-
در این مطلب میخوانید:
گفتن از آثار صادق هدایت، گفتن از ادبیات داستانی معاصر ایران است. پیش از او جمالزاده داستانهای امروزیاش را نوشته و منتشر کرده بود. زبان نزدیک به قدما، شوخیهای ایرانی و نقدهای لفافهدار جمالزده به مذاق اهل خواندن خوش آمده بود. با حضور هدایت در عرصهی داستاننویسی و در همان ابتدای مسیر، خطی تازه برای داستانها رقم خورد. شناخت آثار هدایت، وزنِ حضور او در ادبیات ایران و نگاه به تفکر رایج در متون او، کاریست کارستان. برای این نوشته به چند نقطه از زندگی و آثار صادق هدایت سر خواهیم زد. شما میتوانید به صورت غیر حضوری و به راحتی از خانه اقدام به خرید آنلاین کتاب از سایت بوک لند نمایید.
زندگینامهی صادق هدایت
کوچکترین پسرِ هدایت قلی خان و زیورالملوک به سال هزار و دویست و هشتاد و یک در تهران متولد شد و نام او را «صادق» گذاشتند. جد بزرگ او «رضا قلی خان هدایت طبرستانی» از مردمان معروف عصر ناصری و نویسندهی کتاب «اجمل التواریخ» بود. خاندان ریشه گرفته در قاجار در عصر پهلوی نیز از سیاستمداران و نظامیان بودند.
هدایت میگوید اولین آشناییاش با ادبیات جهان در مدرسهی فرانسوی «سنلویی» که در آنجا تحصیل میکرد، بوده است. کشیش مدرسه درس فارسی میداده است و اوست که هدایت را با ادبیات جهان آشنا میکند.
او در حدود بیست سالگی گیاهخوار میشود و تا آخر عمر گیاهخوار میماند. خانواده و دوستانش بارها برای ترک گیاهخواری به او اصرار میکنند، ولی هدایت گیاهخوار میماند و معتقد میشود که انسان اگر بخواهد جنگ نکند باید اول دست از کشتن و خوردن حیوانها بر دارد. او در سال 1305 کتاب «فواید گیاه خواری» را در برلین به چاپ میرساند. در همین سال بود که او با اولین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج، راهی بلژیک شده و در رشتهی ریاضیات محض شروع به تحصیل میکند. او سودای فرانسه-پاریس را در سر دارد با دوندگی بسیار و تغییر رشته، بورسیهاش را از بلژیک به پاریس عوض میکند.
هدایت تحصیلاتش را نصفه رها میکند، در ایران کارمند بانک ملی میشود، آنجا را نیز رها میکند و در هزار و سیصد و پانزده راهی هند و فراگیری زبان پهلوی میشود. حاصل، ترجمهی کتاب معظم «کارنامه اردشیر پاپکان» از زبان پهلوی به فارسیست. او پس از برگشت به ایران، از بانک ملی استعفا داده و در وزارت فرهنگ استخدام میشود.
بوف کور
بوف کور از بهترین آثار هدایت است. نه تنها این اثر در میان آثار هدایت میدرخشد، که باید گفت این اثر در نثر معاصر و داستان نویسی مدرن ایران یک چراغِ راه یا یک چتر است که این همه سال ادبیات داستانی ایران را در زیر خود جای داده است.
بیشتر بخوانید: بهترین کتاب های برنده جایزه نوبل که باید بخوانید
بوف کور یک مونولوگِ سورئال است که از زبان راویای پریشان احوال نوشته شده است. این تکگویی چنان در احوال آدمی و تفکراتش عمیق میشود و با ایجاد سمبلهایی و نشانههایی خواننده را درگیر به خود میکند که به اعتقاد اکثریت پردههای این کتاب با خواندن بیشتر از یکبار از پس چشم خواننده فرو میافتند. چه بسا که حتی فرو نمیافتند، اما لذتی که در جملات رمان به کام مخاطب ریخته میشود و تلخ و گس بودن تصاویر کتاب حتی، نشانی از ابهت اثر و ماندگاری اوست.
