کتاب «آنچه با پول نمیتوان خرید: مرزهای اخلاقی بازار (What Money Can't Buy: The Moral Limits of Markets)» اثری نوشتهی مایکل سندل است که اولینبار در سال 2012 منتشر شد. سندل در این اثرِ پرفروش به یکی از بزرگترین سوالات اخلاقی زمانهی ما می پردازد: آیا جهانی که در آن همه چیز خرید و فروش میشود، اشکالی ندارد؟ و اگر جواب مثبت است، چگونه میتوانیم از ورود ارزشهای بازاری به جنبههای مختلف زندگی جلوگیری کنیم؟ کتاب «آنچه با پول نمیتوان خرید» توسط حسن افشار به فارسی ترجمه شده و نشر مرکز آن را به چاپ رسانیده است.
در کتاب پُرفروش «آنچه با پول نمیتوان خرید»، مؤلف به مرزهای اخلاقی بازار میپردازد و به نگارش فصلهایی درخصوص «مشوقها»، «بازار چگونه اخلاق را به حاشیه میراند» و «حقوق نامگذاری» میپردازد. ما در روزگاری به سر میبریم که تقریباً همهچیز در آن مورد خرید و فروش قرار میگیرد. در سه دههی گذشته، بازارها و ارزشهای بازاری بهطور بیسابقهای بر زندگی ما حاکم شدهاند. ما با انتخابی خودخواسته به این نقطه نرسیدهایم، بلکه میتوان گفت این ارزشگذاریها بر ما تحمیل و آوار شد.
سندل در این کتاب جذاب، استدلال میکند که ما بدون اینکه بدانیم، از داشتن اقتصادی بازاری به سوی داشتن جامعهای بازاری حرکت کردهایم. او در کتاب «آنچه با پول نمیتوان خرید»، بحثی را مطرح میکند که جایش در عصر بازارمحور کنونی خالی بود: نقش درست بازارها در جامعهای دموکراتیک چیست و چگونه میتوانیم از اخلاقیات و ارزشهایی دفاع کنیم که برای بازارها بیاهمیت هستند و با پول نمیتوان آنها را خرید؟ این کتاب، رسالهای است درخشان، آسانفهم، زیبا و شوخطبع در مورد این پرسش که در یک جامعهی خوب چه چیزی نباید فروشی باشد.
جِرِمی والدرون از مرکز نقد کتاب نیویورک درخصوص این کتاب نوشته: «یک کتاب بسیار مهم... مایکل سندل تنها فرد مناسبی است که میتواند به آسیبهای اخلاقی که توسط بازارها به ارزشهای ما وارد میشوند بپردازد.»
اندرو آنتونی هم از لندن نوشته: «مایکل سندل احتمالاً محبوبترین فیلسوف سیاسی نسل خود است. او بهجای آنکه به مخاطبانش دستور دهد تا قدرت کسب درآمدشان را به حداکثر برسانند، یا چاکراهایشان را متعادل سازند، انها را به چالش میکشد تا به سؤالات اساسی درمورد نحوهی سازماندهی جامعه بپردازد. کتاب جدید او «آنچه با پول نمیتوان خرید» هم استدلالی شیوا و گویا برای اخلاق در زندگی است.»
کاربری به نام رودریگو هم از اسپانیا درمورد این کتاب گفته: «نویسنده توانایی این را دارد تا موضوعات عمیقی را درنظر بگیرد و آنها را به شیوهای روشن و سرگرمکننده توضیح بدهد. این کتاب را به کسانی که رویکردی عمیق به این موضوع دارند، توصیه میکنم.»
