کتاب «سلاخخانه شماره پنج» اثری از نویسنده آمریکایی «کورت ونهگات» است. این کتاب جوایز بسیاری را درو کرده است؛ از جمله آنها حضور در فهرست برترین رمانهای جنگ جهانی دوم، برترین کتابهای کمدی سیاه، فهرست کتابهای برگزیده به انتخاب آمازون، برترین داستانهای سفر زمان، برترین آثار ادبیات پستمدرن، برترین رمانهای پادآرمانشهری و پسارستاخیزی و کتابهایی که شما را شگفتزده خواهد کرد. این کتاب همچنین نامزد جایزههای هوگو، نبولا، کتاب ملی سال و برنده جایزه ناشران شیکاگو در سال 1970 است. نیازی به گفتن ندارد که سلاخخانه شماره پنج، در لیست پرفروشهای نیویورکتایمز و 1001 رمانی که باید قبل از مرگ بخوانید، نیز قرار دارد.
کتاب سلاخخانه شماره پنج با طنزی تلخ تمام حقایق جنگ را به تصویر میکشد. در سال 1972 فیلمی با اقتباس از این رمان به کارگردانی «جرج روی هیل» ساخته شده است. آقای ونهگات درباره فیلم میگوید: «جرج روی هیل نسخهای بینقص از رمان مرا به روی پرده برد. من هر بار که آن فیلم را میبینم، به شعف میآیم، چراکه احساس جاری در این فیلم، بسیار منطبق با حسی است که در هنگام نگاشتن کتاب داشتم.»
کتاب سلاخخانه شماره پنج داستان مردی به نام بیلی را روایت میکند که قادر است در زمان سفر کند. او به طرز عجیبی از بمباران جنجالبرانگیز شهر رسدن آلمان جان سالم به در میبرد. پس از بازگشت به خانه و تجربه جنگ و تلخیهایش تصور میکند که میتواند در زمان سفر کند. بیلی قادر است به دیگر سیارهها برود و آدم فضاییها را ملاقات کند. خلاصه که رمان سلاخخانه شماره پنج، یک شاهکار در ژانر علمی-تخیلی است.
نشریه لایف این چنین کتاب را توصیف میکند:
بسیار عالی. کتابی خندهدار که اجازهی خندیدن به آن را ندارید! کتابی غمگین اما بدون اشک.
«استار»، «ویلیام» و «والتر» از خوانندگان خارجی کتاب نوشتهاند:
این کتاب در سبک طنز برجسته است. من عاشق این هستم که کرت به جای گفتن داستان خود در طول جنگ، به دوستش مری قول داد که داستانی را تعریف کند که نشان دهد واقعاً چگونه است. او این کار را با ترکیب عناصر بسیاری از تجربیات خود انجام داد. من عاشق استفاده از داستان، استعاره و نحوه توصیف این رمان با استفاده از کمدی سیاه هستم.
امیرعلی از خوانندگان داخلی نظر خود را اینگونه بیان کرده است:
این یک کتاب کلاسیک است. بعد از چند دهه دوباره کتاب را خواندم. خواندن دوبارهاش بسیار خوب بود.» «شکلی از ادبیات و داستانسُرایی که شبیه هیچچیز دیگری نیست. من میدانستم که باید این کتاب را بخوانم: ولی فکر نمیکردم به این اندازه از آن لذت ببرم. برای طرفداران کتابهای علمی-تخیلی یا تاریخی، رمان شگفتانگیزی است. کتابی عالی که به همه توصیه میکنم.
«حسین»، «مرضیه» و «مهتاب» از خوانندگان داخلی نیز نوشتهاند:
این کتاب یک شخصیت جدید به شخصیتهای دوستداشتنی دنیای ادبیات و کتابخوانی شما اضافه میکند و او کسی نیست جز جناب «بیلی پیل گریم.» بیلی پیل گریم از وقتی توسط ترالفامادوریها دزیده میشود، بارها و بارها در زمان سفر میکند و در سالهای گذشته و آیندهی زندگی خودش جابهجا میشود.«کتابی علمی-تخیلی که به رخدادهای تاریخی جنگ جهانی میپردازد. بسیار شیرین و دلچسب است.»
نویسنده درباره نگارش کتاب مینویسد:
بیزارم از اینکه که به شما بگویم این کتاب کوچک منفور چقدر در پول و زمان به من ضرر رسانده و اضطرابم را زیاد کرده است. هنگامی که ۲۳ سال پیش از جنگ جهانی دوم به خانه برمیگشتم، فکر میکردم که نوشتن درمورد ویرانی درسدن برایم آسان باشد، فکر میکردم تنها کاری که باید انجام دهم گزارشنویسی از آنچه دیدهام باشد و حتی فکر میکردم ازآنجاییکه موضوع بسیار بزرگی است، تبدیل به یک شاهکار خواهد شد یا حداقل برای من پول زیادی را به همراه خواهد داشت. اما آن زمان کلمات زیادی درمورد درسدن به ذهنم خطور نمیکرد؛ یعنی برای نگارش کتاب کافی نبود. پنجاه سالگی را رد کردهام، با کلی خاطرات و سیگارهای پال مال و داشتن فرزندان بالغ، باز هم کلمات زیادی به ذهنم نمیآید.
