کتاب «من او را دوست داشتم» اثر نویسندهی فرانسوی، آنا گاوالدا است. این کتاب را الهام دارچینیان به فارسی بازگردانی کرده و نشر قطره به چاپ رسانده است. رمان درونمایهای عاشقانه دارد و با زبانی ساده و روان روایت میشود به طوری که خواننده میتواند خود را در کنار شخصیتها حس کند.
داستان از جایی شروع میشود که آدرین به همراه همسرش کلوئه و دو فرزندش، زندگی خوبی را پشت سر میگذارند اما روزی تصمیم میگیرد زن و فرزندانش را ترک کند. او درحالی آنها را رها میکند که میخواهد با معشوقهی خود زندگی جدیدی را آغاز کند. کلوئه که از لحاظ روحی دچار شکست روحی سنگینی شده است، همراه دو دخترش پاریس را ترک و به خانهی پدر و مادر شوهرش میرود. پدر شوهرش، یعنی پییر، برای آنکه حالشان بهتر شود از آن-ها میخواهد تا به خانهی ییلاقیشان در جنگل بروند و در آنجا وقت بگذرانند. پییر مدام با نوههایش بازی و با عروسش شروع به صحبت میکند تا قدری او را آرام کند. آن دو گفتوگویی طولانی آغاز میکنند و ادامهی داستان، مکالمات کلوئه و پییر است. آن دو دربارهی خیانت و علت رفتن آدرین، خیانتی که پییر در گذشته کرده، وفاداری و احساسات سخن میگویند.
در این داستان زنی که به او خیانت شده در مقابل پدرشوهری که خیانت کرده قرار میگیرد. این داستان به روابط انسانی و مفهوم خیانت میپردازد. آنا گاوالدا، «من او را دوست داشتم» را با الهام از زندگی شخصی خود و شکستش در رابطهی مشترک به نگارش درآورده است.
زهرا، یکی از خوانندگان کتاب، در سایت گودریدز نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «کتاب فوق العادهای بود. بیش از تصورم روی من اثر داشت. ذرهذره این کتاب رو درک کردم و فهمیدم. ندرتا کتابی تا این حد برام واقعی جلوه کرده. آدمهایی واقعی، دردهایی واقعی، تصمیمهای واقعی... پر از زنده بودن ، خالی از شعارهای زیبا و دروغین. این کتاب رو واقعا دوست داشتم.»
فاطمه، یکی دیگر از مخاطبان کتاب، در سایت فیدیبو چنین نظری را درباره تجربهی خواندن کتاب داده است: «کتاب خیلی خوبی بود. به نظر من بهتون این توان رو میده که در هر شرایطی وضعیت شخص مقابل رو هم در نظر بگیرین. این هم باعث میشه همدیگرو بیشتر درک کنیم. درضمن به نظر من بهترین اثر آناگاوالدا هم هست.»
«کتاب زیبایی هست از نظر بیان عمق احساسات آسیبدیدهی فردی که رها شده و خیانتدیده عالی هست. دید متفاوتی نسبت به خیانت و جدایی داره که به نظرم فقط متفاوت بودنش جالبه و الزاما درست نیست، خواننده رو خیلی درگیر موضوعی که مطرح کرده میکند. ولی من با وجود اینکه چنین چیزی رو تجربه نکردم به عنوان یک فردی که از بیرون به روابط زوجها نگاه میکنم و با وجود توصیفات زیبا و مثالهای منطقی پدرشوهر قهرمان از زمینههای ایجاد بیعلاقگی، نمیتوانم به ترککننده رابطه حق بدم.» این نظر آزاده در سایت فدیبو بود.
قسمتی از کتاب که در ادامه میخوانید، جملات تأملانگیزی دربارهی زندگی هستند: «زندگی حتی وقتی انکارش میکنی، حتی وقتی نادیدهاش میگیری، حتی وقتی نمیخواهیاش از تو قویتر است، از هر چیز دیگری قویتر است. آدمهایی که از بازداشتگاههای کار اجباری برگشتند دوباره زاد و ولد کردند، مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند، که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانههایشان را دیده بودند، دوباره دنبال اتوبوسها دویدند، به پیشبینیهای هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهایشان را شوهر دادند، باور کردنی نیست اما همینگونه است. زندگی از هر چیز دیگری قویتر است.»
جملاتی که در ادامه میخوانید، شاید جایی در شبکههای اجتماعی توجهتان را جلب کرده باشند: «باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد. آن قدر که اشکها خشک شوند، باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد. به چیز دیگری فکر کرد. باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد.»
وقتی پییر شروع به درد و دل با کلوئه میکند، چنین جملاتی را بر زبان میآورد: «این کفشها او را خوشحال میکرد... دارم سعی میکنم اشتباهات قبلیام را در مورد نسل جدید تکرار نکنم... حتی اگر سی سال پیش هم این جور جاها بود، امکان نداشت کریستین و آدرین را به چنین جاهایی بیاورم. هیچ وقت! و حالا از خودم میپرسیم چرا... چرا آنها را از این نوع خوشیها محروم میکردم؟ مگر در آخر چقدر برایم خرج داشت؟ چه میشد اگر پانزده دقیقه به من بد میگذشت؟ این یک ربع در مقابل صورت خندان بچه ها چه ارزشی دارد؟»
آنا گاوالدا، رماننویس و معلم فرانسوی است. او در سال 1970در حومهی پاریس به دنیا آمد. آنا پس از جدایی از همسرش، زندگی خود را وقف ادبیات کرد. درونمایهی آثار گاوالدا را مسائل احساسی و اجتماعی تشکیل میدهد و روان بودن متن یکی از ویژگیهای آثارش است.
کتاب «من او را دوست داشتم» در سال 2002 برای اولین بار چاپ شد و مورد توجه خوانندگان قرار گرفت. گاوالدا دربارهی کتابش میگوید: «من این کتاب را دوست دارم، نسبت به آن احساس غرور میکنم.» از دیگر آثار ترجمه شدهی وی میتوان به «دلم میخواهد گاهی در زندگی اشتباه کنم»، «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» و «با هم همین و بس» اشاره کرد.