«اما من دوستش دارم!» جملهی عجیبیست که ممکن است ما از زبان نزدیکانی بشنویم که گرفتار عشق شدهاند، چیزی که بسی از استدلالهای عقلانی را زیر سوال برده و چیدمان منطقی زندگی را تغییر میدهد، «رسالهای درباب عشق و مرگ» به این موضوع پرداخته است که فرد عاشق دقیقا چه چیز را از سر میگذراند که حاضر است هرچیز را از دست بدهد، الا دلبستگیاش به معشوق. «رسالهای درباب عشق و مرگ» به رویهی ناشناس عشق، مرگِ از عشق میپردازد.
این رسالهی پاتریک زوسکیند در نسخه اصلی درکنار فیلمنامهای از او منتشر شده است با نام «جستجو و کشف عشق»؛ اثری سینمایی که بهعنوان این کتاب کوچک و عمیق نیز نزدیکی دارد. نگاه فلسفی این نویسنده به عشق و مرگ در فضایی شبیه به هم شرح داده میشود، مثالهایی را از دل ادبیات و اسطوره بیرون کشیده و همچنین با تعابیر مدرن و مثالهایی از اکنون آن را بسط و تحلیل کرده است.
سوژهی عشق همواره برای بشر مهم، عمیق و ستودنی بوده است. نظریهپردازان، نویسندگان و فلاسفه نیز به سراغ آن رفته، بر آن پژوهش کردهاند تا بشر را در عشق ورزی بیشتر بشناسند، در این رساله نیز واکاویهایی چنین صورت گرفته است: «عشق ظاهرا چیز رازگونهای دارد، چیزی که نمیتوان دقیقا شناخت و هر توضیحی برای آن ناتمام میماند. بیشک همین را درباره انفجار بزرگ و چگونگی وضعیت هوا در پانزده روز آینده نیز میتوان گفت. با این همه نظریهی انفجار بزرگ و پیشبینیهای وضع هوا، توجه شاعران و مخاطبانشان را خیلی کمتر جلب میکند تا مسائل مربوط به عشق. در نتیجه عشق چیزی فراتر از این جنبه رازآلود دارد. هر انسانی آن را موضوعی میداند که اهمیتی حیاتی دراد و دیگر نمیتوان گفت که این موضوع فقط امری شخصی است؛ چندان که خود ستارهشناس نیز اگر عاشق شود، برای خاستگاه کیهان تره هم خرد نمیکند؛ هواشناسی حتی بدتر از این است.»
در طول تاریخ و ادبیات مثالهایی بیبدیل از عنوان عاشق وجود دارد که بررسی روانشناختی آنان نیز اهمیت ویژهای دارد: «مسلم است که نمیتوان با فرد عاشق گفتمانی عقلانی داشت، خصوصا دربارهی ابژهی عشقاش. خیرخواهانهترین هشدارها، استدلالهای انکارناپذیر و نکات آشکارا درست در مقابل یک «اما»ی بزرگ به زانو میافتند: «اما من دوستش دارم!». کم نیستند دوستیهای قدیمی و روابط محکمی که به خاطر همین مساله از هم میپاشد. فرد عاشق گوشاش بدهکار این حرفها نیست. حاضر است از همه چیز بگذرد، الا دلبستگیاش به محبوب، و از تمام اطرافیاناش هم میخواهد به خاطر این دلبستگی ایثار کنند.»
از پاتریک سوزکیند اطلاعات زیادی در دست نیست، او در سال 1949 در شهری نزدیک به مونیخ آلمان به دنیا آمد، در رشتهی تاریخ قرون وسطی تحصیل کرد و کم کم به انزوایی روی آورد که برایش مملو از نوشتن و تولید بوده است. فیلم سینمایی «عطر، داستان یک قاتل» به کارگردانی تام تیکور در سال 2006 ساخته شد، از یکی از رمانهای برجستهی پاتریک سوزکیند به همین نام اقتباس شده است.