بخشی از کتاب که بیلی به سیارات دیگری سفر میکند:
بلندگو گفت: «به سفینه خوش آمدید آقای پیلگریم. سوالی هست؟» بیلی لبهایش را لیسید. کمی فکر کرد و سرانجام پرسید: «چرا من؟» «این سوال بسیار زمینی است آقای پیلگریم. چرا شما؟ اگر این طور باشد چرا ما؟ بدین ترتیب اصلا میتوانید «چرا هر چیز دیگری؟» را نیز مورد پرسش قرار دهید. زیرا این لحظه صرفا وجود دارد. همین. آیا هیچ وقت یک ساس را که در کهربا به دام افتاده باشد، دیدهاید؟ بله. میبینید آقای پیلگریم؟ همه اینجاییم. گرفتار در کهربای لحظه: چرا ندارد.
در بخش دیگری از کتاب میخوانیم:
بیلی کنترلی بر زمان ندارد، هیچ کنترلی بر جایی که میخواهد برود ندارد و سفرهایش لزوماً تفریحی نیستند. میگوید که ترس از صحنهاش در یک وضعیت دائمی است، چون هرگز نمیداند که بار بعدی قرار است کدام قسمت از زندگیاش را بازی کند.
در بخشی دیگر از کتاب:
از میان چیزهایی که بیلی قدرت تغییر آن را نداشت، گذشته، حال و آینده بود.
و همچنین در جایی دیگر از کتاب درباره مردن و زمان میخوانیم:
مهمترین چیزی که در ترافالمادور یاد گرفتم این بود که وقتی کسی میمیرد، تنها به ظاهر مرده است. در زمان گذشته خیلی هم زنده است، بنابراین گریه و زاری مردم در مراسم تشییع جنازه بسیار احمقانه است. تمام لحظات گذشته، حال و آینده همیشه وجود داشتهاند و وجود خواهند داشت... ما خیال میکنیم لحظات زمان مثل دانههای تسبیح پشت سر هم میآیند و وقتی لحظهای گذشت، دیگر گذشته است اما این طرز فکر وهمی بیش نیست.
کورت ونهگات (۲۰۰۷-۱۹۲۲) نویسنده آمریکایی است که در جنگ جهانی دوم به اروپا اعزام و توسط نیروهای آلمانی اسیر شد. وی در وقایع بمباران شهر درسدن آلمان حضور داشت. در سال 1969 کتاب سلاخخانه شماره پنج را با الهام از این اتفاقات تلخ و ناگوار نوشت. او مقالات، نمایشنامه و داستانهای کوتاه زیادی دارد ولی رمانهایش از محبوبیت بیشتری برخوردار شد. ونهگات در رمانهایش با استفاده از طنز، دغدغههای اخلاقی و اجتماعی خود را به تصویر میکشید.
از آثار دیگر او میتوان به «زمانلرزه»، «مرد بیوطن» و «افسونگران تایتان» اشاره کرد. کتاب «گهواره گربه» از دیگر رمانهای اوست که به اذعان خودش گل سرسبد آثارش محسوب میشود.
احساس من این است که با جنگ جهانی اول تمدن به پایان رسید و ما هنوز در حال تلاش برای بهبودی از آن هستیم. بخش زیادی از سرزنشها متوجه مزخرفاتی است که هنرمندان برای تجلیل از جنگ خلق کردهاند که همانطور که همه ما میدانیم، مزخرف است و بسیار بدتر از آن - تصاویر عاشقانه از نبرد و مردگان و مردان با لباس یونیفورم و همه آن چیزها؛ و من دوست نداشتم این داستان دوباره گفته شود.
در درسدن تمام شهر در آتش سوخت و این یک جنایت بریتانیایی بود، نه مال ما، چون آنها با بمبافکنهای شبانه آمدند و کل شهر را با نوع جدیدی از بمب آتشزا به آتش کشیدند و این یک آزمایش نظامی بود برای اینکه بفهمند آیا با پراکنده کردن مواد آتشزا در میتوانند کل شهر را بسوزانند یا نه. البته، بهعنوان اسیران جنگی، ما مستقیماً با اجساد کشتهشدگان آلمانی سروکار داشتیم. آنها را از زیرزمینها بیرون میآوردیم زیرا در آنجا خفه شده بودند و آنها را به محوطه سوزاندن جنازه منتقل میکردیم.
در اینجا برخی از نکات جالب در مورد این کتاب آورده شده است:
اگر به دنبال یک رمان ضد جنگ قدرتمند و تأثیرگذار هستید، سلاخ خانه ی شماره پنج یک گزینه عالی برای خواندن است.
این کتاب در سال ۱۹۷۲ به کارگردانی جرج روی هیل به فیلم سینمایی تبدیل شده است. این فیلم برنده جایزه هیئتداوران جشنواره فیلم کن در سال 1972 و همچنین جایزه هوگو و سترن شد. همچنین مایکل سکس به خاطر ایفای نقش بیلی پیلگریم کاندید جایزه گلدن گلوب گردید.
سلاخ خانه ی شماره پنج نوشته کورت ونهگات با استقبال بسیار خوبی از سوی رسانه ها و افراد مواجه شده است. در زیر نقدهایی کلی از رسانه ها و نظرات افراد مشهور درباره این کتاب آورده شده است:
اگر اولین باری است که از بوک لند خرید میکنید میتوانید کتاب سلاخ خانهی شماره پنج را با 25 درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوه خرید آنلاین کتاب میتوانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.
اگر به ادبیات داستانی علاقهمندید، به صفحه خرید رمان هم سری بزنید.