جستجوی شما نتیجه‌ای نداشت.

دست های کوچولو کف می زنند

قیمت:
120,000 تومان
مشخصات کتاب دست های کوچولو کف می زنند
کشور مبدا
تعداد صفحات
284 صفحه
شابک
9789651499401
سال خلق اثر
2002
سال انتشار
2002
قطع
رقعی
جلد
نرم
نوبت چاپ
3
این کتاب در یک نگاه

تابه‌حال به ذهنتان خطور کرده که بتوانید به‌تنهایی یا با کمک ابزاری از خودکشی کردن افراد جلوگیری کنید؟! در کتاب «دست‌های کوچولو کف می‌زنند» موزه‌ای در شهر آلمان در راستای همین هدف افتتاح شده است! داستان این کتاب در ژانر کمدی سیاه و با ترکیبی فانتزی نوشته شده و همچنین سبک‌های فراوانی از جمله گوتیک، عاشقانه و درام - جنایی را در خود جای داده است.  نام کتاب از شعر مشهور «نی‌لبک‌زن هاملن» اثر رابرت براونینگ وام گرفته شده که بنا بر روایت آن، مردی با نوای نی‌، موش‌ها را از شهر هاملن دور می‌کند و چون مردم شهر دست‌مزدش را نمی‌دهند، کودکان شهر را می‌رباید و ناپدید می‌شود. رمان «دست‌های کوچولو کف می‌زنند» را نشر چشمه با ترجمه احسان کرم ویسی منتشر کرده است.


بیشتر بخوانید
خلاصه کتاب دست های کوچولو کف می زنند

موزه‌ی مذکور افراد و اشیاءِ مختلفی را در خود جای داده است، ازجمله زنی خوش‌قلب که صاحب موزه است و سعی دارد به طرق مختلف جلوی خودکشی کردن افراد را بگیرد، همسر این زن، متصدی پیر موزه، نظافت‌چی،  دکتری آدم‌خوار و دیگر اشخاصی که به دلایل مختلف پا به آن‌جا گذشته و جریان داستان را شکل می‌دهند. این رمان که در هر بخش از آن داستانی متفاوت روایت می‌شود، با سبک نوشتار، قصه‌گویی جدید و اتفاقات عجیبش شما را حتما شگفت‌زده خواهد کرد.

نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره‌ کتاب دست‌های کوچولو کف می‌زنند چیست؟

نانسی از کاربران سایت «گودریدز» درباره کتاب «دست‌های کوچولو کف می‌زنند»  نوشته است: «این کتاب هم ساده است و هم نیست. نویسندۀ با استعدادی دارد که می‌تواند با طنزپردازی تا حدی از تاریکی رمان بکاهد و شما را به خنده وا دارد. او زندگی‌های شهری کوچک، نامعقول و پیش‌پاافتاده را انتخاب می‌کند و آن‌ها را تا حدی جالب به تصویر می‌کشد که شما را همراه می‌کند تا بخواهید بیشتر بخوانید. این داستان یک روایت خطی روشن نیست، بلکه در طول زمان به عقب و جلو می‌رود، اما همچنان خوانش آن بسیار آسان است. اگر به کمدی سیاه علاقه دارید یا حتی اگر فقط چیزی جدید، خوب و متفاوتی می‌خواهید، این کتاب را دوست خواهید داشت. آن را به‌شدت به کسانی که از چیزهای عجیب‌و‌غریب لذت می‌برند توصیه می‌کنم.»

یکی از خوانندگان کتاب نیز نظرش را در سایت «آمازون» این گونه نوشته است: «این یک کمدی سیاه و سفید است، البته نه تاریک، که دن رودز آن را به عنوان امضای خود انتخاب کرده است. نثر زیبای او شخصیت‌های عجیب‌و‌غریب و احساسات اغلب ناامیدکننده‌ی آن‌ها را به شیوه‌ای واضح و همدلانه منتقل می‌کند. انحرافات زیادی در طرح وجود دارد، گاهی اوقات به از دست دادن رشته داستان نزدیک می‌شوید، اما در نهایت هر یک از شخصیت‌ها به هم پیوند داده می‌شوند و یک کل رضایت‌بخش را تشکیل می‌دهند.»

یکی از کاربران سایت «فیدیبو» درباره‌ی این کتاب نوشته است: «داستانی پرکشش و پر از عجایب. خیلی از روند خواندن آن لذت خواهید برد، مخصوصا اگر به کتاب‌های فانتزی علاقه‌مندید، این یکی شما را با معضلاتی که انسان‌ها با آن‌ها روبه‌رو هستند نیز درگیر خواهد کرد.»

