کتاب زنان سیبیلو و مردان بیریش (Women with Mustaches Men without Beards) را افسانه نجمآبادی پژوهشگر تاریخ و جامعهشناس به زبان انگلیسی به رشتهی تحریر درآورده است. کتاب زنان سیبیلو و مردان بیریش جلد اول از کتاب اصلی است که برای اولین بار در سال 2005 منتشر شد. ترجمهی این کتاب به همت آتنا کامل و ایمان واقفی صورت گرفته و انتشارات تیسا آن را منتشر نموده است.
افسانه نجمآبادی در این کتاب با نگاهی جامعهشناسانه به کنشهای جنسی ایران در اوایل دورهی قاجار، بررسی کرده که چگونه با ورود مدرنیته در اوایل قرن 19، فرهنگ جدیدی از الگوهای جنسیتی در ایران پدید آمده است. وی از طریق واکاوی نقاشیها، شعرها و به طور کلی ادبیات، تفاوت مفهوم "زیبایی" و "معشوق" را در پیش و پس از قاجار بررسی میکند.
در تحقیقات وی "زیبایی" مفهومی غیرجنسیتی داشته و هم مردان و هم زنان از این توصیف بهره میجستند. مستندات او همچنین نشان میدهند همجنسگرایی مردان و معشوق واقع شدن آنان در عصر قاجار امری طبیعی بوده و اکثر ابیات عاشقانه مردان را به عنوان معشوق و سمبل زیبایی هدف قرار میدادند و همین مسئله گوشهنشینی زنان و کماهمیت قرار دادن آنها در اجتماع را به دنبال داشته است.
مسعود سلطانی از خوانندگان کتاب، در صفحهی اینستاگرامش نظر و تحلیل خود را راجع به این کتاب نوشته است: «مثل بقیهی کتابهای افسانه نجمآبادی فوقالعاده بود. او در این کتاب چرخش گفتار جنسیت را در دوره قاجار نشان داده بود. اینکه چگونه تصور ما از جنسیت و میل جنسی طی این دوران تغییر میکند و در بافت کلامی مفاهیم مدرن وطن، ملت و مدرنیته تنیده میشود. مهمترین ویژگی افسانه نجمآبادی ایجاد تردید در اموری است که بدیهی و طبیعی میپنداریم. تصورمان از جنسیت و میل جنسی موضوعی طبیعی جلوه میکند اما با خواندن این کتاب متوجه میشویم همین امر طبیعی چگونه "طبیعیسازی" شده است. پیشتر نیز کتابها و مقالههایی از نجمآبادی دربارهی تاریخ قاجار خوانده بودم که در آنها نیز این ویژگیِ تردید در مفروضات بدیهیِ تاریخی دیده میشد. دو فصلی که از کتاب ترجمه شده، دربارهی زیبایی، عشق و سکسوالیته در سالهای نخست قاجار در اواخر قرن هجدهم و دوران ظهور تفکرات غربی دربارهی جنسیت در قرن نوزدهم است.»
فرهاد آزادجو نظر خود را دربارهی این کتاب در سایت کتابخوانیِ «گودریدز» نوشته است: «من این کتاب را دوبار و پشت هم خواندم. از نظر علمی بسیار غنی و با تلاش فراوان نوشته شده است. فکر میکنم تقریبا یک سوم کتاب منابع و کتابنامههاست که در طول متن کتاب به آنها ارجاع داده شده است. از آنجایی که این کتاب نوشتهی خانم دکتر نجمآبادی یکی از اساتید خوب و بنامِ این حوزه در دانشگاه هاروارد هست، میتوان تا حدودی به توانمندی نویسنده اعتماد کرد. کتاب در دو فصل اول به معرفی و بازنمایی وجوه جنسیتی از قرن هفدهم تا قرن نوزدهم میپردازد. تغییرات وجوه جنسیتی، تعاریف مختلف از عشق، همجنسخواهی و دگرجنسخواهی، رشد ارتباط با اروپا و تاثیر آن در نگاه جنسیتی جامعه از جمله مواردی است که در این دو فصل به آنها پرداخته شده است. به نظرم باید این کتاب را حتما با ترسیم فضای حاکم دوران و سیر زمان بخوانید. در کل کتاب خیلی خوبی بود. برای من که در این حوزه مطالعهای نداشتم آموزنده و جذاب بود.»
