غیرداستانی کمک کرد. شورشی که در پس زمینه جنگ جهانی دوم، محاکمه نورنبرگ و تداوم تسلط اتحاد جماهیر شوروی در اروپای شرقی نوشته شده است، گواهی تاریخی بر نگرانیهای اخلاقی و سیاسی زمان کامو است و هم تأملی بیزمان در مورد خطرات ایدئولوژیهای اتوپیایی و انقلاب به طور کلیتر است.
آرش نظرش در مورد کتاب را اینگونه بیان میکند:
«داستانی خارقالعاده! من بهندرت با پیچشهای داستانی غافلگیر میشوم، زیرا معمولاً میتوانم آنها را پیشبینی کنم، بهخصوص اگر بازگویی یا الهام گرفته از اسطوره باشند. بااینوجود «عصیانگر» به طرز هوشمندانهای توانست مرا شگفتزده کند. این کتاب بدون افراطوتفریط، بدون پیچیدگی و توصیف بیشازحد جهان خود را خلق میکند. حتی اگر درباره اساطیر چینی چیزی ندانید، هنوز هم کتابی آسان و خواندنی است.»
یکی دیگر از خوانندگان در سایت جهانی گودریدز نوشته:
«صفحه به صفحه این کتاب را باید خواند و عمیقاً بهش فکر کرد. در این کتاب کامو دیگر مثل قبل یک داستان روایت نمیکند، مقاله فلسفی است در سه بخش عصیانگر متافیزیکی و تاریخی و هنر. در این کتاب، عصیان را در مقابل نیستانگاری قرار میدهد و روح عصیانگری را میبرد در قالب یک انقلابی یک هنرمند و مکتبها و نظریههای سایر فیلسوفها را مورد بحث قرار میدهد که چطور یک انسان طاغی میتواند با سرکشی و روحیه عصیانگریاش آبادی و خرابی به بار بیاورد. خیلی جاها در کتاب مثل قسمت تاریخی و فلسفی واقعا نیاز دارد که از قبل با شخصیتها آشنایی کامل داشته باشید تا از مطالبش لذت ببرید بهخاطر همین دلیل، خواندن این کتاب واسه من کمی سخت و طولانی شد ولی آنقدر مطلب ازش یاد گرفتم که به اندازه چندین کتاب مفید بود.»
در بخشی از کتاب، کامو به تعریف انسان طاغی میپردازد:
«طاغی کیست؟ انسانی که «نه» میگوید، امّا «نه» گفتن او از سرِ انکار نفس نیست. او، چون به نفس خود بیندیشد، «آری» میگوید. بردهای که تمام عمر فرمان گزارده بهناگاه درمییابد که نمیتواند از فرمان تازهای اطاعت کند. منظور او از «نه» گفتن چیست؟
منظور او این است که مثلاً «این وضع دیگر بیشازحد طولانی شده است» یا «تا اینجا هرچه بود گذشت، امّا دیگر بس است» یا «این دیگر زیادهروی است» و یا «مرزهایی هست که نباید از آنها گذر کرد». به زبان دیگر، «نه او وجود یک مرز را تصدیق میکند. در این باورِ طاغی که آنطرف دیگر «دارد زیادهروی میکند» یا اقتدار خود را بدون توجه به حقوق دیگران اِعمال میکند، همین معنا نهفته است. او طغیان میکند، چون هم قاطعانه از تسلیم شدن به شرایطی که تحملناپذیرش میداند سر باز میزند و هم بهگونهای مبهم ایمان دارد که موضع او توجیهپذیر است، زیرا فکر میکند: «حق دارد که...» طغیان بدون این احساس که طاغی، در جایی و به گونهای، حق دارد نمیتواند روی دهد. بدینسان است که بردهی طاغی، همزمان آری و نه میگوید. او تصدیق میکند که مرزهایی وجود دارد و گمان میبرد که «چیز» های ویژهای در فراسوی آن مرزها هست و میخواهد این «چیز»ها را حفظ کند. طاغی بر اینکه در وجود او «چیز»هایی هستند که «ارزش آن را دارند که...» و باید جدی گرفته شوند سرسختانه پافشاری میکند.»
