کتاب «الفبای تقلب» مجموعهای از داستانهای جیمز تربر، دانیل خارمس، فرانتس کافکا، گروچو مارکس، دوروتی پارکر و ... است که توسط حسین یعقوبی ترجمه و گردآوری و توسط «انتشارات مروارید» منتشر شده است. سی و هفت داستان کوتاه طنز سوررئال، فانتزی و گروتسک از نامآوران این حوزه در این مجموعه انتخاب و آورده شدهاند.
کتابهای طنز همیشه به پارادوکسی واقعی در جامعه اشاره میکنند. طنز واقعی و فاخر، طنزی است که در ابتدا لبخندی بر لبان خوانندگان بنشاند و پس از آن مخاطب را به فکر فرو ببرد. این کتاب یک نمونهی واقعی از طنز فاخر و با معنا است.
نظرات زیر را از بین دیدگاههای ثبت شده در سایت فیبیدو میخوانیم. خوانندهای به سبک جدید و متفاوت کتاب اشاره میکند و مینویسد: «داستانهای این کتاب بسیار خلاقانه جمعآوری شدهاند. من شخصاً با خواندن این کتاب سبک جدیدی برای نوشتن را فرا گرفتم.»
خوانندهی دیگری با معرفی این کتاب به دوستانش نوشته است: «کتاب خیلی بامزه و روان نوشته شده و ترجمهی آن نیز بسیار راحت و با زبانی شیوا است. برای علاقهمندان به طنز بسیار فوقالعاده است.»
مخاطب دیگری در ستایش کتاب می-نویسد: «یک کتاب مهم، ارزشمند و کاملاً جذاب. داستانها رویایی، تمثیلی، سمبولیک، متناقض، عجیب و غریب، آیینی ، زننده، پرشور، بسیار شخصی، بسیار طنز ، شیطانی و الهی هستند.»
کتاب با داستانی به نام «موش شهری که به روستا رفت» از جیمز تربر آغاز میشود: «یکی بود، یکشنبهای بود. موشی شهری بود که دلش برای قوم و خویشاش که یک موش روستایی بود تنگ شده بود. موش شهری تصمیم گرفت به دیدن فامیل روستاییاش برود. پس مخفیانه سوار قطاری شد که موش روستایی گفته بود درست دم ورودی ده، ایستگاه دارد. متاسفانه موش روستایی نمیدانست که این قطار یکشنبهها در بدینگتن توقف نمیکند. در نتیجه موش شهری مجبور شد یک ایستگاه آن طرفتر سوار اتوبوس شود تا در تقاطع سیبرت فامیلش را ملاقات کند.»
با داستانی به نام «گوسفند در لباس گرگ»، ادامه میدهد: «خیلی وقت پیش ـ البته نه خیلی خیلی وقت پیش ـ دو گوسفند بیباک تصمیم گرفتند پوست گرگ به تن کنند و به عنوان جاسوس نفوذی به گرگآباد بروند تا ببیند آن طرفها چه خبر است. آنها در روز جشن استقلال گرگآباد وارد آنجا شدند و دیدند که تمامی گرگها مشغول آواز خواندن در تالارها و رقصیدن در خیابان هستند. گوسفند اولی به دوستش که از خودش گوسفندتر بود گفت: «میبینی گرگها عین خود ما هستن. همش تو کار قر کمر و چهچه زدن. گمونم هر روز اینجا باید بساط جشن و پایکوبی برقرار باشه.» بعد روی یک صفحه کاغذ یادداشتهایی نوشت کاری که هیچ جاسوسی که شعورش از گوسفند بیشتر باشد انجام نمیدهد و بالایش نوشت «بیست وچهار ساعت در گرگآباد.»»
در قسمت دیگری از کتاب میخوانیم: «هیچ کس آنچه را که من در اینجا مینویسم نخواهد نخواند، کسی نخواهد آمد که به من کمک کند... کشتی من بدون سکان است، که توسط باد طغیانگر راه خود را مییابد و به عمیقترین مناطق مرگ میرود.»
یکی از نویسندگان این کتاب جیمز تربر است. جیمز تربر طنزنویس و هنرمند موفق آمریکایی در سال ۱۸۹۴ در شهر کلمبوس ایالت اوهایوی آمریکا به دنیا آمد. جیمز تربر را بعد از مارک تواین بزرگترین طنزپرداز آمریکا میدانند. چشمهای او در کودکی در تصادفی آسیب دید و بهتدریج ضعیف شد تا اینکه نابینا شد و در سال ۱۹۶۱ درگذشت، از او میراثی باارزشی از رمانها و قصههای کوتاه فراوان به جا مانده است. اوج فعالیت نویسندگی او مصادف با دورهی بحران اقتصادی آمریکا (۱۹۲۹-۱۹۳۹) بود. از دیگر آثار این نویسنده میتوان به کتابهای «شوخی» و «زندگانی من و روزگار سخت» اشاره کرد.