رمان جنایی و کارآگاهی در سرتاسر جهان علاقمندان بسیاری دارد. دشیل همت، نویسندهی مطرح ژانر معمایی، جزو نویسندگانیست که نامش همواره مهم و پرطرفدار خوانده شده است. بنویس جنایت (نفرین خانواده دین) یکی از آثار اوست که سرشار از جزئیات جذاب، توصیفات دقیق و خواندنیست، بنویس جنایت (نفرین خانواده دین) در میان کارهای مطرح او و دیگر آثاری که در سینما اقتباس شدهاند، جایگاه ویژهای دارد.
دو خواهر به نام لیلی و آلیس عاشق یک مرد شدهاند، لیلی خواهریست که به وصال با معشوق مشترکش با خواهر خود میرسد، موریس لگت سر آخر همسر لیلی میشود. اما این قصه آرام نمیگیرد، درون آلیس خوی انتقام شکل میگیرد، همین باعث میشود خواهرزادهاش را تربیت کند تا خواهرش را از پای درآورد و این چرخهی انتقام و ناآرامی و قتل متوقف نمیشود... .
زمانی که با ژانرهایی هیجانانگیز طرف هستیم، طبیعتا مخاطبین آثار تالیفی در این ژانر نیز به مقایسه میپردازند و رمانهای این سبک را با توجه به لذتی که از آنها بردهاند بررسی میکنند، یکی از علاقهمندان دشیل همت دربارهی او و این اثرش چنین نوشته است: «دشیل همت اگر احتیاط کنم و نگویم در ژانر معمایی و جنایی بهترین و با کلاسترینه، یقینا جز بهترینهاست. رمان خرمن سرخ را مطالعه بفرمایید، سه فیلم خیلی خوب با حالوهواهای بسیار متفاوت از رمان بالا در دورانهای متفاوت ساخته شده: 1.بهخاطر یه مشت دلار از کلینت ایستوود که وسترن است، ۲.یوجیمبو که یه فیلم کلاسیک ژاپنی و سامورایی است، ۳.آخرین مرد مقاوم، که بروس ویلیس بازی میکند. چقدر کشش باید داشته باشد یک اثر تا بشود چنین کاری کرد؟! بعضی سروران دشیل همت را با آگاتا کریستی مقایسه میکنند و نتیجه میگیرند آثار آگاتا کریستی بهتر هستند. البته سلیقهها متفاوته حتما! در این موضوع هم، قاعده دنیای ما آدما صادقه! هرچه آثار والاتر و فاخرتر، دوستدارش کمتر و بلعکس!
در آثار جنایی-معمایی، تعلیق عنصر اصلی روایتپردازی و همراه کردن مخاطب با قصه است. این نویسنده را در خلق تعلیق ماهر و چیرهدست میدانند، طبیعتا آثار سینماییای که از او ساخته شده، گواه این توانایی اوست.»
یکی دیگر از علاقهمندان کتابهای او نوشته است: «بهترین کار دشیل همت نیست ولی کتاب خوبیه نسبت به کارهای دیگر پلیسی زمان خودش وشاید حتی زمان اکنون، رادیکال مینویسد و سبک خودش را دارد.»
قتل و بازی با وسوسهی قتل، در این اثر دشیل همت به خوبی به کار گرفته شده است. او انگیزهی قتل را در یک کودک پرورش داده، چنان که در قصه میخوانیم: «گابریل زودتر از آن که من کاری را که برایش برنامه ریزی کرده بودم انجام دهم به دنیا آمد و وقتی که تقریبا پنجساله شد من کاری را که می خواستم، کردم. تپانچه موریس کوچک بود. به گابریل بازی کوچکی یاد دادم. من توی تخت لی لی دراز می کشیدم و خود را به خواب می زدم. کودک یک صندلی می آورد و تپانچه را از توی کشو برمی داشت و لوله آن را روی سرم می گذاشت و شلیک می کرد. وقتی صدایی نمی کرد کار را خوب انجام داده بود، من به او شیرینی جایزه می دادم و هشدار می دادم که درباره این بازی چیزی به مادرش نگوید تا مادرش را با این بازی شگفت زده کنیم.»
در قسمتی دیگر از اثر، کارآگاه به دنبال کشف رازی شگفت است، چنان که تپشهای تعلیق در اثر اصلا آرام نمیشود و مخاطب را با خود میکشاند: «وقتی کامل در را بررسی کردم، الماس را از جیبم بیرون آوردم و به لگت نشان دادم و پرسیدم: «این یکی از آن هاست؟» لگت با دو انگشت آن را از کف دستم برداشت، به طرف نور گرفت، به گوشه و کنارش نگاهی کرد و گفت: «بله. همان لکه ی کدر را در زیرش دارد. این را از کجا آوردی؟» «از بیرون، روی چمن ها.» «که اینطور، پس سارق ما به خاطر عجله ای که داشته، بعضی از چیزهایی را که دزدیده روی زمین انداخته.» من گفتم که به این موضوع شک دارم. لگت از من پرسید: «نظرت چیست؟» «فکر می کنم الماس عامدانه آن جا گذاشته شده بود. سارق اطلاعات زیادی داشته. می دانسته باید سراغ کدام کشو برود. وقتش را با هیچ چیز دیگری تلف نکرده. کارآگاه ها همیشه می گویند «کار خودی بوده»، چون اگر بتوانند درست در صحنه ی جرم قربانی را پیدا کنند، کارشان خیلی کمتر می شود، اما من اینجا احتمال دیگری جز این نمی بینم.»
دشیل همت در 1894 به دنیا آمد، او در فیلادلفیا بزرگ شد. وقتی در جنگ جهانی اول شرکت کرد به بیماری سل دچار شد، با این همه جنگ جهانی دوم را هم از سر گذراند.او در یک آژانس تحقیقاتی کار میکرد که همین باعث شد تخیلش خلاقانه رشد کند و از چیزهایی که میدید در خلق آثارش استفاده کند.
زندگی او با ایدئولوژی سیاسیاش پیوند خورده بود، در احزاب چپ گرا فعالیت داشت، وی در پایان عمرش در فقر و رنج بیماری سل روزگار سختی را گذراند. «شاهین مالت»، «خرمن سرخ» و...از آثار بنام او هستند که برای مخاطبان ایرانی نیز شناخته شده و جاودانند.