کتاب بیماری منتهی به مرگ با عنوان انگلیسی «The Sickness Unto Death» نام اثری فلسفی به قلم سورن کیرکگور است که در سال 1849 نوشته شده است. بهترین ترجمهی بیماری منتهی به مرگ بدونشک ترجمه مسعود علیاست که نشر بیدگل منتشر کرده است.
کیرکگور در این کتاب از طبیعت انسان تحلیلی ریشهای و جامع در طیف وسیعی از امکانات وجودی او ارائه میدهد و میتوان گفت نویسنده در این کتاب هم بینش شاعرانهی خود و هم تفکر عمیق فیلسوفانهاش را به کار گرفته است. او در کتاب بیماری منتهی به مرگ از اضطراب به معنای روانی-احساسی فراتر میرود و از اضطراب معنوی صحبت میکند؛ جایی که اضطراب به یأسی ابدی تبدیل میشود.
اضطراب و ناامیدی هر دو در خویشتن به وجود میآیند و ناامیدی بیان عمیقتری برای اضطراب است. کیرکگور به ما میگوید ناامید هستیم؛ چه بدانیم و چه ندانیم. ما از توانایی بالقوهی انسانی خود ناتوان هستیم. او میگوید زمانی که تعلیمات مسیح را شنیدیم، ماندن در چنین حالتی گناه محسوب میشود.
یکی از خوانندگان سایت آمازون نظر خود را دربارهی کتاب اینگونه بیان کرده است: «کیرکگور فیلسوف عجیبی است و جای بحث بسیار دارد. نوشتههای او در حالی که بازتابدهندهی ایدئولوژی او هستند، از لحاظ زیباییشناسی نیز بسیار قابل توجه هستند. این کتاب را دو سال پیش به همراه ترس و لرز خریدم. اما این دو هرگز از میز کنار تخت من کنار نرفتهاند. میتوان این کتاب ها را بارها و بارها خواند ولی هنوز هم چیزهای تازه در آن کشف کرد. این کتاب را به تمام دوستداران فلسفهی اگزیستانسیال پیشنهاد میکنم. بگذارید اعترافی بکنم که شاید کمی عجیب به نظرتان برسد، اما این اثر از تمام کتابهای خودیاری که میتوانید بخوانید، موثرتر خواهد بود.»
بن، در سایت آمازون چنین گفته است: «نوشتن دربارهی کیرکگور واقعا کار بسیار سختی است. اما من میخواهم تلاش کنم. تلاش کنم تا دربارهی یکی از قهرمانان خودم صحبت کنم. فیلسوف، مرد عاشق، پدر اگزیستانسیالیسم، مردی که به مسیحیت حمله کرد تا بتواند آن را نجات دهد. بدیهی است که من میتوانم همینطور این صفات را ادامه دهم اما کیرکگور واقعا قابل توصیف نیست. نسبت به آثار قبلی وی، میتوان گفت بیماری منتهی به مرگ یک اثر نسبتا کوتاه است. در واقع عنوان کتاب دو سوم موضوع و اساس کتاب را نشان میدهد. او در این اثر قصد دارد دربارهی ناامیدی و آنچه که واقعا هست صحبت کند. من واقعا در شگفتم که او چگونه میتواند اینقدر صریح و شفاف صحبت کند و منظور خود را به خواننده برساند.»
یکی از خوانندگان ایرانی که خود دانشجوی فلسفه است، دربارهی این اثر میگوید: «در میان آثاری که از کیرکگور باقی مانده است، بیماری منتهی به مرگ قطعا آسانترین اثر او نیست. او کتاب خود را با بحثی عجیب دربارهی ماهیت انواع مختلف ناامیدی آغاز میکند. بحث او بر هگل متکی است و برای اکثر خوانندگان قابل درک است. از آنجا به بعد به بحث در مورد چگونگی ارتباط اشکال مختلف ناامیدی و ارتباط آنها با مفهوم گناه میپردازد. این کتاب یکی از خواندنیترین آثار کیرکگور بهشمار میرود.»
