انسان ذاتا بهدنبال مشغولیت است و نیاز مبرمی به ارتباط با دنیای پیرامون خود دارد تا از رنج خویش بکاهد. در این اثنا ملال بهمثابه راهنمایی است که به انسان پیام میدهد تا چه زمانی و چگونه برای خود مشغولیت ایجاد کند. کتاب «روانشناسی ملال» (Out of My Skull: The Psychology of Boredom) نوشتهی جیمز دانکرت و جان دی.ایستوود به بحث پیرامون احساس ملال و حوصله سر رفتن میپردازد. کتاب «روانشناسی ملال» به همت نشر نوین توسعه و با ترجمهی مریم حیدری به انتشار رسیده است.
نویسندگان کتاب تلاش دارند با بررسی نتایج آزمایشات مختلف دلایل روانشناسانهی ملال را بیابند و معتقدند که ملال برای ما بد نیست، بلکه مانند زنگ خطری است تا ما را متوجه سازد که درست عمل نکرده، از تمام ظرفیتهای خود استفاده نکردهایم و به همین دلیل احساس رضایت کامل نداریم و احساس کسالت میکنیم. کتاب «روانشناسی ملال» درک روشنتری از ملال به ما میدهد و میآموزد که چگونه این پیام را به درستی دریافت کنیم.
آلن در سایت گودریدز نوشته است: «نکته مهم در مورد این کتاب این است که ممکن است این کتابی در مورد کسالت باشد، اما خستهکننده نیست. من قبل از خواندن این مطالب چیز زیادی در مورد علم و روانشناسی پیرامون کسالت نمیدانستم، و اکنون کمی بیشتر در مورد کسالت بهعنوان یک فرآیند و نه یک موجودیت میدانم. میتوان ملال را که فرآیند احساس ناخوشایندِ خواستن، اما ناتوانی شرکت در فعالیت رضایتبخش است را به ادبیات نیز ارجاع داد. درواقع، من معتقدم بخش بزرگی از این تعریف از آنا کارنینای تولستوی الهام گرفته شده است، زمانی که او از ملال به عنوان (میل به آرزوها) صحبت میکند.»
کریس نیز نوشته است: «همهی ما بیحوصلگی را تجربه میکنیم، اما این مسئله برای برخی از افراد میتواند منجر به رنج شود. یکی از جالبترین مطالعاتی که من با آن برخورد کردم این بود که مردم ترجیح میدهند خود را شوکه کنند تا اینکه با افکار خود خلوت کنند. وقتی این کتاب را از دانکرت و ایستوود دیدم، آن را بررسی کردم و بسیار عالی نوشته شده بود. این کتاب دلایل تکاملی را مورد بحث قرار میدهد، در مورد اینکه چرا ما کسالت را تجربه میکنیم، و اینکه چگونه این موضوع میتواند به روشهای خوب یا بد ظاهر شود. نویسندگان کتاب تعداد زیادی از مطالعات جالب را نشان میدهند و به این میپردازند که چگونه کسالت میتواند منجر به عادتهای بد و همچنین رفتارهای بد شود. بهتر از همه، کتاب با چند فصل به پایان میرسد که راهحلهای عملی ارائه میدهد. اگر از طرفداران روانشناسی هستید و به این موضوع علاقهمندید، حتماً توصیه میکنم این کتاب را مطالعه کنید.»
ملال در این کتاب چنین تعریف شده است: «ملال عبارت است از احساس ناخوشایند خواستن، اما ناتوانی در مشارکت و انجام دادن یک عمل رضایتبخش. ملال را وقتی احساس میکنیم که میخواهیم ظرفیت ذهنیمان را به کار بگیریم، اما قادر به اینکار نیستیم و ذهنمان بدون استفاده رها میشود.»
در پشت جلد کتاب توضیح داده شده که ملال چه زمانی به سراغ انسان میآید: «ملال لحظاتی به سراغ ما میآید که میخواهیم کاری کنیم، اما تمایلی به انجام دادن آن کار نداریم و به این ترتیب نمیتوانیم راهی پیش رویمان بیابیم. میتوانیم اسمش را تنبلی یا بیمیلی بگذاریم. یا شاید برعکس، نوعی حس بیتابی و بیقراری برای کاری که مطمئن نیستیم بتواند رضایت ما را جلب کند. سالهای مدید، فلاسفه، مورخان و حکما در پی درک مسئله ملال بودهاند. اما علیرغم اینکه ملال امری بسیار شایع است، تاکنون جامعه علمی توجه نسبتا کمی به آن داشته است. نویسندگان کتاب روانشناسی ملال تلاش کردهاند تا این روند را تغییر دهند و با کمک علم روانشناسی، ابعاد تاریک رویارویی انسان با ملال را برایمان روشن کنند. ملال نیرویی برای سوق دادن ما به سمت فعالیتهای معنادارتر و رضایتبخشتر است. این احساس شما را وادار میکند که سؤال مهمی را از خود بپرسید: «باید چهکار کنم؟». کتاب روانشناسی ملال به این سؤال پاسخ نمیدهد، بلکه به شما کمک میکند تا درک روشنتری از پیام ملال به دست آورید و بهتر با آن روبهرو شوید.»
جیمز دانکرت پروفسور دپارتمان روانشناسی و رئیس حوزه علوم اعصابشناختی در دانشگاه واترلو است. او که متخصص روانشناسی بیحوصلگی است، به مطالعهی عصبشناسی توجه و عواقب سکته نیز میپردازد.
جان.دی ایستوود یک روانشناس بالینی و دانشیار روانشناسی در دانشگاه یورک در تورنتو است. جان مطالعه میکند که چگونه احساس و تفکر بر یکدیگر تأثیر میگذارد. جان در 20 سال گذشته رویکرد کسالت را بهطور گسترده مورد تحقیق قرار داده و بر درک ملال از دیدگاه روانشناسی شناختی و بالینی متمرکز است. تحقیقات تأثیرگذار او چندین تامینکنندهی مالی دارند. او در دانشگاه یورک، آزمایشگاه بیحوصلگی را هدایت میکند – تیمی متشکل از محققان روانشناسی در مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و فوق دکترا که به مطالعه کسالت میپردازند.
جان علاوه بر تحقیق در مورد روانشناسی کسالت، به عنوان روانشناس بالینی نیز کار می کند. او در دانشگاه یورک رواندرمانی را با تمرکز بر فرمولبندی بالینی و آنچه که او و همکارانش در یورک از آن به عنوان «مداخلات هدایتشده فرآیند» یاد میکنند، پیش میبرد. او همچنین در برنامه درسی مقطع کارشناسی شرکت دارد که در آن روانشناسی غیرعادی تدریس کرده و دورههایی را در زمینهی حرفهایگرایی، نوشتن و ارتباطات طراحی کرده است.
جان خود را وقف مطالعهی کسالت کرده است، زیرا متقاعد شده است که میتوانیم با گوش دادن به آن، چیزهای مهمی در مورد وضعیت انسان بیاموزیم.
برای مشاهده محصولات مرتبط دیگر میتوانید از دسته بندی خرید کناب روانشناسی نیز بازدید فرمایید.