هدایت در بمبئی بوف کور را که در پاریس نوشته است، دستنویس در پنجاه نسخه به چاپ میرساند و برای دیگران مثل مجتبی مینوی در لندن یا محمدعلی جمالزاده در ژنو میفرستد. نکتهای جالب در این نسخه وجود دارد و آن اینکه هدایت نوشته بود «چاپ این اثر در ایران ممنوع است».
و این نکته کاملا درست است و از 1315 که این کتاب در کمترین تیراژ در هندوستان به چاپ میرسد، تا سال هزار و سیصد و بیست که در ایران به دست «روزنامه ایران» سپرده میشود و به صورت پاورقی به چاپ میرسد، برای هدایتِ ممنوعالقلم شده در زمان حکومت پهلوی اول، هیچ امیدی به چاپ این کتاب نبوده است. یک سال بعد روزنامهی ایران بوف کور را به صورت کتاب به چاپ میرساند. تفاوتهایی در متن بمبئی با متن پاورقی و متن چاپ شده توسط روزنامه ایران وجود دارد. متن چاپ شده به صورت کتاب توسط روزنامه ایران قبل از چاپ، مورد تجدید نظر صادق هدایت قرار گرفت و از این رو این چاپ را از نسخ قبل از خود معتبرتر میدانند.
آندره برتون، نظریهپرداز سورئالیسم و موسس جنبش فراواقعنگری، این اثر هدایت یعنی بوف کور را از بیست کتاب شاهکار دههی دوم قرن بیستم میداند.
سه قطره خون
این مجموعه داستان که در سال 1311 منتشر شده میتواند یکی از بهترین آثار صادق هدایت باشد. داستان سورئال سه قطره خون که نام کتاب را هم از این داستان نهادهاند در یک تیمارستان میگذرد و مسمطی از زبان یکی از دیوانگان خوانده میشود که بسیار جالب است:
دریغا که بار دگر شام شد سراپای گیتی سیهفام شد
همه خلق را گاهِ آرام شد بجز من که رنج و غمم شد فزون
جهان را نباشد خوشی در مزاج بهجز مرگ نبود غمم را علاج
ولیکن در آنگوشه در پای کاج چکیدهست بر خاک سه قطره خون
کارکرد یک «مسمط» فارسی در جانمایهی یک داستان فراواقعگرای ایرانی، یکی از نقاط درخشش این اثر است.
از مجموعه داستان سه قطره خون میشود به حضور داستان کوتاه معروفی چون «داش آکل» اشاره کرد.
داستانی که با روایت سینمایی مسعود کیمیایی _هم در ادبیات و هم در سینما_ اثری شاخص است.
ترانههای خیام
اولین تصحیح معتبر رباعیهای خیام به دست صادق هدایت در سال 1313 با نام ترانههای خیام به چاپ رسید.
ترانههای خیام تحقیقات صادق هدایت است که 143 رباعی خیام به همراه دو مقاله و یک مقدمه جمعآوری و منتشر شده است و هدایت در اصالت این ابیات جای شک نمیبیند. در زمینهی رباعیات خیام نسخ بسیاری وجود دارد که محققان همه این آثار مدعی اصالت ابیات هستند. اما خواندن مقالههای هدایت در این اثر و ابیات آورده شده توسط او حائز اهمیت است.
زنده به گور
در هشت داستان کوتاه این مجموعه داستان نگاه هدایت به اجتماع و تیغ تیز نقد او بر پوسیدگیهای رسوم و فرهنگ عامه کاملن به چشم میخورد. در داستانهای «حاجی مراد»، «مرده خورها» و «آبجی خانم» تصویر و روایت عامهی مزور ، حرف جابهجا کن یا ریاکار را به لُختترین حال دیده میشود. زنده به گور صادق هدایت تاکنون دو بار به انگلیسی، فرانسوی، ارمنی و کرهای ترجمه شده است.
