«دفترچههای کتاب فروش» کتابی در ستایش فضای کتابفروشی و لمس مداوم کتاب است. «دفترچههای کتابفروش» نوشتهی جلال برجس محوریتی بر یادداشتنویسی دارد.
کتابفروشی بستری عمیق و شاید بتوان گفت پرحاشیه، برای دوستداران ادبیات، نویسندگان و یادداشتنویسان است. کتابهای زیادی در ستایش مواجههی مداوم با کتاب و در کتابفروشی نوشته شده است. از داستان کتاب خمیر کردن «تنهایی پرهیاهوی» بهومیل هرابال تا «شکسپیر و شرکا»یی که جرمی مرسر در میان انبوه کتابها نوشت. «دفترچههای کتابفروش» نیز جزء همین آثار است.
فضای این کتاب در بستر خاورمیانه با فرهنگی شرقی است. باید این اثر را ورای فضای صرفی که نوشته شده نگریست. داستانها و یادداشتهای دفترچههای کتاب فروش تاکید بسیاری بر بستر تاریخی و وضعیت پیرامون خود دارد.
کریم اسدی اصل نیز با عنوان دفترچههای کتابفروش این اثر را در نشر مروارید منتشر کرده است.
ابولفضل تقیپور از نشر فرهنگ ایلیا نیز این کتاب را با عنوان دفترچههای مرد کتابفروش به فارسی برگردانده است.
در این میان یکی از کسانی که به بخشی از موضوع داستان هم اشاره کرده است، درباره رمان دفترچههای کتابفروش نوشته است:
«اولین کتابی بود که از ادبیات عرب میخواندم و چون فرهنگشان شبیه ماست، حس همزادپنداری بیشتری را از ما طلب میکند. داستان دربارهٔ فردی به نام ابراهیم است که امید به زندگیاش را از دست داده و به فکر خودکشی است؛ به همین دلیل میخواهد روز آخر زندگیاش را مرفه زندگی کند و بعد از آن روز که از خواب بلند میشود، از خودکشی منصرف میشود و در همین بین با دختری مواجه میشود و دختر برای اون دفترچهای میگذارد و ابراهیم با همتن دفترچه به جستجوی دختر میرود و... .
این خلاصه داستان یک ششم کتاب هم نمیشود؛ اما با این که این خلاصه به ظاهر طولانی، بخش کوچکی از داستان است ولی داستان الکن و کُند است و به درستی پیش نمیرود. کلا خواندن کتاب با اسمهای عربی و... برام تعجبآور بود و فکر کنم چون تجربه جدید بود، برام لذتبخش نیز بود.»
در قسمتی از این کتاب پُرهیاهو و خواندنی که میتوان گفت در نثر وامدار گابریا گاریسا مارکز هم هست، چنین میخوانیم:
«آرزو کردم کاش به هر دلیلی که صلاح میدید، به من دستور میداد از پاسگاه پلیس بیرون بروم، اما این اتفاق نیفتاد. بهسرعت به سمت درِ بازِ آن دفتر رفتم. داخل دفتر دو میز وجود داشت که روی هردویشان کامپیوتر بود. پشت یکی از میزها افسری با دو ستاره روی شانهاش نشسته بود و به مانیتورش نگاه میکرد. پشت میز دیگر مأمور پلیسی نشسته بود که سرگرم نوشتن روی کاغذ جلویش بود. با تردید در زدم. کسی به من جواب نداد. بار دیگر در زدم تا آنها را از حضورم آگاه کنم. افسر چشم از مانیتور برداشت و نگاه موشکافانهای به من انداخت. سپس با لحنی جدی گفت:
-بفرمایید. چه خدمتی از من ساخته است؟
درحالیکه تلاش میکردم جلوی لرزش صدایم را بگیرم، گفتم:
-شکایتی دارم.
افسر بار دیگر به مانیتورش چشم دوخت و از من پرسید:
-مشاجره؟
-نه قربان!
عینکش را از چشمانش برداشت و به من نگاه کرد. سیگاری درآورد و آن را روشن کرد. از سیگارش رشتهدود موجداری به سمت بالا رفت.
-خب، پس چه؟
-میخواهم دربارهی مجرم خطرناکی که ممکن است به کشور آسیب بزند، گزارش دهم.
افسر ناگهان از جایش برخاست؛ گویی صندلیاش آتش گرفته بود. به سمت در رفت و آن را با آرامشی ساختگی بست. مأمور دیگر نیز چشمانش را از روی کاغذ برداشت و با تعجب به من نگاه کرد. افسر به من دستور داد که بنشینم. خودش نیز روبهرویم نشست، سپس با صدایی آهسته، مانند کسی که بخواهد کودکی را فریب دهد تا اطلاعاتی را دربارهی کسی از زیر زبانش بیرون بکشد، گفت:
-خب، تعریف کن.
دنبال جملهی مناسبی گشتم تا با آن شروع کنم.»
جلال برجس در 1970 به دنیا آمد. این شاعر و رمان نویسی اردنی که سالها در بخش مهندسی پرواز کار کرده بود مسیرش را تغییر داد و به فعالیت در مطبوعات اردن و مدیریت مؤسسههای فرهنگی پرداخت. از همین رو جلال برجس هماکنون مدیر مؤسسهای ادبی به نام آزمایشگاه روایت اردن و مجری برنامهی رادیویی خانهی داستان است.
به جز دفترچههای کتابفروش، کتابهای شعر، مجموعهداستانها و رمانهای دیگری از او منتشر شده است. جلال برجس جوایز ادبی بسیاری برده است، او در سال ۲۰۱۹ به خاطر کتاب بانوان حواس پنجگانه در فهرست دریافت جایزه داستان عربی نیز قرار گرفته و مورد توجه بوده است.
اگر اولین بار است که از بوکلند خرید میکنید میتوانید کتاب دفترچههای کتاب فروش را با 25 درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوه خرید آنلاین کتاب میتوانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.
اگر به ادبیات داستانی علاقهمندید، به صفحه خرید رمان هم سری بزنید.