همه ما انسانها در طول زندگی خود بارها و بارها از دیگران آسیب و صدمه دیدهایم و کینه به دل گرفتهایم. بارها در سرمان با فردی که به ما آسیب زده است بحث و مشاجره داشتهایم و این بار سنگین را همهجا با خود به دوش کشیدهایم. هر آدمی که روی کره زمین زندگی میکند میداند کینه چیست و زهر کشنده آن چگونه در کل بدن پخش میشود. اما آیا کسی هست که واقعا بداند بخشیدن چیست؟ کتاب «بخشش» درباره همین موضوع است. اینکه بخشیدن چیست و چگونه میتواند ما را رها کند. در کتاب «بخشش» شما یاد میگیرید که چگونه آدمها را اعم از والدین، دوستان و آشنایان را به معنای واقعی کلمه و با باور قلبی، ببخشید و به زندگی سالمتر و پربارتری دست پیدا کنید.
با خواندن این کتاب متوجه میشوید زخمی که سالهاست سر آن باز است، هنوز خونریزی میکند و شما متوجه آن نیستید که بخواهید در صدد شفا برآیید. این کتاب به شما کمک میکند به کوچکترین جزئیات زندگی خود نفوذ کنید و دست از نشخوارهای ذهنی بردارید. درواقع شما حق دارید یگ زندگی آسوده و عاری از احساس خشم و نفرت داشته باشید تا بتوانید با خود به یک صلح درونی و همیشگی برسید. با خواندن این کتاب درمییابید که درمان شدن همه رنجهای روحی شما، از درون خودتان سرچشمه میگیرد و این زخم کهنه، تنها به دست خودتان ترمیم مییابد.
نوشین در سایت گودریدز نظر خود را درباره کتاب اینگونه بیان میکند: «با وجود آثار مشابهی که در این سالها خونده بودم، این کتاب پرمغز و تاثیرگزار بود. تا جایی که بتوانم کتاب را معرفی میکنم. بسیاری از ما نیاز به خواندن چنین کتابهایی داریم. مختصر و مفید و کارآمد. از خواندنش پشیمان نمیشوید.»
نفیسه نیز راجعبه کتاب در سایت ایران کتاب میگوید: «با توجه به اسم کتاب فکر میکردم یکی از هزاران کتاب زردی هست که در بازار موجودند. اما وقتی خوندنش رو شروع کردم فهمیدم با همه اونها فرق داره و حرفهای تکراری نمیزنه. با خوندن این کتاب من به خودم نزدیکتر شدم. حتما پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونین.»
در این پاراگراف از کتاب راجعبه تنبیه و سرزنش کردن خود، صحبت شده است: «اگر خودتان را تنبیه و سرزنش کنید، چه کمکی به شما میشود؟
جز اینکه عذاب وجدان داشته باشید، اتفاق خاصی نمیافتد. مادامی که باور داشته باشید بیارزش هستید و باید از خودتان خجالت بکشید، تواناییهایتان محدود خواهد شد و آن خوشی که مستحق داشتنش بودید، کم میشود. عدم امنیت باعث میشود رفتاری فرومایه داشته باشیم و حس شرمساری نسبت به خود موجب عدم امنیت میشود. اگر بخواهید با دیگران مهربان باشید، خودتان را از زندان شرمساری که به دست خود در آن افتادهاید رها کنید. راه نجات دیگری وجود ندارد. قفل و کلید این زندان در دست خودتان است. اگر قانون جذب را رعایت کنید، چیزهای خوب، فرصتهای بزرگ و افراد بزرگی در زندگی شما پدیدار خواهند شد و سپس خیلی سریع شما را ترک میکنند.»
در پاراگراف زیر، تاثیرات فاجعهبار خود تخریبی را مطالعه میکنیم: «تخریب کردن خود، احساس بیارزشی کردن و اینکه احساس کنید مستحق این چیزها و آدمهای بزرگ در زندگی نیستید به خاطر این است که فکر میکنید آنها را میبینید و آرزوهای زیادی خواهید داشت، اما با ناپدید شدن آنها ناامید و سرخورده میشوید. حتی اگر قانون جذب را رعایت نکنید، وقتی در ضمیر ناخودآگاه باور نداشته باشید که مستحق افراد خوب هستید، بدون اینکه خودتان متوجه باشید، آن را بروز میدهید. شما با جملات کنایهآمیز آنها را از خود میرانید، میپرسید که چرا اطراف شما هستند و حتی از روی شوخی خودتان را پایین میکشید و تحقیر میکنید، اما آنها بیشتر با شما خواهند ماند و به شما نزدیکتر خواهند شد. شما حتی متوجه نمیشوید که این کار را میکنید، زیرا از عمق ضمیر ناخودآگاهتان باور دارید که واقعاً مستحق آنها نیستید. با این کار در نهایت به خودتان آسیب خواهید رساند، اما تا این لحظه به آنها هم صدمه میزنید و آنها نمیدانند که چرا این کار را میکنید. آنها چیزهایی را که سعی میکنید از خجالت پنهان کنید، نمیدانند.»
دو زانتاماتا نویسنده، هنرمند و عکاس است. خودش میگوید قبل از اینکه بتوانم کفشهایم را ببندم مینوشتم. وی علاوهبر نویسندگی، یکی از مدافعان حیوانات است و به طبیعت و تاریخچه آن علاقه بسیاری دارد. شهود و کارما کتابهای دیگر وی هستند.