نویسنده در قسمتی از کتاب بیماری منتهی به مرگ چنین میگوید: «درست همان طور که طبیب میتواند بگوید که به احتمال زیاد هیچ انسان زندهای وجود ندارد که بهکلی سالم باشد، هرکسی هم که نوع بشر را بهراستی میشناسد میتواند بگوید که هیچ انسان زندهای وجود ندارد که اندکی نومید نباشد که قسمی ناآرامی، جدال درونی، ناهماهنگی، اضطراب درمورد چیزی ناشناخته یا چیزی که حتی جرئت نمیکند درپی شناختنش برآید، اضطراب درباره امکانی در اگزیستانس یا درباره خودش را در عمق وجودش نداشته باشد، بهگونهای که درست همانطور که طبیب از سرکردن با این یا آن بیماری در بدن سخن میگوید، او نیز با بیماریای سر میکند، با قسمی بیماری روح که حضورش را به فواصل زیاد و در اضطرابی که نمیتواند توضیحش دهد و از طریق این اضطراب اعلام میکند. در هر حال، بیرون از عالم مسیحیت هیچ انسانی نیست و هرگز نبوده است که نومید نباشد. همچنین است در عالم مسیحیت اگر که شخص مسیحی راستینی نبوده باشد؛ و تا جایی که او بهتمامی مسیحی راستینی نبوده، همچنان تا حدی نومید است.»
کیرکگور میگوید: «شکی نیست که این ملاحظه برای بسیاری از مردم چیزی از جنس پارادوکس، چیزی از جنس اغراق به نظر میرسد، و نیز منظری تیرهوتار و دلسردکننده. اما [بهواقع] هیچکدام از اینها نیست. تیرهوتار نیست، زیرا، بهعکس، میکوشد پرتوی بیندازد بر آنچه عموماً تا حدی مبهم گذاشته میشود؛ دلسردکننده نیست، بلکه بهجای آن نشاطانگیز است از این حیث که هر انسانی را از وجه والاترین طلبی که از او میشود، یعنی طلب روح بودن، مینگرد؛ پارادوکس هم نیست، بلکه، بهعکس، دیدگاهی بنیادی است و بنابراین، اغراق هم نیست.»
او ادامه میدهد: «با این حال، دیدگاه شایع درباره نومیدی از سطح ظواهر فراتر نمیرود، و از این رو، دیدگاهی سطحی است، یعنی اصلاً دیدگاه نیست. [در این دیدگاه] فرض بر این است که هر انسانی قطعاً خودش بهتر از هرکسی میداند که آیا نومید است یا نه. هرکس که میگوید نومید است نومید محسوب میشود، و هرکس که میپندارد نومید نیست بر این اساس عاری از نومیدی به حساب میآید. نتیجه این که پدیدار نومیدی بهجای آنکه کاملاً شایع باشد پدیداری نادر است. [لیکن] آنچه نادر است این نیست که کسی نومید باشد؛ خیر. آنچه نادر است، بسیار هم نادر است، این است که کسی درحقیقت نومید نباشد.»
سورن کیرکگور یکی از پیشگامان اگزیستانسیالیسم در فلسفه است. این فیلسوف دانمارکی تا مدتها پیرو فلسفهی هگل بود و بعد از آن از در مقابل آن عکسالعمل نشان داد. بسیاری «ترس و لرز» را مهمترین کتاب او میدانند. عبدالکرین رشیدیان، استاد بزرگ فلسفه، این اثر را به فارسی برگردانده است. «تکرار» و «یا این یا آن» از دیگر آثار مهم این فیلسوف برجسته هستند که هر دو کتاب نیز توسط صالح نجفی به فارسی ترجمه شدهاند.
بیشتر بخوانید: ۷ کتاب فلسفی که باید خواند