حاجی آقا
این اثر داستانی که زمان وقوع آن در مدت اشغال ایران در جنگ دوم جهانی است، اثری بسیار نقادانه است و آن را از این حیث در مجموعه آثار صادق هدایت جای میدهد که هدایت در تصویر حاجیآقای داستان و دیگر افراد حاضر، به زیبایی از اصطلاحات فرهنگ عامه استفاده نموده و تغییر لحن شخصیت حاج ابوتراب در رویارویی با افراد مختلف، به زیبایی چیدمان و تحریر شده است. نقد هدایت در این کتاب کاملا سیاسی اجتماعی است و تیغ طنزآمیز او بر صورت اتفاقات ویرانگر آن سالها خطی عمیق میکشد. «مجتبی مینوی» دربارهی حاجی آقای هدایت معتقد است که نویسنده عینک تماما سیاهی را به دست جامعه ایرانی داده تا با آن کشور و مردم خود را ببینند. و معتقد است که تصویری که هدایت از فساد و خرابی ایران نشان داده است، آن قدر خجالت آور است که باعث ناامیدی انسان میشود.
سگ ولگرد
آخرین مجموعهی داستانی که هدایت منتشر کرده است. داستان ابتدایی که نام کتاب هم از اوست داستانیست نهاده شده در جان یک سگ. «پات» سگِ رفیق گم کردهای که روحی انسانی دارد و در آرزوی برگشت به کودکیست.
نگاه روانشناختی هدایت در داستان «بنبست» مورد توجه و تعاویل بسیاری از بزرگان فرهنگ است. شخصیت «شریف» قهرمان داستان و آن بطالت بیزارگونهاش از خود و زندگی، رمق دوبارهاش در دیدار با پسرِ دوست در دریا غرق شدهاش و نیز حملهی دوبارهی بدشگونی به زندگیاش، او را دوباره و بیشتر بیزار و از خود فراری میکند.
اینها که گفته شد تنها دربارهی دو داستان از این مجموعهی هشت داستان است.
داستان کوتاه سگ ولگرد به زبانهای فرانسوی، آلمانی، ترکی استانبولی، انگلیسی، ارمنی، بلغاری، قزاقی و دوبار به زبان کردی، ترجمه و منتشر شده است.
مرگ
از مرگ هدایت گفتن خود داستانیست. انگار نویسنده تصمیم داشته است آخرین حکایت را به جامهی عمل درآورد. هدایت سالها پیش در پاریس خود را به رودخانه میاندازد و نجات مییابد. اما این بار بیگدار به آب نمیزند. برای رفتن فکر میکند و نقشه میکشد. تمام درزهای پنجرهها را با دقت و صبوری پنبه اندود میکند که گاز در آشپزخانه بماند و کار خودش را بکند. از روزهای قبل شروع به سوزاندن دستنوشتهها و داستانهای منتشر نشدهاش میکند. حالا که خانه را برای رفتن مهیا کرده، در روز موعود اصلاح میکند، لباس تمیز پوشیده، در کف آشپزخانه بستری میاندازد، گاز را باز کرده و دراز میکشد. تمام.
اما برای داستاننویسی در جایگاهِ صادق هدایت اینجا انتهای داستان آخر نباید باشد. هدایت روی میز خانه یک یادداشت گذاشته است. آخرین یادداشت صادق هدایت چنین است: «دیدار به قیامت ما رفتیم و دل شما را شکستیم همین» تمام این جملهی بی نقطه، بی ویرگول، بی قائده، برای ماندگان نوشته شده است و بارِ طنز و تلخ دارد. پیشگویی شما درست است آقای هدایت. دل ما شکست.
بیشتر بخوانید: کتابهایی با محوریت داستان واقعی
کلام آخر
این جملات و هزاران جملهی دیگر از هدایت گفتن کم است. صادق هدایت همان «هادی صداقت است»، همان قضیهنویس «وغوغ صاحاب»، همان نقاش صاحب آهو است، همان کسیست که زیست کوتاهاش راهی بلند شد برای ادبیات ایران زمین.
نظرات کاربران