کتاب «دختری که رهایش کردی» (THE GIRL YOU LEFT BEHIND)، نوشتهی «جوجو مویز» در سال 2012 منتشر شد. این کتاب بلافاصله پس از فروش توانست در جدول پرفروشترین کتابهای سال قرار بگیرد و نامزد بهترین رمان سال 2012 شود. این کتاب با ترجمهی کتایون اسماعیلی و توسط «انتشارت میلکان» در دسترس عموم قرار گرفته است.
داستان کتاب به زندگی دو زن به نامهای «سوفی» و «لیو» گره خورده است که در دو قرن مختلف زندگی میکنند. سوفی همسر هنرمندی است که پس از آغاز جنگ جهانی اول مجبور به ترک خانه میشود و او در نبود شوهرش باید از خانواده مراقبت کند. در این حین یک تابلوی نقاشی که متعلق به چهرهی سوفی است به دست نازیها میافتد.
صد سال بعد داستان در نقطهی دیگری ادامه مییابد؛ جایی که هم اکنون این تابلوی نقاشی در خانهی زنی به نام لیو است و پس از برملا شدن ارزش واقعی تابلو، کشمکشهایی آغاز میشود. این کتاب با تصویرسازیهای بینظیر نویسنده، به یکی از کتابهای پرفروش دنیا تبدیل شد.
نظرات زیر از سایت آمازون گرفته شدهاند. خوانندهای دربارهی رمانهای جوجو مویز مینویسد: «رمانهای خانم مویز دارای طرحهای غیرمعمول، پیچشهای پیشبینی نشده و دیالوگهای باورپذیر هستند. خواننده در هر داستان غرق میشود و تا پایان کتاب نمیتواند تمرکزش را به موضوع دیگری اختصاص دهد.»
مخاطب دیگری نوشته است: «من این کتاب را از نظر سبک نگارش و شخصیتپردازیهایش خیلی دوست داشتم. نویسنده طوری داستان را برای خوانندگان به تصویر میکشد که من واقعاً با وقایعی که جزبهجز در حال اتفاق افتادن بود جلو میرفتم و به شکل واقعی در ذهنم تصورشان میکردم. داستان روایتگر روزگارانی است که همزمان با جنگ جهانی اول در جریان است و از این بابت نیز آموزنده است.»
خوانندهی دیگری با اشاره به محتوای کتاب نوشته است: «اگر عاشقانههای تاریخی (که در جنگ جهانی اول اتفاق میافتد) و عاشقانههای معاصر را دوست دارید، قطعاً این رمان باب میل شماست.»
در قسمتی از کتاب لحظات سخت و دشوار زندگی در جنگ به تصویر کشیده میشود: «مغازهدارها و دکّهدارها، مغازهها و دکّههاشون رو تعطیل کردن تا مجبور نشن از آلمانی¬ها پذیرایی کنن. بیشتر ماها غذاهامون رو انبار کرده بودیم، چون میدونستیم باید خودمون رو نجات بدیم. باور کرده بودیم که اونا کوتاه میآن و در مواجهه با این سختگیریها میرن سراغ یک روستای دیگه؛ اما فرمانده بکن باوئر دستور داد هر مغازهداری که توی ساعت کاری مغازهاش رو باز نکنه، تیر بارون کنن.»
در قسمتی از کتاب به توصیف اردوگاههای اجباری کار در جنگ جهانی اول پرداخته شده است: «اون کمپ جبرانی که الان ادوارد توش بود، میگفتن یکی از بدترین جاهاست. مردها رو تو دستههای دویستتایی رو زمین خالی میخوابوندن، تنها غذایی که بهشون میدادن سوپ آبکی بود با کمی پوست جو و گاهاً چندتا موش مرده! اونا رو برای سنگشکوندن یا ریلکاری میبردن. وادارشون میکردن تیرهای سنگین آهنو بذارن رو دوششون و به کیلومترها دورتر ببرن. کسایی که از خستگی و ناتوانی جا میموندن، کتک میخوردن، تنبیه میشدن و یا جیرهی ناچیز غذاشون حذف میشد. اونجا پر بود از بیماریهای مسری و بهخاطر یه خطای کوچیک بهشون شلیک میکردن. من همه اینا رو میدونستم و تصویر این فکرها ذهنمو درگیر کرده بود.»
در قسمت دیگری از کتاب از سرنوشت سخن به میان میآید: «میدونی چه حسی داره وقتی خودتو به سرنوشت میسپاری؟ یه جورایی بهت خوشامد میگه. دیگه نه دردی هست، نه ترسی و نه اشتیاق و آرزویی. مرگ، امید بود که داشت با این تسکین به وجود میاومد. بهزودی میتونستم ادوارد رو ببینم. ما تو اون دنیا به هم میرسیدیم، چون مطمئن بودم که خدا مهربونه، خدا هرگز اونقدری بیرحم نیست که ما رو از تسکین تو اون دنیا محروم کنه.»
جوجو مویز (Jojo Moyes)، در سال 1969 در انگلیس متولد شد. وی پس از تحصیل در رشتهی روزنامهنگاری، به این حرفه مشغول شد. جوجو مویز تا کنون توانسته دو بار جایزهی بهترین رماننویس رمانتیک را از آن خود بکند، یک بار در سال 2004 و بار دیگر در سال 2014.
از دیگر آثار این نویسنده میتوان به کتابهای «من پیش از تو»، «یک به علاوه یک»، «رها در باد»، «میوه خارجی» و «ماه عسل در پاریس» اشاره کرد.