کتاب «دلایل خوب برای احساسهای بد» (Good Reasons For Bad Feelings) نوشتهی راندولف ام.نسه، پزشک و دانشمند آمریکایی است که در سال 2019 منتشر شد. نسه با تکیه بر پژوهشهای خود، دیدگاه جدیدی به نام «روانشناسی تکاملی» را مطرح میسازد که توانسته در پاسخ به پرسشهای انسان راجع به چراییِ وجود بیماریها، اختلالات و هیجانهای منفی، موفق عمل کند. کتاب «دلایل خوب برای احساسهای بد» را نشر پندار تابان با ترجمهی بنفشه شریفیخو منتشر کرده است.
درواقع کوشش تمامی محققان در جهت کاهش رنج بشر است، اما در این میان ریشهی وجود برخی مکانیزمهای ذهن و جسم همواره ناشناخته باقی مانده است. شاید شما نیز از خود دلیل وجود اضطراب، درد و رنج را پرسیده باشید و یا به ساختار یکی از اعضای بدن با عملکرد بهتر، اندیشیدهاید. نویسندهی کتاب این مسائل را از منظر «رویکرد فرگشتی یا تکاملی» مورد مطالعه قرار داده و به راهحلهای جالبی نیز دست یافته است. در این رویکرد به جای تلاش برای رفع عارضه، به علت وجود آن پرداخته میشود. بهعنوان مثال در رویکرد تکاملی، به جای بررسی دلیل ترس، این پرسش مطرح میشود که اصلا چرا ترس وجود دارد؟ یکی از بهترین پاسخهای دیدگاه تکاملی به این پرسش، عملکرد «انتخاب طبیعی» است. انتخاب طبیعی فرآیندی است که طی آن احتمال زنده ماندن موجودات افزایش مییابد، تنها هدف آن بیشینه کردن تولیدمثل است و مواردی مثل شادی، رضایت و خوشبختی، در این فرآیند در نظر گرفته نمیشوند. نسه در کتابش شش دلیل که باعث شده انتخاب طبیعی ما را در برابر بیماریهای ذهنی و روانی آسیبپذیر کند را بررسی کرده و شرح میدهد.
کارل زیمر، نویسندهی کتابِ «او خندهی مادرش را دارد» دربارهی این کتاب عنوان کرده است: «نسه یکی از معماران اصلی پزشکی تکاملی است. او الهامبخش نسل جدیدی از دانشمندان بوده که تکامل را کشف کردهاند تا بفهمند چرا ما دچار بیماریها -از سرطان گرفته تا چاقی و بیماریهای عفونی- میشویم. اکنون نسه توجه خود را از بدن به ذهن معطوف کرده و در یک کتاب، پر از توضیحات جذاب در مورد طبیعت انسان و همهی نقاط قوت و ضعف آن گردآوری کرده است.»
جرمن سی ویکفیلد، استاد روانپزشکی دانشگاه نیویورک و نویسندهی کتاب «از دست دادن غم و اندوه» نیز اظهار کرد: «یک کتاب استادانه و پیشگامانه که بهطور متقاعدکنندهای پزشکی بالینی را به چالش میکشد و نقشهی راهی برای تغییر در روانپزشکی ارائه میدهد. نسه با شفافیت، آنچه که راجع به احساسات، از نظر بیولوژیکی میدانیم را مرور میکند و رویکرد تکاملی طبیعت را به عنوان پایهای برای درک رنجها بررسی میکند. هرکسی که به سلامت روان علاقهمند است، (افراد عادی، دانشجویان، پزشکان و دانشمندان) از بینشهای بدیعی که از این کتاب مهم به دست میآید، سپاسگزار خواهند بود.»
جوزف از خوانندگان کتاب است که در سایت «آمازون» نظرش را آورده است: «هیچچیز در زیستشناسی جز در پرتو تکامل معنی ندارد. نسه دیدگاه ارزشمندی را ارائه میدهد که میتواند به ما در درک منشا بیماریهای روانی کمک کند. او «چرا» را به «چگونه» تبدیل میکند. این کتاب می تواند زندگی را نجات دهد.»