و در اینجا به دستهبندی جنایات پرداخته است:
«جنایات بر دو دستهاند، جنایات عشقی و جنایات منطقی. قانون جزا آنها را، کم و بیش به آسانی، با در نظر گرفتن قصد قبلی، از هم متمایز میکند. عصر ما، عصر پیشاندیشی و جنایت تمام عیار است. جنایتکاران این دوران، دیگر آن کودکان درماندهای نیستند که عشق را بهانه قرار میدادند. اینان برعکس، بزرگسالاند با عذری انکارناپذیر: عذرشان فلسفه است که میتواند به هر منظوری به کار رود، حتی میتواند جانیان را به داوران تبدیل کند. هیث کلیف «در بلندیهای بادگیر» شاید آمادگی آن را داشته باشد که برای به دست آوردن کتی، تمامی مردم روی زمین را به قتل برساند، اما به فکرش خطور نمیکند که بگوید این جنایات منطقی است یا آن را در چارچوب یک نظام توجیه کند. دست به جنایت میزند و همه اعتقادش به همان جا ختم میشود. چنین کاری مستلزم قدرت عشق و نیز قدرت شخصیت است. از آنجا که قدرت عشق امری کمیاب است، جنایت حالتی استثنایی مییابد و جنبه قانونشکنی به خود میگیرد. اما از هنگامی که نبود شخصیت انسان را واداشت که به دنبال مکتبی برای خود باشد و از لحظهای که جنایت با دلایل عقلانی توجیه شد، جنایت نیز، مثل خود دلیل، به سرعت افزایش یافت و همه وجوه قیاس صوری را به خود گرفت. در آغاز، همچون فریادی تنها بود و ناگهان، مانند دانش همگانی شد. دیروز درباره آن حکم صادر میکردند، امروز خود حکم میراند.»
و در این پاراگراف در مورد اثرات طغیان میگوید:
«در هر طغیانی، انسانِ درگیر نهتنها از تجاوز به حقوق خود احساس آزردگی میکند، بلکه وفاداری کامل و خودبهخودی خویش را به جنبههایی ویژه از وجود خود تجربه میکند. بدین ترتیب، تلویحاً معیار ارزشهایی را به میان میآورد که چنان بدیهیاند که باید به هر بهایی شده محفوظ مانند. او، دستکم تا اینجا، سکوت کرده و وضعیتی را که نومیدانه بدان تسلیم گردیده پذیرفته است، هرچند آن را بیدادگرانه میانگاشته. سکوت اختیار کردن یعنی اینکه ما به خود اجازهی این باور را بدهیم که عقیدهای نداریم، که چیزی نمیخواهیم و در موارد ویژهای، بهراستی چیزی نخواهیم. یأس، مانند مُحالانگاری، ترجیح میدهد همهچیز را در هیئت کُل در نظر گیرد و به هیچ مورد معینی توجه نکند. سکوتْ این شیوهی برخورد را به گونهای رضایتبخش بازمیگوید. امّا از آن لحظهای که طاغی صدای خود را بازمییابد هرچند جز «نه» چیزی برای گفتن نداشته باشد به موارد معین توجه میکند. طاغی به مفهوم ریشهای مرتد است. او که در زیر تازیانهی ارباب خود دست به عمل میزد ناگهان برمیگردد و با او رودررو میشود. او آنچه را شایانِ ترجیح میداند برمیگزیند و آنچه را شایانِ ترجیح نمیداند رها میکند. هر ارزشی سبب طغیان نمیشود، امّا هر طغیانی بهگونهی تلویحی ارزشی را میطلبد. شاید هم مسئله بهراستی مسئلهی ارزشها باشد.»
آلبر کامو، فیلسوف، نویسنده و روزنامهنگار فرانسوی است. کامو در الجزایر به دنیا آمد و در دانشگاه الجزایر تحصیل کرد و در سال 1936 از آنجا فارغ التحصیل شد. دیدگاههای او به ظهور فلسفه معروف به پوچگرایی کمک کرده است. او در جایی گفته تمام زندگیاش وقف مخالفت با فلسفه نیهیلیسم (هیچ گرایی) بوده است. او به پاس خلق آثار ادبی در سال ۱۹۵۷ موفق شد تا جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کند. او پس از رودیارد کیپلینگ جوانترین برندهی جایزه نوبل است. کامو در سن 46 سالگی در یک سانحه رانندگی درگذشت. از دیگر آثار کامو میتوان به «بیگانه»، «طاعون»، «سقوط» و «مرگ خوش» اشاره کرد.
کاترین کامو، دختر آلبرت کامو در مورد انتشار این کتاب ماجرای جالبی را نقل میکند:
در سال ۱۹۵۱ که پدرم «کتاب عصیانگر» را منتشر کرد، ژان پل سارتر در مجله «روزگار نو» به او حملههای تندی کرد. در آن سالها کسی جرئت نمیکرد علیه اتحاد شوروی سخنی بگوید، جز پدرم، و به همین علت زیر فشار بود. روزی در خانه او را دیدم که با چهرهای درهم سر در گریبان فرو بردهاست. از او پرسیدم: «بابا غمگینی؟» سربلند کرد، نگاهش را به نگاهم دوخت و گفت: «نه، تنهام!»
کتاب «عصیانگر» با نقدها و نظراتی در رسانههای جهانی همراه بوده که در اینجا به دو نمونه اشاره شده است:
اگر اولین باری است که از بوک لند خرید میکنید میتوانید کتاب عصیانگر را با 25 درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوه خرید آنلاین کتاب میتوانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.