خلاصه کتاب فارنهایت 451
در فارنهایت ۴۵۱ حکومت از جنس «برادر بزرگ» اورول در رمان ۱۹۸۴ نیست. در این کتاب روش حکومت موذیانهتر است، چون مردمی که از برنامههای سرگرمکننده و اطلاعات ناقص تکراری راضی هستند از آن استقبال میکنند. ذهنشان چنان از اطلاعات بیخاصیت و حقایق بیهوده انباشته است که احساس ذکاوت میکنند و از جهل خودخواستهی خود خوشحالند. حکومت کتابها را خلاصه و خلاصهتر میکند تا آنکه جز یادداشتهای بیبو و خاصیت چیزی از آنها باقی نمیماند، درواقع دیگر کتابی برای خواندن وجود ندارد. بعد از آن است – بعد از آنکه دیگر کسی کتاب نخواند – که مردم خودشان وجود کتابها را گزارش میدهند، چرا که «کتاب تفنگ پُری است در خانهی همسایه!»