نویسنده در بخشی از کتاب درخصوص نقش بازار در جامعه و ارزشگذاریهای آن مینگارد: «لازم است در نقشی که بازار باید در جامعه بازی کند، تجدیدنظر کنیم. به یک بحث عمومی در اینباره نیاز است که چطور میتوان بازار را در جایگاه خودش نگه داشت. برای این بحث باید به مرزهای اخلاقی بازار بیندیشیم. باید از خودمان بپرسیم آیا چیزهایی هست که نشود با پول خرید. دست اندازی بازار و تفکر بازاری به جنبههایی از زندگی که از قدیم هنجارهای غیربازاری بر آنها حاکم بوده، یکی از مهمترین تحولات زمان ما است. به افزایش مدارس و بیمارستانها و زندانهای انتفاعی، واگذاری جنگها به پیمانکاران نظامی خصوصی، بازاریابی تهاجمی شرکتهای دارویی در کشورهای ثروتمند، فروش امتیاز نامگذاری پارکها و مکانهای عمومی و ... فکر کنید.»
نویسنده همچنین در باب نقش بازار و اخلاق مینویسد: «سالهای منتهی به بحران مالی ۲۰۰۸ دورهی ایمان سرمستانه به بازار و محدودیتزدایی از بازار بود: دورهی فخرفروشی بازار. این دوران در دههی ۹۰ نیز با لیبرالیسم بازاردوست بیل کلینتن و تونی بلر ادامه یافت و آنها این باور را تعدیل و در عین حال تحکیم کردند که راه بهروزی مردم از بازار میگذرد. ولی آن باور حالا رنگ باخته. دورهی فخرفروشی بازار به سر آمده. بحران مالی نه تنها در ظرفیت ریسکپذیری بازار شک به وجود آورد بلکه این احساس عمومی را ایجاد کرد که بازار از اخلاق جدا شده است و باید راهی برای پیوند دوبارهی آنها پیدا کرد. ولی دقیقاً روشن نیست که این یعنی چه و ما چگونه باید با آن روبهرو شویم. عدهای میگویند عیب اخلاقی دورهی فخرفروشی بازارْ طمع بود که باعث ریسکهای غیرمسئولانه میشد. راهحل، بنابراین دیدگاه، غلبه بر طمع، تأکید بر پاکدستی و مسئولیتپذیری بانکداران و مدیران، و وضع مقررات معقولی برای جلوگیری از وقوع دوبارهی چنان بحرانی است. این تشخیص، حداکثر، تشخیص ناقصی است. اگرچه حقیقت دارد که طمع در آن بحران مالی نقش داشت، خطر بزرگتر چیز دیگری است. مهلکترین تحولی که در سه دههی گذشته اتفاق افتاد زیاد شدن طمع نبود، گسترش بازارها و سرایت ارزشهای بازاری به حوزههایی از زندگی بود که سنخیتی با آنها نداشتند. چاره این نیست که همهی تقصیرها را به گردن طمع بیندازیم.
لازم است در نقشی که بازار باید در جامعه بازی کند تجدیدنظر کنیم. به یک بحث عمومی در این باره نیاز است که چطور میتوان بازار را در جایگاه خودش نگه داشت. برای این بحث باید به مرزهای اخلاقی بازار بیندیشیم. باید از خودمان بپرسیم آیا چیزهایی هست که نشود با پول خرید.»
مایکل سندل (Michael Sandel)، زادهی ۵ مارس ۱۹۵۳، فیلسوف سیاسی و نویسندهای آمریکایی است. سندل استاد دانشگاه هاروارد است. او بیش از همه بهخاطر کلاس «عدالت» خود در دانشگاه هاروارد، و نقدهایش بر نظریهی عدالت از جان راولز در مورد لیبرالیسم و حدود عدالت مشهور است. سندل عضو دائمی آکادمی هنرها و علوم آمریکا نیز هست.
او در سال ۱۹۸۵ جایزه ی تدریس هاروارد-رادکلیف را برد و در سال ۱۹۹۹ استاد تمام دانشگاه هاروارد شد. انجمن علوم سیاسی آمریکا در سال ۲۰۰۸ از سندل به خاطر نبوغش در تدریس، تقدیر کرد. از دیگر کتابهای او میتوان به «انسان بینقص»، «استبدادِ شایستگی» و «لیبرالیسم و محدودیتهای عدالت» اشاره کرد.