کتاب «به کسی مربوط نیست» اثری از جومپا لاهیری است. این کتاب در سال 2008 برنده ی جایزهی بینالمللی فرانک اوکانر و در سال 2009 برندهی جایزهی کامن ولث شد، و در لیست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار دارد. کتاب «به کسی مربوط نیست» توسط گلی امامی ترجمه و انتشارات چشمه آن را چاپ و منشر کرده است. از ترچمههای دیگر آن میتوان به «خاک غریب» اشاره کرد که با ترجمه امیرمهدی حقیقت توسط انتشارات ماهی چاپ شده است.
کتاب «به کسی مربوط نیست» مجموعه داستانی شامل 8 داستان میباشد، که وجه مشترک آنها اندوه انسان است. داستانها در اوج سادگی، پیچیدگیهای روابط انسانی را بیان میکنند. جومپا لاهیری در این کتاب داستان مهاجرت و مفهوم غربت و تنهایی را واکاوی میکند. خواننده بهراحتی میتواند با شخصیتها همذاتپنداری کند چرا که احساساتی را بروز میدهند که گاهی بیان آنها سخت است.
Goodreads درباره کتاب مینویسد: «ماهرانه و خیرهکننده از نویسندهای که در اوج تواناییهای خود است.»
Book Browse این کتاب را اینگونه توصیف میکند: «پرمایه با نثر بدیع و خرد احساسی لاهیری.»
Palak Majan از خوانندگان کتاب میگوید: «شاهکار دیگری از این نویسنده. این گلچین زیبا را دوست داشتم، در کل ذهن من همچنان درگیرش است.»
شخصی با نام مستعار S.M مینویسد: «از داستان آن نمیتوانم بگذرم. خیلی واقعی به نظر میرسید.»
مریم در شبکههای اجتماعی میگوید: «با اینکه کتابهای مجموعه داستان را زیاد دوست ندارم، ولی این کتاب و داستانهایش آنچنان مرا جذب کرد که تا موقع تمام شدنش نتوانستم آن را زمین بگذارم. قلم جومپا لاهیری بسیار روان و زیبا است.»
جملهای تاثیرگذار از کتاب میخوانیم: « از طرف دیگر مرگ هم قدرت ایجاد خوف توأم با ابهت را دارا بود، اکنون به آن واقف شده بود - که انسان میتواند سالها و سالها زندگی کند، فکر کند، نفس بکشد، بخورد، سرشار از میلیونها نگرانی و احساسات و اندیشه و بعد در لحظهای، غیب شود، و نباشد.»
در بخشی از کتاب میخوانیم: «این روزها سفر کردن بهتنهایی، آن هم فقط با یک چمدان، چه اندازه رهاییبخش بود. هرگز به شمال غربی اقیانوس آرام نرفته بود، هرگز وسعت نفسگیر وطن منتخبش را تحسین نکرده بود. قبلاً فقط یکبار طول امریکا را پیموده بود، زمانیکه همسرش بلیت سفرشان به کلکته را با خطوط هواپیمایی تایلند از طریق لوسآنجلس خریده بود.»
«مادرش هرچه در قدرت داشت بهکار برده بود تا روما را از این ازدواج منصرف کند، گفته بود این مرد به تو خیانت میکند، طلاقت میدهد، و سرانجام بهدنبال یک دختر امریکایی میرود. هیچیک از این چیزها اتفاق نیفتاده بود، لیکن روما گاهی به این دوران میاندیشید و به یاد میآورد با چه جسارتی در مقابل خشم مادرش و سکوت پرمعنای پدرش ایستادگی و پافشاری کرده بود؛ سکوتی که دردناکتر هم بود. مادرش بارها و بارها به او گفته بود: «تو از خودت شرم داری، از هندی بودنت، و این لُبّ مطلبه.»»
جومپا لاهیری با نام اصلی نیلانجانا سودشنا در11 ژوئیه سال ۱۹۶۷ در لندن چشم به جهان گشود. پدر و مادر لاهیری از هند به لندن مهاجرت کرده بودند .و زمانی که او 3 سالش بود به آمریکا رفتند. پدر جومپا کتابدار دانشگاه بود، و مادرش سعی کرد که او را با فرهنگ هندی آشنا و بزرگ کند. جومپا لاهیری مدرک دکترایش در رشتهی مطالعات رنسانس از دانشگاه بوستون دریافت کرد. او در سال 2000 موفق به دریافت جایزه ادبی پولتیزر شد. از کتاب همنام لاهیری فیلمی ساخته شده است. از کتابهای دیگر او میتوان به «گودی»، «مترجم دردها» و «همنام» اشاره کرد.