ریچل هالیس، نویسندهی کتاب «انتظارش را نداشتم» تا کنون دو بار عنوان پرفروشترین نویسندهی نیویورک تایمز را از آن خود کرده است. او در کتابش که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد، یادآور میشود که همهی انسانها به نوعی غم، از دست دادن، ناامیدی، خیانت، بیکاری و... را در زندگی تجربه میکنند و چیزی که اهمیت دارد نحوهی مواجه شدن با این پیشامدهاست.
ریچل هالیس به مخاطبان خود که اکثرا زنان و دختران هستند، نشان میدهد چگونه میتوان شرایط بحرانی را پشت سر گذاشت و از لحظات سخت زندگی تجربیاتی خوشایند به دست آورد. کتاب وقتی انتظارش را نداشتم با شرحی از سرگذشت زندگی و بحرانهای شخصی نویسنده آغاز میشود که شاید برای ما آشنا به نظر برسد. در ادامه راهکارهایی برای عبور از این بحران یا شرایط مشابه ارائه میشود که نگرش جدیدی به همراه دارند. کتاب «انتظارش را نداشتم» را هدیه جامعی به فارسی برگردانده شده و انتشارات کتاب کولهپشتی آن را به چاپ رسانده است.
نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب انتظارش را نداشتم چیست؟
«هیچکس دیگری بهجز راشل حتی به فکر نوشتن کتاب در طی یک بیماری همهگیر نبود، اما او به امید کمک به دیگران در زمانی بسیار دشوار این کار را انجام داد. من روزانه احساسات بسیار سنگینی از احساس گناه و غم را تجربه میکردم و هیچچیز کمکی نمیکرد. من این کتاب را دو بار خواندم تا تمرینات آن را کامل کنم. این کتاب نجاتدهندهی زندگی من بود و واقعاً به من کمک کرد احساس آرامش کنم و بتوانم احساساتم را درک و پردازش کنم. شاید چون من مادر نیستم همهی داستان های راجع به مادران را درک نکردم، اما شنیدن آنها واقعا کمک کرد. من صادقانه از این کتاب بسیار لذت بردم و اگر در شرایط سختی به سر میبرید، واقعاً فکر میکنم که میتواند به شما کمک کند.» جملات بالا نظرات یکی از خوانندگان «کتاب انتظارش را نداشتم» بود.
شاید خواندن چند جمله از متن کتاب انتظارش را نداشتم برایتان جالب باشد: «وقتی دختربچه بودم باور داشتم که اگر دانهی هندوانه را بخوریم در شکممان هندوانه رشد میکند. باور داشتم که اگر دانهی سیب را بخوریم بلافاصله میمیریم. روزی روزگاری براساس مقالات علمی باور داشتم که پلوتون یک سیاره است، اما بعدها معلوم شد که فقط یک سیارهی کوتوله است که گوشهای از منظومهی شمسی تغییر شکل میدهد. فکرش را بکنید... در گذشته چند موضوع را بهطورقطع باور داشتید که حالا اشتباه، تقلبی و غیرطبیعی از آب درآمدهاند؟ احتمالاً شما هم زمانی به چیزهایی باور داشتید که حالا مسخره و خندهدار بهنظر میرسند. اما آن زمان اصلاً مسخره نبودند، از نظر شما حقیقت داشتند، حقایقی که بر مبنای واقعیت شکل نگرفته بودند؛ بلکه بر اساس دیدگاه شما به جهان ایجاد شده بودند. دوستان من، آن دیدگاه همان چشمانداز شماست.»
در جایی دیگر از کتاب میخوانیم: «وقتی انسانها وارد دوران سخت میشوند به دو شکل واکنش نشان میدهند. یا از آن بهتر بیرون میآیند یا بدتر. غیرممکن است که وارد جهنم شوید و به همان شکل سابق از آن بیرون بیایید. هیچکس نمیتواند بدون صدمه دیدن از میان آتش عبور کند. یا خاکستر میشوید یا با شعلههای آتش ورزیده میشوید و به شکل جدید از آن بیرون میآیید.»
«این حقیقت دارد که آنچه در دوران بحران میسازیم، اغلب قویترین و محکمترینها هستند. چون ناچار بودن باعث میشود واضحتر ببینید و بهتر فکر کنید. هیچوقت بهدرستی نمیدانیم که زندگی از امروز تا فردا چه تغییراتی خواهد کرد، حتی از این ساعت تا ساعت بعد را هم خبر نداریم. هیچوقت به طور واقعی قادر به پیشگویی آینده نبودهایم. میخواهم متوجه شوید که شما هیچوقت کنترل زندگی را از دست ندادهاید... چون اصلا از همان ابتدا کنترل دست شما نبوده است. آنچه داشتید احساس اطمینان کاذب به تواناییهایتان در کنترل دنیای اطرافتان بوده است. وقتی اتفاقی رخ میدهد و این باور را تحت شعاع قرار میدهد، وقتی بحرانی این باور را درهم میشکند، نتیجهاش میتواند شما را شوکه کند و توانایی ادامه دادن را از شما بگیرد.»
حتما نام کتابهای «شرمنده نباش دختر» و «خودت باش دختر» را شنیدهاید یا جلد آنها را در جایی دیدهاید. این دو کتاب که جزو پرفروشترینهای نیویورک تایمز هستند نیز نوشتهی ریچل هالیس بوده و در کنار دیگر اثرهای او شهرت و محبوبیت زیادی برایش به ارمغان آوردهاند. هالیس دغدغههای فراوانی دارد؛ از جمله کمک به خودشناسی و خودباوری زنان و دخترانی که در سایهی نقش مادر، همسر و دختر محو شده و چندان مجالی برای شناخت و پرداختن به خودشان ندارند. هالیس بنیانگذار و مدیرعامل شرکتی خصوصی است که در حوزهی مسائل حقوقی برای زنان فعالیت میکند.