آیا احساس میکنید استعدادهایتان در حال تلف شدن هستند؟ آیا خود را غرق در کار روزمرهی خود مییابید و از آن هیچ لذتی نمیبرید؟ آیا به دنبال سبک کاری جدیدی برای خود میگردید و دوست دارید درآمد بیشتری داشته باشید؟ پس کتاب «هفته کاری چهار ساعته» میتواند انتخاب بسیار خوبی برایتان باشد. تیموتی فریس، نویسندهی کتاب، کارآفرین و سخنران معروف آمریکایی است و به این نتیجه رسیده است که به طور کلی با سیستم سنتی ۸ ساعت کار در روز و پس از سالیان متمادی بازنشسته شدن، نمیتوان به ثروت خاصی دست یافت. «هفته کاری چهار ساعته» ما را با مفهوم ثروتمندان جدید آشنا میکند و از آنان به عنوان افرادی یاد میکند که تنها با ۴ ساعت کار کردن در هفته میتوانند به آنچه میخواهند برسند.
کتاب از چهار گام سخن میگوید که با انجام آنها میتوانید در مسیر ثروتمند شدن قدم بردارید. بخش اول کتاب ما را به شناخت خود و شناخت علایق خود تشویق میکند و با این پرسش روبهرو میکند که بدترین چیزی که میتواند اتفاق بیفتد و ما را از رویایمان باز دارد چیست؟ بخش دوم به حذف کارهای غیرضروری میپردازد و به ما آموزش میدهد تا لیستی از کارهای روزانهمان تهیه کنیم تا بتوانیم نهایت کارآمدی خود را داشته باشیم و از هدفمان منحرف نشویم. بخش سوم شامل این موضوع میشود؛ بهتر است تا جایی که امکان دارد کارها به صورت خودکار انجام شوند. بخش چهارم به ما کمک میکند تا از بند افکار سنتی رهایی پیدا کنیم و به دورکاری رو بیاوریم و به این نکته اشاره میکند که اگر ۳ مرحله قبل را بهدرستی انجام دهیم، مرحلهی آخر برایمان قابل دسترسی میشود. در این کتاب نویسنده سبک زندگیای را به ما آموزش میدهد که با شرایط اقتصادی غیرقابل پیشبینی متناسب است.
پَم یکی از خوانندگان کتاب در سایت گودریدز گفته است این کتاب زندگیاش را تغییر داده است: «هدف من این بود که بتوانم خودم اختیار محل زندگیام را داشته باشم چون به دلیل مشاغلی که داشتم مجبور بودم مدام جایم را عوض کنم. الان پنج سال میگذرد و محل سکونتم به شغلم وابسته نیست و به عنوان یک کارآفرین و نویسنده تماموقت در حال فعالیت هستم. این کتاب به من کمک کرد تا متوجه بشوم که همهی چیزهایی که میخواهم امکانپذیر است.»
اَرون از دیگر مخاطبان خارجی در سایت گودریدز، گفته است این کتاب جزو معدود کتابهایی بوده که بارها مطالعهاش کرده است و نویسنده به بهترین نحو روشهایی را توضیح داده است تا بتوان با آن سبک زندگی خود را تغییر داد و به هر کسی که درگیر کسبوکار است این کتاب را پیشنهاد میکند.
حمزه خوانندهی دیگریست که کتاب را مطالعه کرده و نظر خود را در گوگل به اینگونه بیان کرده است: «این کتاب روحیهی فوقالعادهای به من داد و مرا تشویق کرد که به گونهای که خودم میخواهم زندگی کنم و برایم مهم نباشد دیگران چه فکری دربارهام میکنند.»
در قسمتی از کتاب با این دیدگاه مواجه میشویم که صرفا داشتن پول نمیتواند باعث خوشبختی ما شود و داشتن آزادی عمل است که منجر به این اتفاق میشود: «داشتن ۱ میلیون دلار در بانک رویای اصلی نیست. رویای اصلی زندگی آزادانهای است که با ثروتمند شدن امکانپذیر می شود.»
در جملهی دیگری نویسنده از اهمیت انجام دادن کاری میگوید که به آن علاقهمند هستیم: «اینکه از خود بپرسید چه کار باید بکنم یا اهداف من کدامند اشتباه است. شما باید این را از خود بپرسید که چه چیزی برای شما هیجانانگیز است.»
در بخش دیگری از کتاب وی از تجربهی کاری خود و از پشت سر گذاشتن مشکلی سخن میگوید: «خدمات مشتریان اغلب مظهر شکست توانمندسازی است و یک مثال شخصی از برین کوئیکن نشان میدهد که حل این مشکل چقدر میتواند جدی اما آسان باشد. در سال ۲۰۰۲ من برای پیگیری سفارشها و برگشتیها خدمات مشتریان را برونسپاری کردم اما هنوز خودم پاسخگوی سوالات مربوط به محصول بودم. نتیجه چه بود؟ هر روز بیش از ۲۰۰ ایمیل دریافت میکردم؛ تمام ساعات کاری را مشغول پاسخگویی به آنها بودم و حجم آنها با سرعت بیش از ۱۰ درصد در هفته درحال رشد بود! مجبور شدم تبلیغات را لغو و حملونقل را محدود کنم. زیرا خدمات بیشتر ضربه نهایی بود. مدل مقیاسپذیری نبود. این کلمه را به خاطر بسپارید. زیرا بعدا نقش مهمی پیدا میکند. مقیاسپذیر نبود زیرا یک تنگنای اطلاعاتی و تصمیمگیری وجود داشت که آن هم خود من بودم. نتیجهی نهایی چه بود؟ بخش عمدهای از ایمیلهایی که به من میرسید اصلا به محصولات ارتباطی نداشت؛ بلکه درخواستهایی از طرف پیمانکاران بود که برای اقدامات مختلف اجازه میخواستند. مشتری ادعا میکند محموله را دریافت نکرده. چه کنیم؟ بار مشتری در گمرک نگه داشته شده است. آیا میتوانیم آن را به آدرسی در ایالات متحدهی آمریکا بفرستیم؟ مشتری محصول را تا دو روز دیگر برای مسابقه نیاز دارد. آیا میتوانیم شبانه برایش بفرستیم و در این صورت هزینهاش چقدر میشود؟ بیپایان بود. با وجود صدها و صدها موقعیت مختلف، نوشتن دفترچهی راهنما عملی نبود و گذشته از آن من وقت و تجربهای برای انجام این کار نداشتم. خوشبختانه کسانی بودند که این تجربه را داشتند و آنها خود پیمانکاران بودند. من ایمیلی برای تمام سرپرستان فرستادم که بلافاصله تعداد ۲۰۰ ایمیل در روز را به کمتر از ۲۰ ایمیل در هفته رساند.»
تیموتی فریس کارآفرین، سرمایهگذار و نویسندهی موفق اهل آمریکا است . وی در سال ۲۰۰۱ کسب و کار اینترنتی خود را راهاندازی میکند. کتابهای وی در زمرهی پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز و والاستریت ژورنال قرار دارند.