خلاصه کتاب دیزی دارکر
نهایتا همه از راه میرسند؛ هر کسی با رازی که در دل دارد. وقتی بالاخره جزر و مد میشود، گذرگاه دریایی زیر آب فرو میرود و ارتباط آنها برای هشت ساعت با دنیا قطع میشود؛ ولی همزمان با فرا رسیدن نیمهشب نانا به قتل میرسد و راس هر ساعت یکی دیگر از اعضای خانواده هم کشته میشوند. حالا عمارت سیگلاس به زندانی در یک جزیره تبدیل شده است، همراه با قاتلی که قصد جان تکتکشان را دارد. اعضای خانواده قبل از اینکه آب دریا پایین برود و همه چیز آشکار شود، باید هم راز قتلها و هم رازهای گذشته را کشف کنند.