اریک امانوئل اشمیت، نویسندهی فرانسوی در رمان «زمانی که یک اثر هنری بودم» (Lorsque j'étais une œuvre d'art) با روایت داستانی فلسفی به اعتراض به دنیای مدرن و هویت انسانیِ فراموششده برخاسته است. این داستان که از دید اومانیستی به آن پرداخته شده، در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و تاکنون به زبانهای ایتالیایی، کرهای، لهستانی، آلمانی، یونانی، پرتقالی، رومانیانی و... ترجمه شده است. «زمانی که یک اثر هنری بودم» به همت انتشارات افراز و با ترجمهی فرامرز ویسی و آسیه حیدری به چاپ رسیده است. نشر نیماژ نیز این کتاب را با ترجمهی سیلویا بجانیان منتشر کرده است.
در این کتاب روایت جوانی 20 ساله به نام تازیو را میخوانیم که در آستانهی خودکشی، با پیشنهادی روبهرو میشود که او را برای مدتی به یک اثر هنری تبدیل میکند. اثری هنری که هویت انسانیاش از او سلب شده و او را دلتنگ منزلت خویش میسازد. بسیاری از اسامی کتاب از اساطیر انتخاب شدهاند که این ارجاعات تصادفی نبوده و به موضوع داستان عمق خاصی بخشیده است.
کاسیا در سایت «گودریدز» نوشته است: «این کتاب واقعاً احساسات متفاوتی به من داد. از یک طرف از روشی که اشمیت برای نشان دادن ارزش زندگی انسان انتخاب کرده بود شگفتزده شدم... پر از موقعیتهایی که در آنها پول و زیبایی مهمترین چیز هستند و از طرف دیگر من واقعاً از تصورات فانتزی و واقعبینانه از تخریب بدن انسان و این عشق زشت شوکه شدم.»
به نظر سیمونا، یکی دیگر از خوانندگان کتاب، با اینکه این اثر بسیار آسان و خواندنی است، اما سطحی نیست. او اضافه کرده: «نویسنده بیهودگی را با آخرین پیامدهایش برملا میکند و خواستار پذیرش فروتنی و فطرت انسان است. «زمانی که یک اثر هنری بودم» کتابی است با پیامی روشن، که امروزه بهندرت شنیده میشود: از جستجوی کمال و زیبایی بیهوده در درون خود دست بردارید و به دنبال زیبایی اطراف خود، در جهان باشید. همهی اینها در قالب شوخطبعیِ بسیار پیچیده و مطبوعی بیان شدهاند.»
بیلی نیز در سایت «آمازون» نظرش را به اینصورت عنوان کرده است: «در این کتاب درخشان که هوش و غنای تخیل نویسنده را نشان میدهد، اشمیت خواننده را در دریایی از پرسشها فرو میبرد. اینکه در جستوجوی هویتمان، چیزی که میخواهیم به دیگران بدهیم، تصویری از خودمان است. پرسشی بسیار شکسپیرانه که «آدام بیس» با آن دستوپنجه نرم میکند، کشمکشی که در سراسر این صفحات او را به خود مشغول کرده است، یعنی: «بودن یا نبودن» و به چه قیمتی؟
در این کتاب نقدی به هنر نیز وجود دارد، جایی که نویسنده همهی نابغههای کاذب را که تنها گستردگی فرهنگی آنها شبیه به اسنوبیسم است، مورد انزجار قرار میدهد.»
در بخشی از کتاب میخوانیم: «زشتی کاری جز پیشرفت نمیتواند بکند. همیشه غافلگیر میکند. همان اندازه که فریبنده نمینماید، اغواگر است . به همان اندازه که وقت خاموشیاش میبازد، وقت خوشمشربیاش خوب عمل میکند: جسورانهتر، چابکتر، عاشقتر، متلمقانهتر، مستتر، و در یک کلمه، موثرتر عمل میکند. زشتیها، معشوقهای دلپذیری هستند . همیشه در عشق پیروزند.»
در بخشی دیگر، انسانِ بدون آگاهی به شیء تشبیه میشود: «زئوس: وقتی با تو برخورد کردم، از چه چیزی رنج میبردی؟ از داشتن آگاهی ... برای اینکه دیگر رنج نبری، به تو پیشنهاد میکنم به یک شی تبدیل شوی و در همه موارد از من اطاعت کنی ... خودت را منسوخ کن ... فکر و اندیشهی من باید جانشین فکر و اندیشهی تو باشد ...
آدام: یعنی میخواهید بردهی شما باشم؟
زئوس: نه بیچاره... برده خیلی بالاتر از شیء است... برده آگاهی دارد... برده میخواهد که آزاد باشد... نه من میخواهم تو چیزی کمتر از برده باشی... اجتماع ما طوری هست که اگر برده باشی خیلی خیلی بهتر است تا موجودی آگاه... میخواهم که تو شیءای باشی از آنِ من ... اینطوری خوشبخت میشوی.»
اریک امانوئل اشمیت Éric-Emmanuel Schmitt)) در سال 1960 دیده به جهان گشود. در سال 1987 در رشتهی فلسفه از دانشگاه سوربون فارغالتحصیل شد. این نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلسوف فرانسوی، اولین اثرش را در 11 سالگی نوشت. آثار او رویکرد دینی و عرفانی دارد. به مذهب خاصی گرایش نشان نمیدهد؛ بلکه به فلسفهی دین که اساس آن سرشت و فطرت انسانی است، توجه دارد. نوشتههای او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامههایش در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفتهاست.
چندین جایزهی تئاتر مولیر فرانسه، جایزهی بهترین مجموعه داستان گنکور، جایزهی آکادمی بالزاک همراه بسیاری از جوایز فرانسوی و خارجی از جوایز اهدا شده به اشمیت هستند.
برخی از نمایشنامههای او عبارتاند از: «خرده جنایتهای زناشویی»، «نوای اسرارآمیز» و «اگر از نو شروع کنیم» و از میان رمانهای فراوان او میتوان به «گلهای معرفت» (مجموعهی سه داستان کوتاه شامل «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گلهای قرآن»، «اسکار و بانوی گلی پوش»)، «زندگی با موتسارت» و « خاطرات عشق از دست رفته» اشاره کرد.