دورفمن در این اثر ابتدا به پینوشه پنهان زیر نقابِ فرمانده کل ارتش آلنده میپردازد که به گفته او قبل از کودتا خودش هم نتوانسته بود حدس بزند که پشت این ظاهر آرام و بیحاشیه، یک دیکتاتور بالقوه پنهان شده است و سپس از قساوت و خشونتی پرده برمیدارد که این ژنرال بعد از به قدرت رسیدن از خود نشان داد.
قصه از جایی شروع میشود که دورفمن از خبر دستگیری «پینوشه» توسط اسکاتلند یارد مطلع میشود و پرونده محاکمه این دیکتاتور شیلیایی به جرم «جنایت علیه بشریت» را پیگیری میکند و همزمان مخاطبان خود را در این کندوکاو شریک میکند. «شکستن طلسم وحشت» سلطه و جنانیات پینوشه و هراس و امیدهای مردم شیلی در آن زمان را از زاویه یک شاهد عینی که خود نیز به علت همین وضعیت مجبور به ترک وطن شد روایت میکند.
نظر خوانندگان درباره کتاب شکستن طلسم وحشت چیست؟
نظر یکی از خوانندگان این کتاب در طاقچه: «بازداشت و محاکمهی پینوشه اولین نمونه از بازداشت رهبر سیاسی کشوری خارج از خاک کشورش به اتهام جرایم علیه بشریت است. دورهی تاریک «پینوشه» که بعد از دوران کوتاه و پر امید «آلنده»، پر از فرار، بازداشت، تبعید، شکنجه و کشتار بود با سکوت قدرتهای دست راستی همراه شد. کتاب علاوه بر موضوع اصلی که روایتی امیدوارکننده از امکان احقاق حقوق زایل شدهی ملتی به دست دیکتاتورش است، از شرایط پیچیدهی کشوری که تحت چنین دیکتاتوری و اتوریتهی نظامیای هم بوده حکایت میکند. مضاف بر این، دورفمن اشارههایی به شکاف ترسناکی که بعد از «پینوشه» بین مردم شیلی ایجاد شده میکند؛ به تفاوت فاحش برداشت مردم از حق و باطل و دشواری پیدا کردن زمینه مشترکی برای گفتوگو و تصمیمگیری برای سرزمینی زخم خورده از دیکتاتوری نظامی. ترجمهی مسئولانه و دقیق زهرا شمس هم توانسته متنی روان و بدون سکته بسازد.»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
در بخشی از کتاب، «آریل دورفمن» حیرت خود از دو شخصیت متفاوت «پینوشه» را اینگونه بیان میکند: «گذشته او و بریده روزنامهها را بالا و پایین میکردم بلکه از مردی که زمام امور شیلی را به دست گرفته بود رد پایی پیدا کنم. مردی که میتوانست بدون هیچ تکلفی بگوید که در آن کشور، بدون خبردار شدن او برگ هم به زمین نمیافتد. دنبال سرنخ میگشتم و تقریباً هیچچیز دستگیرم نشد، انتظارش را نداشتم. وقتی زندگینامه خودنوشتش را میخواندم - کودکیِ سبکبارش در دهه ۱۹۲۰ در بندر والپارایزو، شیطنتهای دوران دانشجوییاش در دانشگاه افسری دهه ۱۹۳۰، سه کتاب مهجورش درباره ژئوپولتیک که در آنها حتی یک کلام حرف جنجالبرانگیز یا موضعگیری سیاسی به چشم نمیخورد، کارنامه نظامی کسالتبار و بیحادثهاش - نمیتوانستم این حس را کنار بزنم که داشته پنهان میشده، تمام عمرش شاید حتی از خودش داشته پنهان میشده، از بچگی یاد گرفته که به هیچکس، شاید حتی به آینه روبهرویش یا به همسرش هم نگوید که واقعاً کیست، نگوید که روزی میتواند چه کسی بشود.»
درباره نویسنده کتاب شکستن طلسم وحشت
«آریل دورفمن» متولد سال ۱۹۴۲ در آرژانتین است که ده سال از کودکی خود را در آمریکا گذرانده. دورفمن در سال ۱۹۵۴ همراه خانواده به شیلی نقل مکان کرد و پس از تحصیل در دانشگاه و ازدواج با «آنگلیکا مالیناریچ» در سال ۱۹۶۷ شهروند رسمی شیلی شد.
این نویسنده و فعال حقوق بشر که بیشتر به عنوان یک نویسنده شیلیایی شناخته میشود در سالهای منتهی به کودتای «پینوشه» و سرنگونی سالوادور آلنده مشاور فرهنگی او بود پس از استقرار حکومت مستبد و وحشتانگیز «پینوشه» مجبور به ترک شیلی شد و پس از مدتی اقامت در فرانسه و هلند مقیم کشور امریکا شد.
او اکنون در ایالات متحده آمریکا استاد ادبیات دانشگاه دوک در کارولینای شمالی است.
از «آریل دورفمن» تا کنون چند کتاب به فارسی ترجمه شده است که از این بین میتوان از «مرگ و دختر»، «اعتماد»، «شورش خرگوشها» و «بیوهها» نام برد.
همچنین فیلم سینمایی «مرگ و دختر» اثر «رومن پولانسکی» اقتباسی از نمایشنامهای به همین نام از آثار دورفمن است.