رمان برجسته و معروف «پیرمرد و دریا» اثری ماندگار در ادبیات مدرن است که با قصهای تازه و بیانی متفاوت به مفاهیم کلاسیکی چون شجاعت، قدرت و مقاومت پرداخته است. سختکوشی و خستگیناپذیری ارنست همینگوی در «پیرمرد و دریا» به چشم میآید، از همین روی این کتاب که حالا ترجمههای بسیار زیادی از آن به فارسی موجود است سه سال پس از نگارشش، دریافت جایزهی نوبل را برای نویسندهاش به همراه داشته است.
پهنای پرخروش اقیانوس اطلس، وعدهگاه درونیات پیرمردی خسته و منزویست که به نبرد علیه درماندگیهایش برخواسته است. او شکاری غولآسا در دریایی طوفانی را در پیش دارد که لحظات پرخطری را از سر میگذارند تا به هدفش برسد. این رمان شاخص که برندهی جایزه پولیترز و بانکارلا نیز شده است، زندگی ادبی همینگوی را تغییر داد و او را به شهرت جهانی رسانید. پیرمرد و دریا با روایت نمادینی که دارد، برای مفهوم شجاعت و تا پای جان برای رسیدن به هدف ایستادگی کردن را به نمایش گذاشته است که برای اقتباس در سینما در سال 1958 نیز توسط جان استرجز مورد توجه قرار گرفت.
وقتی رمانی تا این حد شناخته شده و مطرح است، مخاطبان جدید بسیاری را نیز به خود جلب میکند تا علاوهبر مطالعه، دلیل محبوبیت اثر را ببینند و بخوانند. در همین رابطه یکی از خوانندگان «پیرمرد و دریا» نوشته است: «داستان به اندازه کافی جذاب است. آنقدر داستان نمادین است و کنایهپردازی دارد که به نظرم هرکس به تناسب شخصیت خودش میتواند از آن برداشت مفیدی داشته باشد. پیشنهاد میکنم حتما این کتاب کوتاه و جذاب را بخوانید.»
پرداختن به حقایق رنجآور زندگی، فراز و فرودها، تسلیم شدن و از دست دادن... همگی مفاهیمی کلی هستند که همینگوی در قالبی انسانی و معاصر با جزئیات تکاندهنده، بدانها پرداخته و این رمان را خلق کرده است، چنانکه یکی دیگر از خوانندگان این کتاب نوشته است: «اولش که خواندنش را شروع کردم با خودم گفتم این هم یک رمان روانشناسی دیگر است که نویسنده چشمانش را روی حقیقتها میبندد و فقط به خواننده میگوید که تلاش کن و موفقیت از آن توست. ولی اینطور نبود و همینگوی نشان داد خوب با واقعیتها آشناست و یک داستان نیمهبلند جذاب به خوانندههایش اهدا کرده. به نظر من ارزش خرید و خواندن داشت.»
شخصیت نمادین پیرمرد این داستان که سانتیاگو نام دارد، از منظر روانشناسانه نیز مهم و قابل بررسی است، یکی از مخاطبان دیگر این اثر دربارهاش نوشته است: «با آفرینش سانتیاگو، قهرمان پیرمرد و دریا، همینگوی به مرتبه تازهای از آگاهی میرسد. پیش از این او از ضعف و زخمپذیری آدمهای سرسخت سخن میگفت، اکنون از سرسختی یک پیرمرد ضعیف سخن میگوید؛ پیش از این قهرمان او روشنفکر حساسی بود که از جنگ میگریخت، اکنون قهرمانش ماهیگیر سادهای است که هر روز به جنگ طبیعت میرود؛ پیش از این قهرمان او میکوشید «فکرش را نکند» و احساسات خود را بروز ندهد، اکنون سانتیاگو مدام فکر میکند و حتی با دریا و پرنده و ماهی حرف میزند.»
شخصیت خلقشدهی این رمان زمان زیادی را در تنهایی و مشقت زیر آفتاب در پهنای اقیانوس میگذراند، در بخشی از متن میخوانیم: «پیرمرد لاغر و خشکیده بود و پشت گردنش شیارهای ژرف داشت. لکههای قهوهایرنگ سرطان خوشخیم پوست که از بازتاب آفتاب بر دریای گرمسیر پدید میآید روی گونههایش بود. لکهها هر دو سوی چهرهاش را تا پایین پوشاندهبود و از کشیدن ریسمان ماهیهای سنگین بر کف دستهایش خطهای ژرف افتادهبود. اما هیچکدام از این خطها تازه نبود. مانند شیارهای بیابان بیماهی کهن بود.»
توصیفات دقیق جزئیات زندگی در قایق، هیجانانگیز و با ویژگیهای درخشان بصری وصف شده است: «ریسمان آهسته و پیوسته بالا آمد و آنگاه سطح دریای جلو قایق ورم کرد و ماهی پدیدار شد. ماهی مدت درازی بیرون میآمد و آب از پهلوهایش فرومیریخت. رنگش در آفتاب روشن بود و کله و گردهاش ارغوانی سیر بود و نوارهای پشتش در آفتاب پهن مینمود و بهرنگ بنفش روشن.» روحیهی جنگجو و شکستناپذیر شخصیت میتواند تجلی زیست خود نویسنده نیز باشد که همین اثرش را نزدیک به دویست بار بازنویسی کرده است، چنان که در بخشهایی از کتاب میخوانیم: «آدم را برای شکست نساختهاند. آدم ممکنه از بین بره، ولی شکست نمیخوره» و «با خود گفت نومیدی احمقانه است. از این گذشته، به عقیده من گناه هم هست. فکر گناه را نکن. حالا بدون گناه هم بهاندازه کافی دردسر داری.»
منتقدان بسیاری همینگوی را پدر ادبیات مدرن لقب دادهاند. این نویسندهی بزرگ در تمام طول عمرش تجارب زیستهی بسیاری کسب کرد، در جنگ جهانی اول به سختی مجروح شد و بعدها نیز به شکار در حیاتوحش و زیستن در طبیعت پرداخت. این نویسنده که میتوان به دیگر آثار خواندنیاش چون «زنگها برای که به صدا در میآیند»، «برفهای کلیمانجارو» و «وداع با اسلحه» اشاره کرد، عمر خود را با تصمیم شخصی و شلیک گلوله به خویش به اتمام رساند.