ایمان شعبانی در سایت «گودریدز» نوشته است: «این کتاب به شما راهحل نمیدهد و به شما نمیگوید که چگونه میتوانید مسائل را بهبود ببخشید، بلکه فقط دلیل اینکه چرا برخی اتفاقات رخ میدهند و چرا آنها به روش خاصی رخ میدهند را به شما نشان میدهد. با این حال، به خاطر داشته باشید که دانستن مشکل، نیمی از راهحل است. با دانستنِ اینکه دقیقاً با چه چیزی روبهرو هستیم و چرا با آن روبهرو هستیم، برای رسیدگی به آن مسئله تجهیز میشویم؛ یا راههایی برای کاهش اثر منفی و افزایش تأثیر بر آن برمیگزینیم.»
منشا اختلالات روانی چیست؟ در بخشی از کتاب در اینباره میخوانیم: «مانند شش مرد نابینایی که هر کدام قسمت متفاوتی از بدن فیلی را لمس میکنند، رویکردهای مختلف به اختلالات روانی نیز هر کدام به دستهی متفاوتی از علل این بیماریها و راههای درمان متناسب با آنها میپردازد. پزشکانی که به علل موروثی و اختلالات ذهنی میپردازند، استفاده از دارو را توصیه میکنند. روانکاوانی که تجارب کودکی و تضادهای ذهنی را منشا مشکلات میدانند. روانکاوی را توصیه میکنند. متخصصانی که تمرکز خاصشان بر نقش یادگیری است. رفتاردرمانی را توصیه میکنند. کسانی که تأکیدشان بر الگوهای ذهنی و شناختی نادرست است، شناختدرمانی را راهحلی مناسب میدانند. و رواندرمانگرانی که دینامیک روابط خانوادگی را ریشهساز مشکلات میدانند. طبعا خانوادهدرمانی را بهترین راه حل میدانند. روانپزشکی به نام جورج انگل در سال ۱۹۷۷ به وجود این مشکل پی برد و رویکردی جامع تحت عنوان «مدل زیستی-روانی-اجتماعی» را به عنوان راهحل عرضه داشت. از آن زمان تاکنون هر سال رویکردهای تلفیقی جدیدی متولد شدهاند و دلیل ظهورشان چیزی جز این واقعیت نیست که متأسفانه رشتهی روان پزشکی حتی بیش از پیش دچار پراکندگی شده است. گاه ذات آشفته و چندبعدی اختلالات روانی نادیده گرفته میشود تا بتوان آنها را به هر قیمتی که شده در یکی از گروهبندیهای موجود گنجاند. هیئتهای تخصصی بر لزوم استفاده از دیدگاههای تلفیقی تأکید میکنند. اما کمیتههایی که مسئول تخصیص بودجههای تحقیقاتی و اعطای مناصب دائمی هستند. تنها از پروژههایی حمایت میکنند که در محدودهی رشتهای خاص بگنجد. تلاشهایی که اخیرا برای تعریف یک سیستم تشخیص طبی جدید صورت گرفت باعث شد امیدهایی برای یکپارچگی و هماهنگی بیشتر به وجود بیاید، اما در آخر، حاصل این تلاشها چیزی نبود جز آشفتگی و اختلافات بیشتر.»
راندولف ام.نسه متولد سال 1948، پزشک، دانشمند و نویسندهی آمریکایی است که به عنوان بنیانگذار پزشکی و روانپزشکی تکاملی شناخته میشود. او استاد علوم زندگی و استاد بنیاد ASU در دانشگاه ایالتی آریزونا است، جایی که وی در سال 2014 مدیر بنیانگذار مرکز تکامل و پزشکی شد. او همچنین مدرس روانپزشکی بوده و به عنوان پژوهشگر در دانشگاه میشیگان فعالیت میکرد که این امر به تأسیس یکی از اولین کلینیکهای اختلالات اضطرابی در جهان انجامید. «زیستشناسی تکاملی» یکی از برجستهترین پژوهشهای نسه است. او اکنون رئیس انجمن بینالمللی تکامل پزشکی و بهداشت عمومی است.