کتاب «اسباب خوشبختی» مجموعهای متشکل از 4 داستان کوتاه نوشته شده توسط «اریک امانوئل اشمیت» است که برای اولینبار، در سال 2010 منتشر شد. این اثر را میتوان از آن دسته نوشتۀهای دلنشین اشمیت دانست که روایتی با ضرباهنگ آرام و فضایی میان خیال و واقعیت دارند. «اسباب خوشبختی» شامل 4 داستان نسبتا به هم پیوسته است که در یک نقطه کانونی به هم وصل میشوند: ریتای مقدس؛ قدیسهای حامیِ دلایل ناامیدکننده! عناوین داستانهای این مجموعه بدین صورتاند: اسباب خوشبختی، بازگشت»، دستکش و بانوی گل به دست.
داستانهای این مجموعه خرده روایاتی هستند از زندگی مردمانی که ملال، حسادت، جاه طلبی، طمع در کار، فراموشی ارزش خانواده، عشق، نفرت و انتقام زندگیشان را پر کرده است. تمام این چهار نوشته، فضایی نسبتا تراژیک دارند و در عین حال، فضا و خط داستانی این روایات جایی میان خیال و واقعیت، مرگ و زندگی، نفرت و عشق و ملال و شور و شوق حرکت میکند. اریک امانوئل اشمیت با قلمی فوقالعاده دلانگیز و تفکر برانگیز به شرح و توصیف زندگی شخصیتهایی دست میزند که گویی، در عین اینکه در دنیای تخیلی و ادبی زیست میکنند، قرابت بسیار بالایی با زندگی تکتک ما دارند. اشمیت را میتوان استادی چیرهدست در تلفیق فلسفه و روانشناسی با زندگی روزمره و واکاوی احساسات و روان انسانهای معاصر دانست؛ به خصوص انسانهایی که درگیر یکنواختی و ملال زندگی شدهاند و شور و علاقه به زندگی و خانواده در آنها رنگ باخته است. علیرغم تراژیک بودن محتوای داستانها، با خواندن این کتابها میتوانید از دریچۀ دیگری به زندگی شخصی و خانوادگی خود نگاه کنید و به طرز متفاوتی به زندگی خود عشق بورزید.
یکی از خوانندگان فارسیزبان این کتاب در سایت گودریدز، در باب توصیف این کتاب چنین نوشته است: «از خواندن هر چهار داستان این کتاب کمحجم لذت بردم. هرکدام از داستانها بحث جداگانهای میطلبید و جذابیت خاص خودش را داشت. داستانهایی که قطعا سبب تفکر و تأمل مخاطب در مورد زندگی و مسائل مرتبط به آن خواهند شد. نمیتوانم بگویم دقیقا کدام داستان تاثیر بیشتری بر من داشت، شاید «دستکش» و یا «بازگشت»، اما هر چهار داستان سوالاتی را در ذهنم ایجاد کردند. خلاصه اینکه، اگر از خواندن داستان کوتاه لذت میبرید و به دنبال فلسفۀ پیچیده یا جملات قصار خاصی در اینطور داستانها نیستید، خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد میدهم.»
یکی دیگر از کاربران در سایت گودریدز علیرغم نقد این کتاب، از ویژگیهای منحصربهفرد آن چنین میگوید: «کاوشهاى اشمیت در شخصیت آدمها و روابط همیشه از نظر من بینظیر بوده و میماند، اما شاید این 4 داستان را به زیبایى و تأثیرگزارى باقى آثارش ندیدم. هرچند که بهنظرم لایههاى پنهان زیادى را به خواننده سپرده بود و در داستانها پرده از همه چیز برنداشته بود تا ما بتوانیم ادامه داستان را درون خودمان داشته باشیم.»
2 نمونه از زیباترین تصویرسازیها و توصیفات این کتاب را در 2 پاراگراف بعدی با هم بخوانیم: «یک روزی دیدم که صائقهای به درختی افتاد. خودم رو خیلی نزدیک به این درخت احساس کردم. یک زمانی هست که آدم میسوزه، آدم خودش رو میسوزونه، حس قویایه، شگفتانگیزه. بعدش فقط خاکستر باقی میمونه. هرگز دیده نشده که کندۀ درخت، حتی زنده، تبدیل به درخت کامل بشه.»
«طوری به صحبتهای سطحی من گوش داد، که انگار ورای سبکسری، حاکی افکار عمیقی بود. این نگاه جستوجوگر باعث شد که موضوع صحبت را عوض کنم و بعد هم از اتاق بیرون بروم، چون دلم نمیخواست موضوع تفحص و تحقیقش باشم. هر چند که حسن اصلی شوهرم توجه بیش از حدش به من است، اما گاهی تحملش برایم دشواره. هر جملهی بیاهمیتی که به زبان میآورم موشکافی، تجزیه و تحلیل و تعبیر میشود تا جایی که گاهی به شوخی به دوستانم میگویم که احساس میکنم با دکتر روانکاوم ازدواج کردهام.»
درجایی از داستانها نیز اشمیت جملهای عاشقانه و بسیار عمیقی را از زبان یکی از شخصیتهایش بیان میکند: «صحبتها روالی شیرین یافت. میخواست دربارهی من همهچیز رو بدونه و من هم همینطور، با این حال احساس میکردیم که هدف ملاقات ما تعریف گذشتهها نیست بلکه خلق کردن زمان حال است.»
«اریک امانوئل اشمیت» داستاننویس، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویسِ بسیار سرشناس فرانسوی-بلژیکی است. او مدرک دانشگاهی خود را در مقطع دکتری در رشتۀ «فلسفه» اخذ کرده است. او در سال 1989 طی اتفاقی ناگوار، از همراهان خود در صحرای بزرگ آفریقا جدا میافتد و یک مدت طولانی را سرگردان در این صحرا میگذارند. این تجربه، به طرز چشمگیری زندگی او را تغییر داد و موجب شد؛ تا جایی که خود او مدعی است در آن برهه به یک سفر معنوی رفته و شرح جزئیاتش را در کتاب «شب آتشین» آورده است. از آن پس، اشمیت به نویسندگی روی میآورد و در کمال ناباوری، حتی اولین نمایشنامهها و داستانهایش با استقبال بینظیر مخاطبان مواجه میشود. از جمله آثار مهم او میتوان به کتابهای «مهمان ناخوانده»، «خرده جنایتهای زناشویی» و «سگ» اشاره کرد.