یکی از کاربران سایت «طاقچه» نظرش را در این سایت شرح داده است که قسمتی از آن را میخوانیم: «ترجمه خیلی خیلی روان بود که باعث شد متوجه نشوم کی آن را شروع و تمام کردم. کاملا قابل فهم و درک بود. تابهحال هیچ مترجمی به این شکل من را تحتتاثیر قرار نداده بود، ساختن کلمات نو و جدید و استفاده از دایره لغات گسترده، عالی بودند. با خواندن این کتاب خیلی چیزها برایم روشن شد، چیزهایی که یک زمان اروپاییها از ما گرفتند و تاثیرات بد و مخربی که بر جامعه و فرهنگ ما گذاشتند؛ جالب اینکه خودشان الان به آن چیزها رسیدهاند. ما ایرانیها باید یاد بگیریم با قضاوت دیگران کاری نداشته باشیم و خودمان باشیم.»
در مقدمهی کتاب راجع به تاثیر مدرنیته بر مفاهیم جنسیتی در قرن 19 بحث شده است: «از قرن نوزدهم به بعد جنسیت به منزلهی مفهومی دوگانه، به الگویی برای انواع میل جنسی مدرن تبدیل شد. براساس این دوگانگی جنسیتی، هرگونه تخطی از مردانگی به زنصفتی تعبیر میشود. ولی، فرهنگ ایرانیان قرن نوزدهم، از شیوههای دیگری برای نامیدن مردان، مانند «اَمرد» (پسران نوجوان) و «مُخنث» (مرد بالغی که میخواهد مفعول میل مردان بالغ باشد) بهره میبُرد که معادل زنصفتی نبود. تصور من بر آن است که مفاهیم متمایزی نیز برای مقامهای گوناگون مؤنثبودن و زنبودن نیز باید وجود میداشتند، گرچه این مبحث در این کتاب بررسی نخواهد شد.»
بهتدریج همجنسدوستی و کردارهای بین همجنسان در قرن نوزدهم نشانهای از عقبافتادگی ایران تلقی شد؛ هنجارسازی از دگرجنسخواهی در رابطهی جنسی و اروس بدل به شرط «تحقق مدرنیته» شد، طرحی که مستلزم دگرجنسخواهانهکردن روابط اجتماعی در فضاهای عمومی و بازصورتبندی خانواده بود. حتی اگر بتوانیم جامعهای را فرض کنیم که در آن اختلاط زن و مرد کمتر سویههای جنسیتی داشته باشد، دقیقاً همین مفهوم اختلاط، دوگانهی زن/مرد را به عنوان دو مقولهی جنسیتی متمایز در خود مفروض دارد. به عبارت دیگر، اختلاط اجتماعی زن و مرد در دوران مدرن، به طور متناقضی دوگانهی زن/مرد را تقویت کرد.»
افسانه نجمآبادی متولد 1325، تاریخنگار ایرانی- امریکایی، نویسنده، نظریهپرداز، پژوهشگر و استاد دانشگاه هاروارد در رشتهی مطالعات زنان است. او پس از اخذ فوقلیسانس در رشتهی فیزیک، در سال 1363 در رشتهی جامعهشناسی به درجهی دکترا نائل شد. وی نوهی شیخ هادی نجمآبادی، روحانی تجددخواه نقشآفرین در جنبش مشروطه است و به مطالعات زنان، تاریخ و جامعهشناسی علاقهی وافری دارد.
افسانه نجمآبادی در حال حاضر عضو هیئتعلمی گروه مطالعات زنان، جنسیت و سکسوالیته در این دانشگاه بوده و تاکنون تألیفات و پژوهشهای بسیاری به زبان انگلیسی و فارسی منتشر کرده است. از جمله کتابها و مقالات منتشر شده از او میتوان به «چرا شد محو از یادِ تو نامم؟»، «حکایت دختران قوچان» و «نهضت نسوان شرق» اشاره کرد.
برای مشاهده آثار دیگر در این حوزه میتوانید از دسته بندی کتاب تاریخی بازدید فرمایید.