کتاب «بر امواج (Surfacing)»، نوشته «مارگارت آتوود» اولینبار در سال ۱۹۷۲ میلادی منتشر شده است. نسترن ظهیری این کتاب «بر امواج» را ترجمه و انتشارات ققنوس آن را منتشر کرده است.
کتاب بر امواج یک رمان پلیسی- روانشناختی هیجانانگیز است که داستان زنی هنرمند و با استعداد را روایت میکند. زنی که در جزیرهای دورافتاده در شمال کِبِک (یک استان در کانادا) به جستوجوی پدر گمشدهاش میپردازد. او که با معشوقش و یک زوج جوان دیگر راهی سفر میشود، به زودی خود را اسیر یک محیط منزوی میبیند. جایی که ازدواج شروع به ازهمپاشیدگی میکند و خشونت و مرگ نیز مانند آتش زیر خاکستر، در کمین هستند!
در ادامه نظر بعضی از خوانندگان که در گودریدز و کتابراه دیدگاه خود را ثبت کرده بودند، با هم میخوانیم. خوانندهای مجذوبیت خود به کتاب را چنین توصیف میکند: «من هرگز لذت ملاقات با او یا حتی شرکت در یکی از کنفرانسهای پرجمعیت او را نداشتم. تاسف بزرگ...! اما خواندن کتابهای او مانند افتادن بر روی یک بالشت مخملی است. آنقدر آرام که متوجه هجوم حشرات در زیر پوستتان و خزش آنها نمیشوید!»
آزاده پورکریمی از تفاوت این رمان با بقیه رمانها میگوید. همان چیزی که باعث شده است جذب این رمان شود: «رمانی بسیار متفاوت و عجیب که با یکبار خواندن شاید متوجه نکات اصلی آن نشوید. داستانی بسیار ظریف و عاطفی با نثری روان. از خواندن آن پشیمان نمیشوید. تقابل گذشته و حال و هراس از آینده!»
مخاطب دیگری با تاکید بر زبان استعاری کتاب مینویسد: «داستان از دست دادن و مبارزه برای هویت در اطراف یک دریاچه دورافتاده کانادا در دهه 60 میلادی است. داستان خود راوی به طرز وسوسهانگیزی متناقض است و همیشه در ابتدا مشخص نیست که او به معنای واقعی کلمه صحبت میکند یا زبان استعاری دارد. در این کتاب نمادهای زیادی وجود دارد مانند انواع مختلف درختان و حالات آنها. (درخت زنده، کَنده، خاکستر، خاکاره). همچنین یک مضمون قوی ضدآمریکایی و ضداستعماری وجود دارد و آن هم علیه کسانی که میخواهند بیابان را تصرف و خراب کنند.»
در بخشی از کتاب میخوانیم: «قبل از این که من به دنیا بیایم برادرم رفته بود زیر میز یکی از همین رستورانها و دستهایش را به پاهای پیشخدمتی مالیده بود که داشت غذا میآورد؛ سالهای جنگ بود و پیشخدمت جوراب ساق بلند ریون نارنجی براقی به پا داشت، برادرم به عمرش از این چیزها ندیده بود، آخر مادرم هیچ وقت اینطور جورابی نمیپوشید. یک سال هم چون کفش نداشتیم کل پیاده رو را پابرهنه توی برف دویدیم، چون تابستان قبلش کفشهایمان دربوداغون شده بودند. سوار ماشین که شدیم پاهایمان را پتوپیچ کردیم، وانمود میکردیم مجروح شدهایم. برادرم گفت آلمانیها پاهایمان را تیرباران کردهاند.» در متنی که خواندیم، با نثر نسبتا ساده کتاب روبهرو شدیم که بازنمایی خاطرات خودمان از دوران کودکی است.
در جایی دیگر از کتاب میخوانیم: «عکسهای دوران مدرسه، صورت من و چهل دانشآموز دیگر که کنار هم به صف شده بودیم و معلمهای عظیمالجثه که عین برج بالای سرمان سایه انداخته بودند. همیشه خیلی زود خودم را در عکسها پیدا میکردم، همیشهی خدا یا توی عکسها تکان خوردهام یا رویم سمت دیگری بوده. بعد از آن نوبت به عکسهای براق رنگی رسید، پسرهای فراموششدهی جوشجوشی و سرخ و سفید؛ و من با لباسهای شقورق، دامن پفدار و تورتوری، که عین کیک تولد لایهلایه بود، بالاخره توی این عکسها متمدنانه لباس پوشیده بودم، محصول نهایی آماده بود. مادر میگفت: «عزیزم، خیلی خوشگل شدهای.» انگاری خودش باورش شده بود؛ اما من قانع نمیشدم، همان موقع هم میدانستم نظر او مثل باقی مردم عادی نبود.»
در بخشی دیگر، راوی به حالات درونی خود میپردازد و چنین مینویسد: «نه ردی یافته بودم نه حقیقتی، نمیدانستم این اتفاقها کِی در وجودم رخ دادند. آن روزهایی که در عکس ثبت شدم خوب بودم؛ اما پس از آن اجازه دادم وجودم دو تکه شود...»
مارگارت اتوود ( (Margaret Atwoodنویسنده مشهور کانادایی است. او در سال 19۳۹ در اتاوا (شهری در کانادا) به دنیا آمد. رمان بر امواج که سفری به شهر کِبِک است، الهام گرفته از دوران کودکی اوست. پدر اون حشرهشناس بود و مارگارت بخشی از دوران کودکی خود را در این منطقه گذراند. او همچنین جوایز متعددی از جمله جایزه بوکر، جایزه فرانتس کافکا و جایزه استوریاس را برنده شده است. از کتابهای دیگر او میتوان به «آدمکش کور» ، «آزادی» و «سرگذشت ندیمه» اشاره کرد. شبکه نتفلیکس از سرگذشت ندیمه در سال ۲۰۱۷ یک سریال ساخته است.
برای مشاهده محصولات مرتبط دیگر میتوانید از دسته بندی خرید رمان نیز بازدید فرمایید.