آلیس فیشر در نشریه Observer کتاب «دست‌های کوچولو کف می‌زنند» را این‌گونه توصیف کرد: «احساس می‌کنید که این یک داستان پریان است که با تمام پیام‌های اخلاقی و همراه با بررسی ماهیت انسان در کتاب جاری شده و با عنوان آن تشدید می‌شود. بیان ملایم و درعین‌حال هوشمندانه او از وقایع هیولایی در موزه، بشریت را در وحشت می‌بیند و باعث می‌شود که شیطنت‌های ناخوشایند شخصیت‌هایش تقریباً غریب به‌نظر برسد. پس از خواندن کتاب رودز، بسیاری از دست‌های کوچک باید واقعاً با صدای بلند کف بزنند.»

جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند

در بخشی از کتاب، دکترِ موزه با جسد به‌دار‌آویخته‌شده‌ی زنی روبه‌رو می‌شود و به بررسی آن می‌پردازد: «دکتر چمدان پزشکی‌اش را باز کرد، یک چاقوی اره‌ای تاشو بیرون آورد و آن را به دست پیرمرد داد. چون قدش بلندتر بود، رفت روی نردبام و شروع کرد به بریدن طناب در جایی که گره به دور لوله پیچیده شده بود. همین‌طور که رشته‌های طناب مثل برف به روی زمین می‌ریخت، دکتر معاینه‌اش را آغاز کرد. دکتر گفت: «جالبه. علت مرگش خفگی دیرکُشه... اوهوم... از قرار معلوم جای مناسبی برای افتادن انتخاب نکرده... اصلا مرگ راحتی نداشته.» صندلی‌ای را که زن از زیر پایش انداخته بود برداشت و با تکان دادن سرش نشان داد که فرضیه‌اش درست است. «همونطوری که حدس زدم پاشنه‌های کفش زن کار دستش داده‌اند. باید خودش رو از روی میز پرت می‌کرد. اونجا ارتفاعش بیشتره.»
سر زن با سر او در یک سطح قرار داشت. آن را توی دست‌هایش گرفت و به هر دو ور چرخاندش. سپس گفت: «به‌نظر نمی‌رسه که گردنش شکسته باشه. این خراش‌های ناخنی که روی گردنش هست نشون می‌ده که زن بیچاره مدت زیادی به هوش بوده و خیلی مذبوحانه زور زده تا خودش رو نجات بده.» پیرمرد لحظه‌ای دست از اره کشیدن برداشت تا نگاهی به خراش‌ها بیندازد. به دست‌های زن هم نگاهی انداخت. رد خون خشکیده روی انگشت‌های زن دیده می‌شد و پوست انگشتانش با زبری طناب ساییده شده بودند. دکتر نطقش را ادامه داد. «مدت زیادی تقلا کرده، شاید حدود نیم ساعتی تو اون حالت جون می‌کنده. تو این مدت فهمیده که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده.» با افسوس آهی کشید. «حیف که هیچ‌کس هیچ صدایی نشنیده تا بیاد و این طفلک بیچاره رو از کار اشتباهی که کرده نجات بده.»

هیچ‌کدام از آن‌ها قبلا با چنین چیزی مواجه نشده بودند. معمولا وقتی بازدیدکننده‌ای این روش را برای پایان دادن به زندگی‌اش انتخاب می‌کرد، دکتر هیچ ردونشانی از تقلا کردن پیدا نمی‌کرد. کسانی که بلدند خودشان را با طناب دار بزنند گردن‌شان می‌شکند و زود می‌میرند، ولی کسانی که خوب برنامه‌ریزی نمی‌کنند، با پریدن از فاصله کم یا درست قرار ندادن کله‌شان توی حلقه، خودشان را به بدبختی خفه می‌کنند و تا لحظه‌ی آخری که جان از بدن‌شان در برود، روی طناب تاب می‌خورند و زجر می‌کشند.»

درباره نویسنده کتاب دست‌های کوچولو کف می‌زنند

دن رودز (Dan Rhodes) نویسنده‌ی انگلیسی، در سال ۱۹۷۲ متولد شد. این نویسنده‌ی جوان و بااستعداد، پس از انتشار رمان «دست‌های کوچولو کف می‌زنند» در سال ۲۰۱۰، مورد تحسین بسیاری قرار گرفت. داستان‌های او اغلب با سوژه‌هایی متفاوت و سرشار از شگفتی همراه‌اند. «انگورهای ترش» و «با من ازدواج کن» نام کتاب‌های دیگر وی هستند.

دیدگاه‌های کاربران درباره‌ی کتاب «دست های کوچولو کف می زنند»
0 دیدگاه
0
(0 رای)
امتیاز شما به این کتاب:
دیدگاه خود را بنویسید:
ثبت دیدگاه
کتاب‌های پیشنهادی کتاب‌های پیشنهادی
عضویت در خبرنامه‌ی بوک‌لند
برای اطلاع از تخفیف‌ها، فروش‌های ویژه و پیشنهادها، در خبرنامه‌ی ما عضو شوید.