کتاب «بلندیهای بادگیر» یک رمان کلاسیک با ویژگیهای ادبیات گوتیک محسوب میشود. امیلی برونته این کتاب را در سال 1847 میلادی به زبان انگلیسی نوشته است. او در این رمان یک داستان عاشقانهی قرن نوزدهمی را روایت میکند که حوادث آن در منطقهای در شمال انگلستان جریان دارد.
ماجراهای این کتاب دربارهی خانوادهای به نام «ارنشاو» است که دختر و پسری به نامهای «کاترین» و «هیندلی» دارند. داستان اصلی از جایی آغاز میشود که پدرخانواده، یک پسر به نام «هیتکلیف» را به فرزندخواندگی میپذیرد. هیندلی از همان ابتدا به برادرخواندهی خود نفرت میورزد. اما در سمت دیگر ماجرا کاترین، عاشق هیتکلیف میشود. این موضوع موجب شکلگیری روابط چالشبرانگیز خانوادهی ارنشاو با هیتکلیف میگردد که شالودهی اصلی این رمان است. شما میتوانید ادامهی داستان را در کتاب «بلندیهای بادگیر» با ترجمهی رضا رضایی دنبال کنید.
مهتاب، مخاطب فارسیزبان کتاب از ایران، نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «رمان «بلندیهای بادگیر» برای من مثل عطری بود که هر چه زمان میگذشت، خوشبوتر میشد. مثال بهتر؛ مانند غذایی است که باید با حوصله آن را مزهمزه کرد. ارزش این کتاب به مرور زمان برای من بیشتر میشود. روح من همچنان با شخصیتهای کتاب، کاترین و هیتکلیف، است. گویی در حال قدم زدن در جادهها به همراهشان هستم و با نگرانی به هیرتن و لینتون فکر میکنم .امیلی برونته در همان ابتدای کتاب، مخاطب را به قلب داستان، دو خانهی ارنشاو و لینتون، میبرد. نویسنده این دو منزل را با داستان ساکنانشان، با جزئیات تمام توصیف میکند؛ به گونهای که برای همیشه در ذهن مخاطب حک میشود. با داستان کتاب میفهمیم که عشق هرگز نمیمیرد و از مرگ هم قویتر است. قطعا ارزش یک بار خواندن را دارد.»
«به معنای واقعی کلمه بگویم؛ این رمان، بهترین کتاب موردعلاقهی من است. من آثار زیادی را از میان ژانرهای مختلفی خواندهام اما این کتاب را از همه بیشتر دوست داشتم. رمان «بلندیهای بادگیر» این کتاب همیشه برای من بهترین خواهد بود. خب چه چیزی باعث شده است که عاشق این کتاب شوم؟ همه چیز آن! از فضا و زمانی که داستان در آن جریان دارد تا طبیعت بکر و شخصیتهای جذابش، همه را دوست داشتم. داستان این کتاب، فضایی تاریک و شخصیتهایی پیچیده دارد که به شکل عجیبی عاشق یکدیگر میشوند. همین شخصیتهای خاکستری رنگ کتاب هستند که آن را تا این حد جذاب و دوستداشتنی کردهاند.» این نظر امیلی می، یکی از خوانندگان کتاب از بریتانیا بود.
آمالیا، یکی از مخاطبان کتاب از یونان، چنین نظری دربارهی کتاب «بلندیهای بادگیر» داده است: «چگونه میتوانم کلمات مناسب را برای توصیف این شاهکار ادبی پیدا کنم؟ این رمان، فکر و احساسات شما را درگیر خود خواهد کرد. من یک معلم هستم و این کتاب را برای آموزش زبان انگلیسی به شاگردانم توصیه کردم. آنها همگی عاشق این رمان شدند؛ با وجود اینکه بهسختی میتوان کتابی پیدا کرد که هم پسران و هم دختران آن را دوست داشته باشند. آرزوی قلبی من این است که در کنار تولستوی، شکسپیر و داستایفسکی، بتوانم امیلی برونته را هم ملاقات کنم! خواندن این رمان فوقالعاده را به همه توصیه میکنم.»
به این قسمت از کتاب توجه کنید که دربارهی گفتوگویی میان هیتکلیف و کاترین است: «هیتکلیف با دلی آزرده و لحنی غمگین گفت: «اما کتی، تو هیچوقت به من نگفتی که خیلی کم حرف میزنم و یا دوست نداری باهم باشیم! وقتی کسی با آدم است که نه چیزی میداند و نه چیزی میگوید، اسمش که دیگر باهم بودن نیست! یکجور وقتکشی است و ضایع کردن عمر! غیرازاین است؟»»
در بخشی از کتاب، کاترین از عشق پنهانش به هیتکلیف و دلیل عاشق شدنش برای ما میگوید آن را با یکدیگر میخوانیم: «الآن برای من کسر شان است که با هیث کلیف ازدواج کنم؛ او نباید بفهمد که چقدر عاشقش هستم، نه فقط به این خاطر که خوشسیما است بلکه چون بیش از من شبیه به خود من است. روح از هر چه ساخته شده باشد، جنس روح او و من از یک جنس است.»
سراسر کتاب، توصیفهای زیبا و پرجزئیاتی دارد. برای مثال این بخش از کتاب را بخوانید: «میگفت بهترین کار در یک روز گرم ماه ژوئیه این است که آدم از صبح تا شب برود روی یک تکه چمن وسط بوتهزار دراز بکشد، زنبورها لابهلای گلها با وزوزشان برای آدم لالایی بگویند، چکاوکها بالای سر آدم آواز بخوانند، آسمان آبی و بیابر باشد و خورشید هم مدام بتابد. این کل تصور او از سعادت بهشتی بود.»
امیلی جین برونته، نویسنده و شاعر مشهور بریتانیایی، زادهی سال 1818 میلادی در یورکشایر انگلستان است. او در طول عمر خود تنها یک رمان به نام «بلندیهای بادگیر» نوشت که آن هم پس از مرگش چاپ شد. تنها همین کتاب کافی بود تا برونته برای قرنهای بعدی به شهرت جهانی برسد و نامش در تاریخ ماندگار شود. او این کتاب را با نام مستعار مردانهی «الیس بل» نوشت چراکه در آن زمان جامعهی انگلستان آمادهی پذیرش نویسندگان زن نبود. امیلی برونته همچنین چندین مجموعهی شعر نیز در کارنامه خود دارد که آنها را به همراه اشعار خواهران خود، شارلوت برونته و آن برونته، در یک مجلد به چاپ رسانده است. او در سال 1848 میلادی در حالی که تنها 30 سال سن داشت به دلیل ابتلا به ذاتالریه از دنیا رفت.