کتاب «تاریخ جهان» نوشتهی ارنست گامبریچ را علی رامین به فارسی برگردانده و نشر نی آن را منتشر کرده است. ارنست گامبریچ در کتاب «تاریخ جهان» با زبانی ساده تاریخ جهان را شرح داده است. این کتاب برای کسانی که مایل به مطالعهی تاریخ جهان (به طور مختصر) هستند، مناسب است.
کتاب «تاریخ جهان» نوشتهی ارنست گامبریچ را علی رامین به فارسی برگردانده و نشر نی آن را منتشر کرده است. ارنست گامبریچ در کتاب «تاریخ جهان» با زبانی ساده تاریخ جهان را شرح داده است. این کتاب برای کسانی که مایل به مطالعهی تاریخ جهان (به طور مختصر) هستند، مناسب است.
برای مطالعهی تاریخ و اینکه چرا باید تاریخ بخوانیم، همواره توصیههایی مطرح شده و بارها شنیدهایم که تاریخ مملو از پند و اندرز است. اما شاید مهمترین نکتهای که بتوان دربارهی آن درنگ کرد، این است که مطالعهی تاریخ، افق دید انسان را گسترش میدهد. تاریخ ضمن اینکه راهنمای انسان است، و موجب میشود که انسان با گذشتهی خویش آشنا شود، بهگونهای خودشناسی هم هست و شناخت انسان را نسبت به خود و جهانی که در آن زندگی میکند، عمق میبخشد. گامبریچ که آشنایی عمیقی با تاریخ دارد، در اثری که پدیدآورده، شرحی از تاریخ جهان در اختیار ما میگذارد که خواندن آن بسیار پرسود است. زیرا اثری که نوشته است، چکیده تاریخ جهان است و متن دشواری هم نیست، از این رو همگان میتوانند از آن بهره ببرند. مطالعه تاریخ، برای بسیاری کاری سخت به نظر میآید، بویژه اگر حرف از تاریخ جهان در میان باشد که دامنه آن بسیار وسیع خواهد بود. با این حال، هنرِ گامبریچ این است که فشردهای از تاریخ را با بیانی گیرا تنظیم کرده تا افراد بیشتری بتوانند خواننده اثر او باشند و از پندارهای رایج مبنی بر اینکه مطالعهی تاریخ کار دشواری است، رهایی یابند. این کتاب لحن خشک و کسالتآوری ندارد، و سرشار از نکتههای مهم و درسآموز است که هر شهروندی به آنها نیاز دارد. برخی از سرفصلهای کتاب عبارتند از: بزرگترین مخترعان سراسر تاریخ، سرزمین کنار نیل، قهرمانان و سلاحهایشان، جنگهای جدید و جنگجویان جدید، دشمن تاریخ، حکمرانان دنیای غرب، زندگی در امپراتوری و در مرزهای آن، فاتحی که میدانست چگونه حکومت کند، امپراتوران در عصر شهسواران، کلیسا در جنگ، تقسیم جهان و... .
نظر خوانندگان درباه کتاب «تاریخ جهان» چیست؟
الیور استونکل، استاد دانشگاه سائوپائولو کتاب «تاریخ جهان» را «برای پژوهشگرانی که علاقهمند به یادگیری چگونگی دسترسی به خوانندگان غیردانشگاهی هستند» مفید دانسته است.
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
در بخشی از کتاب که به تاریخ کهنسال ایران اشاره دارد، میخوانیم: «رخدادی بس شگفتانگیز بین سالهای 500 و 550 قبل از میلاد به وقوع پیوسته است. من خود بهراستی آن را نمیفهمم، ولی چهبسا همین مسئله آن را اینچنین جالبتوجه کرده باشد. در سلسله جبال مرتفعی که از شمال بینالنهرین میگذرد، یک قوم کوهنشین وحشی برای زمانی طولانی میزیستند. آنها دینی زیبا داشتند: آنها نور و خورشید را میپرستیدند و بر این باور بودند که در جنگی بلاانقطاع با تاریکی به سر میبرند؛ یعنی با قدرتهای تاریک و سیاه شیطان. این جماعت کوهنشین، پارسها بودند. آنها صدها سال، نخست زیر سیطره آشوریها و سپس بابلیها به سر برده بودند. روزی صبرشان به پایان رسید. فرمانروای آنها مردی بود با دلاوری و هوشمندی فوقالعاده که کوروش نام داشت. انسانی که دیگر حاضر نبود انقیاد مردم خویش را تحمل کند. او سپاه سوارهنظام خود را به دشت بابل حرکت داد و آن را رهبری کرد.» همچنین، یکی از جذابترین بخشهای این کتاب آخرین فصل آن است، که «نگاهی به گذشته» نام دارد. مترجم دربارهی آن فصل مینویسد: «نخست آنکه بین نگارش آن و نگارش فصل پیش از آن، پنجاهوچند سال فاصله است، که طی آن، جهان رخدادهای بزرگی همچون جنگ دوم جهانی و اختراعات و کشفیات سترگی در زمینههای مختلف علمی، مطرحشدن اندیشههای نوینی در حوزههای فکری و فلسفی و برآمدن سبکهای تازهای در آفرینشهای هنری و ادبی و بسیاری جز اینها را تجربه کرده است. نویسنده با صفحات محدودی که در اختیار دارد تلاش میکند، ضمن بیان خاطرات و مشاهدات خود، اشارهی معناداری به گزیدهای از آنها داشته باشد و گستره زمانی کتاب را تا سال ۱۹۸۹ یعنی اتحاد دو آلمان، و سپس فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به دموکراسی رسیدن کشورهای اروپای شرقی -که به زور ارتش شوروی وادار به پذیرش نظام کمونیستی شده بودند- جلو بیاورد. او کتاب را با ذکر این سخن به پایان میبرد که هر زمان زلزله، سیل، طوفان سهمگین، قحطی و خشکسالی و بلایای دیگر در نقاط دورافتادهای از جهان، مردان و زنان و کودکان زیادی را به کام مرگ میبرد، هزاران انسان در سایر کشورها، پول و نیرویشان را برای یاریرساندن به بازماندگان آنها به کار میگیرند؛ چنین نیکوکاریهایی در گذشته صورت نمیگرفت. بنابراین، همچنان حقداریم به آیندهای بهتر امیدوار باشیم.» چنانکه اشاره شد، گامبریچ، تاریخ را تا 1989 مرور کرده و زمانی را برای بحث پایانی خود در نظر گرفته که به مقطعی مهم در تاریخ (آزادسازیهای اروپا) مربوط میشود. یعنی زمانی که کشورهای زیر سلطه شوروی، یکی پس از دیگری توانستند از چنگال حکومتهای دیکتاتوری رها شوند. نماد آن بزنگاه تاریخی هم برچیدن دیوار برلین و اتحاد آلمان است که پایانی خوش برای ملت آلمان رقم زد. گامبریچ در این کتاب، از جنگها، صلحها، خشونتها، مهرورزیها، دوستیها، دشمنیها، تلخیها و شیرینیها سخن گفته و در روایتی خواندنی، راه را برای آشتی همگان با تاریخ گشوده است.
درباره نویسنده
ارنست گامبریچ، تاریخنگار مشهور اتریشی، آثار مهمی دربارهی نقد هنر و تاریخ هنر نوشته و تحقیقات مفصلی دربارهی تاریخ انجام داده است.